ایشان می نویسند:
تعبیر دقیق تر تعارض علم و دین آنچنان که راسل در کتاب علم و مذهب گفته است ، تعارض علم و الهیات می باشد . به هر حال تعرض بین این دو از چهار جنبه می تواند مطرح باشد:
- الف:جنبه رهاورد ها یعنی تعارض میان آموزه های دینی و آموزه های علمی مورد نظر تعارض انگاران می باشد . تعارضاتی از قبیل عمر زمین ، عمر بشر ، نحوه خلقت انسان و غیره.
- ب:جنبه جهان بینی ، در این جنبه تعرض از این منظر مطرح است که نوع نگاه علم به جهان ماتریالیستی است و اصلا علم از حیث روش ماتریالیست است و فلسفه ای هم که از آن بیرون بیاید نوعی فلسفه ماتریالیستی خواهد بود و این با جهان بینی دینی در تعارض است.
- ج:جنبه انسان شناختی ، فروید می گوید قبل از من دو ضربه به انسانشناسی دینی زده شده است:
- اولی توسط کپرنیک که گفت زمین که انسان نشین است ، مرکز عالم نیست .
- دومی توسط داروین که گفت انسان ماهیتا با حیوان فرق ندارد بلکه تنها مدل جدید حیوان است و ضربه نهایی را من می زنم که می گویم من ، اختیار ، ذات ، و ناطقیت ، وجود ندارد بلکه همه رفتارهای انسان بازتابی از ناهوشیار اوست.
- اخیرا نیز بر خلاف ابن سینا دیدند که انسان هذیان می گوید لذا بر خلاف ابن سینا گفتند که انسان هیچ چیز نیست جز همین تحریکات .
بنابر این یکی از محورها و جنبه های مورد نظر تعارض انگاران همین جنبه انسان شناختی می باشد.
- د: جنبه اخلاقی : از این جنبه نظامهای اخلاق علمی مانند نظام اخلاق داروینیستی با نظام اخلاق دینی تعارض پیدا کرد .
البته استنتاج اخلاق از
علم تجربی و به طور کلی دیدگاههای
طبیعت گرایانه در
فلسفه اخلاق رخنه های منطقی فراوان دارد.