تاریخچه ی:
نامه عمر بن سعد به ابن زیاد
((عمر بن سعد|عمر بن سعد ))پس از آن که پیامی برای امام فرستاد و از علت آمدن آن حضرت آگاه شد نامه ای به ((عبیدالله بن زیاد ))نوشت که مضمون آن چنان بود:
بسم الله الرحمن الرحیم، پس من هنگامی که به نزد حسین بن علی آمدم، فرستادگان خود را نزد او فرستادم و از آمدن او به این سرزمین و آنچه می خواهد پرسش کردم حسین گفت: مردم این شهر ها به من نوشتند و فرستادگانشان پیش من آمدند و از من خواستند که به این جا بیایم، من هم آمدم اکنون اگر آمدنم را خوش ندارند و اندیشه آنها در این باره دگرگون شده است از نزد ایشان باز می گردم.
« حسان بن قائد عبسی» می گوید: من نزد عبیدالله بن زیاد بودم که نامه عمر بن سعد به او رسید، چون نامه را خواند، گفت: اکنون که چنگال ما به او بند شده است می خواهد بگریزد، ولی رهایی برای او نیست! این سخن را گفت و نامه ای به عمر بن سعد نوشت: اما بعد: نامه تو رسیده و از مضمون آن آگاه شدم، پس بر حسین و همه همراهانش پیشنهاد کن با ((یزید)) بیعت کند و چون چنین نکرد آن گاه درباره کار او اندیشه خواهم کرد و السلام.
چون پاسخ نامه به عمر بن سعد رسید با خود گفت: می ترسم که ابن زیاد سر سازش نداشته باشد ؟
عمر بن سعد، نامه عبیدالله بن زیاد را به اطلاع امام علیه السلام نرساند؛ زیرا می دانست که آن حضرت با یزید بیعت نخواهد کرد. (1) 1
- بحار الانوار، ج 44، ص 385.
منابع: ارشاد مفید، ج 2، ص87.
مراجعه شود به:
((واکنش امام به شنیدن نام کربلا))