نصر بن احمد بن اسماعیل سامانی
(امیر سعید)
« 331- 301 ق / 943 - 914 م»
درخشانترین دوران فرمانروایی
آل سامان، دوران امارت نصر بن احمد بود که هنگام جلوس بیش از هشت سال سن نداشت و مدت سی سال و سه ماه بر ماوراء النهر و خراسان حکمروایی کرد. با آن که پدرش احمد، به تحریک و توطئه سران سپاه کشته شده بود، حمایت دیوانیان - و سعی و تدبیر وزیرانی چون ابو عبدالله جیهانی و ابوالفضل بلعمی - آغاز فرمانروایی او را از تزلزل و بی ثباتی ایمن ساخت. امیر خردسال بعدها به کمک این وزیران، در حمایت از اهل ادب و احیاء فرهنگ ایرانی سعی قابل ملاحظهای نشان داد که تشویق رودکی به نظم کردن کلیله و دمنه یک نمونه آن بود. در آغاز کار، وزیرش ابو عبدالله جیهانی به کمک
سپهسالار حَمّویه بن علی، اداره امور را تحت نظم در آوردند و شورشها و توطئههایی را که در آغاز امارت وی روی داد با قدرت فرو نشاندند. در واقع در همان آغاز امارت نصر، بار دیگر اسحاق بن احمد عموی پدرش در
سمرقند به دعوی امارت برخاست، اما به وسیله حمویه مغلوب شد.
به دست گرفتن زمام امور توسط نصربن احمد
شورش دیگری به رهبری حسین بن علی مرورودی در نیشابور رخ داد که ظاهراً
اسماعیلیه خراسان در پشت سرش بودند. این شورش هم به وسیله احمد بن سهل که از دهقانان خراسان و از خاندانهای اشرافی بلخ بود، فرو نشست. اما خود احمد تقریباً بلافاصله سر به شورش برداشت که سپهسالار حمویه آن را دفع کرد.
آرامشی که بعد از این وقایع در قلمرو آل سامان به وجود آمد، ده سال به طول انجامید و در این مدت، نصر بن احمد که سالهای کودکی را پشت سر گذاشته بود، زمام امور را در دست گرفت. شورشی هم که در این ایام در فرغانه به وسیله ایاس بن اسحق در گرفت هر چند نواحی شرقی از قلمرو نصر را برای مدتی دچار اغتشاش کرد، تا این که سرانجام پیروزی وی خاتمه یافت. در این میان الیاس هم مورد عفو قرار گرفت وبه دربار
بخارا بازگشت.
وحشت مردم بخارا در نبود نصر
وقتی نصر برای تنظیم امور خراسان و دفع تحریکات
علویان طبرستان به نیشابور رفت، حادثه تازهای در بخارا روی داد که موجب وحشت عام شد: برادران نصر؛ یحیی، ابراهیم و منصور که در قهندز بخارا محبوس بودند، به کمک آشپز خویش؛ ابوبکر خباز که مردی ماجراجو و ابله بود، ظاهراً به تحریک ایادی
علویان و
دیلمیان که در بخارا بودند و تنی چند از عیاران و ناراضیان که مؤلف زین الاخبار از آنان به تعبیر به «خصومیان» میکند، به ایجاد نوعی طغیان عمومی واداشتند و بدین گونه شورشی سخت بر علیه امیر نصر به وجود آمد. ابوبکر خباز با برادران نصر، پنهانی برای ایجاد این طغیان تبانی کرد و هنگامی که امیر نصر از بخارا خارج شد، صبحگاه یک روز جمعه او دروازهبان قهندز را اغفال کرد و با عدهای از همدستان خویش به آنجا رفت و امیر زادگان را از زندان بیرون آورد. عاقبت کار آنها بالا گرفت و یحیی که «ابو زکریا» کنیه داشت خود را امیر خراسان خواند و خباز را هم سرهنگ سپاه کرد. در این احوال بخش عمدهای از خزانه نصر در بخارا به باد غارت رفت. نصر که با شنیدن این خبر، آهنگ بخارا کرده بود، خباز را در نزدیک
جیحون دستگیر و با عذابی سخت به قتل رساند، اما تعقیب یحیی و برادرانش مدت زیادی امیر را در خراسان بین بلخ و نیشابور سرگردان ساخت. با این وجود با تدبیر وزیر، ابوالفضل بلعمی، ماجرا خاتمه یافت و غوغا فرو نشست. ماجرای خباز و فتنه برادران نصر که چندین سال موجب دل مشغولی امیر سامانی شد، مجالی داد تا امیر چغانیان، ابوبکر محمد بن مظفر چغانی از
آل محتاج، در دفاع از نصر و حمایت او خدمات شایستهای انجام دهد و نصر نیز به دنبال این خدمات، او را امیر و سپهسالار خراسان کند.
ابوبکر چغانی به خاطر حکایت آن نیش عقرب که در حضور امیر تحمل کرد و همچنین جرأت، ادب و مقاومت فوق العادهای که از این بابت از خود نشان داد، مورد توجه و اعتماد خاص امیر واقع شد و خدمات ارزندهای نیز به او کرد. از جمله با استفاده از اختلاف بین ماکان کاکی و مردآویج زیاری، ماکان را تشویق به التجاء به امیر بخارا کرد و این سردار ماجراجوی دیلم را که غالباً در حدود جرجان و ری برای
خراسان مایه تهدید بود به هر نحوی ممکن مدتی به دستگاه امیر نصر جلب نمود «حدود 317 ق / 933 م». امیر چغانی به وسیله ماکان فتنه الیاس را که بر کرمان غلبه یافته بود، فرو نشاند و ماکان از جانب وی ولایت کرمان یافت «322 ق / 934 م».
توطئه مرموز در بخارا
در همین دوران امارت ماکان در کرمان بود که داستان رسول امیر جعفر بانویه با او روی داد و دلیری، چابکی و عیاری این امیر صفاری در رفع اهانتی که از جانب ماکان به رسول وی شده بود، دربار بخارا و خود امیر نصر را با آن که ماکا در واقع گماشته خود وی بود به اعجاب و تحسین نسبت به امیر جعفر واداشت و ظاهراً به قصد ایجاد دوستی و حصول تأمین از مداخلات احتمالی او در حدود خراسان، نصر را با ارسال هدایای دوستانه و بلعی را به تشویق کردن رودکی در نظم قصیده «نونیه» معروف در ذکر مناقب او رهنمون شد.
اما این کامیابیها نصر را از توطئه مرموزی که در بخارا ناگهان بنیاد حکومت
سامانیان را به شدت متزلزل کرد، نرهانید. این
توطئه که منجر به کناره گیری نصر و روی کار آمدن نوح شد، مبتنی بر اتهام نصر به تمایلات شیعی بود، هر چند که مداخله فقیهان بخارا و امیران دربار، نصر را وادار به کناره گیری کرد، ولی در عین حال امارت سامانیان را از انقراض و سقوطی که ممکن بود خشم و ناخرسندی فقهای ولایت و عامه
اهل سنت بدان منجر شود، نجات داد.
روی کار آمدن ابو علی جیهانی
در حقیقت، اندکی پیش از این وقایع، دو دستگیهایی در دربار نصر پدید آمده بود که منجر به روی کار آمدن ابو علی جیهانی، پسر ابو عبدالله جیهانی وزیر و نایب معروف نصر شد «326 ق / 937 م». نصر بن احمد در اواخر عمر به بیماری سل دچار شد و به رغم کامیابیهایی که سردارانش در کارهای مربوط به خراسان و جبال حاصل میکردند او به تدریج در خود احساس انزوا جویی و میل به عزلت و کناره گیری زاهدانه میکرد.
امیر سامانی، وقتی به نفع پسر خویش، نوح، کنار رفت و از امارت استعفاء داد توطئهای که فقها همراه با عدهای از رؤسای متعصب ترک بر ضد خاندان ساسانی چیده بودند، نقش بر آب شد. اما خود او تحت نظر قرار گرفت و یا مجبور به انزوایی اجباری شد تا بالاخره عمرش در گوشه عزلت به پایان آمد (رجب 331 ق / مارس 943 م). بعد از وفاتش، او را امیر سعید خواندند.