منو
 کاربر Online
713 کاربر online
تاریخچه ی: منصور دوانیقی

تفاوت با نگارش: 2

Lines: 1-45Lines: 1-41
-نامش عبداله کنیه اش ابوجعفر و لقبش منصور ست پسوند دوانیی را بدنبال لقب او آورده ند که بسیار حسابگر و بخیل بود و بر کچکترین اجزاء که دانه و حبه باشد حساب میکرده است. +__''اب جعفر منصور یه باسی «136 - 158 / 754 - 775 م»__''
-در 12 ذی الحجه سال 136 پس از مرگ برادرش ((سفاح ))به خلافت رسید مدت خلافتش 9 روز کمتر از بیست و دو سال بود و مدت 63 سال عمر کرد و در ششم ذی الحجه 158 در راه مکه از دنیا رفت و در منطقه ((حجون، مقبره معلاة، مقبره بنی هاشم، قبرستان ابوطالب|حجون)) که الان در هر مکه نزیک ((مسجد جن)) واقع است به خاک سپرده شد و از او ششصد میلیون درهم و چهارده میلیون دینار در حساب شخصی اش بجا ماند!. +نامش عبدالله، کنیه‌اش ابوجعفر و لقبش منصور بود و پسوند دوانیقی را از آن جهت به‌دنبال لقب او آورده‌اند که ''__بسیار حسابگر و بخیل بود و بر کوچک‌ترین اجزاء که دانه و حبه باشد حساب می‌کرد.__ ''
در 12 ذی الحجه سال 136 پس از مرگ برادرش ((سفاح)) به خلافت رسید. مدت خلافتش 9 روز کمتر از بیست و دو سال بود و به لحاظی خط مشی ((هشام بن عبدالملک)) اموی را دنبال می کرد.
مدت 63 سال عمر کرد و در ششم ذی الحجه 158 در راه مکه از دنیا رفت و در منطقه ((حجون، مقبره معلاة، مقبره بنی هاشم، قبرستان ابوطالب|حجون)) که اکنون نزدیک ((مسجد جن)) در شهر مکه واقع است به خاک سپرده شد.
از او ششصد می
لیون درهم و چهارده میلیون دینار ه جا ماند.
::^او س
ر سلسله خلفای بنی عباس و اولین کسی بود که منجمان را در دستگاه حکومتی وارد ساخت و کتاب‌های سریانی و دیگر زان‌ها را به زبان عربی ترجمه کرد^:: از جمله ((اقلیدس ))و ((کلیله و دمنه )).
__صفت ناپ
سند__
~~green:او دشمنی شدیدی با اهل بیت و فرزندان پیامبر داشت و
جنایات و کشتار او نسبت به اولاد امام حسن مجتبی و سایر سادات از صفحات غم انگیز، دردناک و شرم اّور تاریخ است.
اّزار و اذیت‌هایش نسبت به(( امام صادق
))علیه السلام در کتب تاریخ آمده است. سرانجام نیز دستور داد اّن حضرت را مسموم کردند و به شهادت رساندند. ~~
با مرگ سفاح، برادرش ''__ابو جعفر عبدالله منصور بن احمد یاری شده از جانب خدا __''بر مسند خلافت جای گرفت.
او واجد خصوصیت‌های بارزی بود که به سبب آن، در تمامی دوران خلافتش با گرفتاری‌ها دست و پنجه نرم می‏کرد؛ از جمله کینه‌توزی نسبت به علویان، دشمنی با ابومسلم و محبت و عل
اقه فراوان به فرزندش محمد.
''__در زمان منصور، بیش‌ترین س
عی او برای استحکام حکومت و تعیین جهت پیشرفت آن صرف شد. __''
همچنین وظیفه حساس شکستن پیمان با ابومسلم
به عهده او گذاشته شد. ابومسلم به عنوان زمامدار خراسان در مرو مانده بود و ابوجعفر می‏خواست برای اطمینان خاطر پیدا کردن از فرمانبرداری وی مخصوصاً به دیدار او برود.
نیز لازم بود که خلیفه از نظریات ابوم
سلم که از خیانت ابوسلمه و در نتیجه، از میان رفتن او برای گسترش نفوذ و قدرت خود بهره‌برداری کرده بود آگاه شود. با آن که سفاح دبیری از موالی ایرانی یعنی خالد بن برمک را به دبیری خود برگزیده و رسیدگی به امور اداری را بر عهده او گذاشته بود، به اعتماد کردن بر عده‏ای از افراد خاندان عباسی و مخصوصاً عموی خود در مأموریت‌های ولایات ادامه می‏داد.
جلوس منصور، عملی را که
پیش از آن آغاز شده بود تسریع کرد. نخستین کارهای خلیفه، برای تقویت قدرت شخصی که تا حدی سست شده بود صورت می‏گرفت.
در آغ
از با رقابت عمویش، عبدالله بن علی، رو به رو شد که به حق یا ناحق، مدعی آن بود که سفاح او را به جانشینی خود برگزیده بود و خلیفه برای شکست دادن این رقیب، ناگزیر به ابومسلم توسل جست. در نتیجه ابومسلم که ظاهراً روابطش با ابوجعفر پیوسته تیره بود به صورت شخص خطرناکی درآمد که بایستی از میان برداشته می‌شد و این کار اندکی بعد و در هنگامی صورت گرفت که خلیفه موفق شد فرماندار خراسان را بدون همراه به دربار خود احضار کند «شعبان 137 ق / فوریه 755 م» و او را به قتل برساند. البته شت ابو مسلم با پیدا شدن آشوب‌هایی در میان مردم خراسان که نسبت به او تا حد پرستش وفادار بودند، همراه بود.
ول
ی با اعلام فرماندار جدید، عبدالجبار، در 141 ق / 758 م، دستاویزی برای فرو نشاندن این توفان‌های محلی و مهار آرزوهای مردم برای استقلال به دست آمد.
م
نصور برای استحکام پایه‏های قدرت خویش، همه عموهای خود را به نوعی از مناصب مهمی که داشتند خلع کرد و ''__دبیر شایسته آنان، ابن مقفع را که متفکری شجاع و در عین حال مترجم کتاب کلیله و دمنه بود به قتل رساند. __''
افرادی از خاندان خلافت که در اطراف خلیفه می‏زیستند و گمان آن می‏رفت که هوای رسیدن
به خلافت دارند، به تدریج از کار برکنار شدند و خدمت‌گزارانی گمنام و غالباً بندگان آزادشده جای آنان را گرفتند؛ همچون ابوایوب دبیر ایرانی و ربیع بن یونس حاجب. علاوه بر اینان باید از خالد بن برمک که مأمور ایالت های مهم بود و ابو عبیدالله معاویه که لَلة پسر خلیفه بود یاد کرد.
__شورش در زمان من
صور__
~~green: محمد، ملقب به نفس زک
یه بود که با سفاح بیعت نکرده و از زمان روی کار آمدن عباسیان پنهان می‏زیست. منصور که از یافتن مخفیگاه او و برادرش ابراهیم نومید شده بود، پدر آنان، عبدالله، و نیز همه اخلاف امام حسن «ع» را که در مدینه می‏زیستند به زندان افکند. ~~
ناگزیر محمد از مخفیگاه خود بیرون آمد و در مدینه به عصیان آشکار برخاست و منصور را ستمگری خواند که از قوانین اسلامی ت
جاوز کرده است. با وجود موافقت بعضی فقها با این مطلب، نتوانست گروه طرفدار فراوانی برای خود پیدا کند و به زودی سپاهیان خلیفه در رمضان 145 ق / سپتامبر 762 م، او را از پای درآوردند. در همین هنگام بود که برادرش ابراهیم نیز در ناحیه بصره سر به شورش برداشت. تا مدتی ابراهیم برای شهرهای عراق تهدیدی جدی به شمار می‏رفت؛ ولی او نیز به زودی از سردار خلیفه و پسر عمویش عیسی بن موسی شکست خورد.
::^ هر چند برانداختن این دو نهضت علوی، برای خلیفه آرامش چند ساله فراهم آورد، اما به طور قطع او را در جمع دشمنان خاندان پیامبر «ص» داخل کرد.^::محیط ناآرام و تدبیرهای سخت امنیتی که در سال‌‌های اول خلافت اعمال شد نشان می‏دهد چرا منصور در صدد آن برآمد که مقر تازه‏ای برای خود انتخاب کند و این انتخاب چگونه بوده است.
منصور و برادرش در آغاز کار در نزدیکی کوفه مسکن گزیدند و منصور نیز در همین محل دژی به نام ===هاشمیه=== بنا کرد که محل آن تا کنون شناخته نشده است. در همین جا بود که در معرض حمله راوندیان قرار گرفت. قطعاً پس از این حمله، در نظر نداشت عراق را که مرکز یک امپراتوری جدید آسیایی بود ترک کند؛ اما می‏خواست از شهرهای پرجمعیتی که مرکز تجمع بدگویان و خرده‌گیران شده بود، دور باشد.
همچنین خواستار آن بود که برای خود ارگی بسازد که نماینده قدرت سلسله تازه و در عین حال، محل سکونت مطمئنی باشد.
===ظاهراً به زودی توجهش معطوف __بغداد__ شد که خوشی آب و هوا، راحتی تهیه وسایل زندگی و موقعیت ممتاز سوق‌الجیشی از مزایای آن بود. ===
ارگ سلطنتی به فرمان او بنا شد و بعدها لقب شهر آرامش ===«مدینة السلام» ===یافت و بیش از هر چیز به شکل مدور خود مشهور شد.
این ارگ در محلی قرار داشت که دو نهر ''دجله و فرات ''نزدیک‌ترین فاصله را با یک‌دیگر داشتند و ترعه‏هایی آن‌ها را به یک‌دیگر پیوسته بود که در هنگام هجوم دشمنان از وسایل دفاع طبیعی برای شهر به شمار می‏رفت. کار ساختمان بغداد در ربیع الاول 141 ق / ژوئیه - اوت 758 م آغاز شد و در 145 ق / 762 م خلیفه در مقر جدید خود در نزدیکی مسجد عظیم و در میان میدان مربع شکل بزرگی مستقر شد.
-ه ا اسی خ شی ((ش بن بدامک)) اموی ا دنا ی کرد. /> />او ر ه خفای بنی بای س و الین کی ا که منی ر در دتاه حکوی ارد اخت تاهای ریانی و ی بانهارا به ان ری تره ود مانند ((یس ))و ((کلی و دمه )) ...... />
اودمنی شیدی الیت فزندان پیامرت ایات وکا او نسبت به اواد ا ن تی وار اات اات انی،ناک شر ارتای ات.
/>ازار وایهای او بت ه امام صادق لیه السلام درکب تاری ت وراام نی ستورو ن ر ممو ه هادت رید.
+===کر دیگر منصور که امی آن کم‌تر ا ای بغداد نبود، انتخب سرش محمد ملقب به مَهدی برای جاشینی د بود.=== برای این کر لازم بود تا سر عمیش، عیسی بن موسی که توسط سفاح به جانشینی پس از منصور تعیین ده بود از سمت خود استعفا دهد. منور هما رشی را به کار برد که امویان پیش از او ر حیات خد برای گرفتن بیعت جهت جانشین ویش به کا می‏بردند.
دین وسیله حقوق خادان علی ر میان هامین که آشکارا توسط منر نادید گرفه شده بود، بار ی و به صورت ائمی در زیر سلطه حقو فزندان عباسی رار می‏گرفت؛ ولی در اخل خادان عباسی هی اصل استقرایافتهای رای جانشین وجود ندشت. نابراین همان رقابت های وان موی بری رید به درت، ب حال خود باقی ماند.
''===
ر صورت در پاین سلطنت منصور، نظام خلافت عباسی استار شد وحدت دستگاه خلافت از هم جهات اساسی راهم آمد. ===''
تنها در'' اسپانیا'' بود که کومت مرکزی نفوذی نداش. یکی ااد گریخت ز کشتار خاندان اموی ر ن ب ارتی دست یافته بود که دا را بر آن تسلطی نبود. همچنین حکومت بغداد از فرو شاندن رش هایی ک پایان خفت موی ر میا بررهای مرب اتفاق افد ود ناتو مان و این نه نوار باریکی از اریقیه، از تسلط لشکریای که از شر ب آنجا فرستاه شده بودند بیون مان.
منصور در ضمن سفری به ===مکه در ذی الحجه 158 ق / اکتبر 775 ، ===از دنیا رفت و یا وی ه عنوان فرمانروایی=== بی‌وجدان ===و ===غیربل اعتمد ===که در اموال عمومی صرفه‌جو و در نگاهداری قدرت خصی سختگیر بوده است، بر جای ماند.
__هر
داوری‌ای که رباره سیاست او شود، نباید منکر این مر که:__
~~green:سلطن
ت وی ه صورت اساسی یه استحکام نظام خلافت عباسی یاستی روی کار ورد که ی‌رغم نوسان هی موقی و ماجرجویی‌های ممو، تا یان سده وم ق / نهم میلادی برقار ماند.~~
 منابع:  منابع:
 تتمه المنتهی، ص 160، ذکر خلافت منصور. تتمه المنتهی، ص 160، ذکر خلافت منصور.
-__''ابو جعفر منصور خلیفه عباسی «136 - 158 ق / 754 - 775 م»__'' 
-با مرگ سفاح، برادرش ابو جعفر عبدالله منصور بن احمد «یاری شده از جانب خدا» بر مسند خلافت جای گرفت. او واجد خصوصیت های بارزی بود که به سبب آن، در تمامی دوران خلافتش با گرفتاری ها دست و پنجه نرم می‏کرد، از جمله: کین توزی نسبت به علویان، دشمنی با ابومسلم و محبت و علاقه فراوان به فرزندش محمد.  
-در زمان منصور، بیش ترین سعی او استحکام نظام حکومت و تعیین جهت پیشرفت آن شد.  
-همچنین وظیفه حساس شکستن پیمان با ابومسلم بر عهده او افتاد؛ ابومسلم به عنوان زمامدار خراسان در مرو مانده بود، و ابو جعفر می‏خواست برای اطمینان خاطر پیدا کردن از فرمانبرداری وی مخصوصاً به دیدار او برود.  
-و نیز لازم بود که خلیفه نسبت به نظریات ابو مسلم که از خیانت ابوسلمه و در نتیجه از میان رفتن او برای گسترش نفوذ و قدرت خود بهره برداری کرده بود، آگاه شود. با آن که سفاح دبیری از موالی ایرانی یعنی خالد بن برمک را به دبیری خود برگزیده و رسیدگی به امور اداری را بر عهده او گذاشته بود، با این وصف به اعتماد کردن بر عده‏ای از افراد خاندان عباسی و مخصوصاً عموی خود در مأموریت های ولایات ادامه می‏داد. 
-جلوس منصور، عملی را که پیش از آن آغاز شده بود تسریع کرد. نخستین کارهای خلیفه، برای تقویت قدرت شخصی او که تا حدی سست شده بود صورت می‏گرفت. در آغاز با رقابت عمویش، عبدالله بن علی، رو به رو شد که به حق یا ناحق، مدعی آن بود که سفاح او را به جانشینی خود برگزیده بود و خلیفه برای شکست دادن این رقیب ناگزیر به ابومسلم توسل جست. در نتیجه ابومسلم، که ظاهراً روابط او با ابوجعفر پیوسته تیره بود، به صورت شخص خطرناکی درآمد که بایستی از میان برداشته شود؛ و این کار اندکی بعد و در آن هنگام صورت گرفت که خلیفه موفق شد فرماندار خراسان را بدون همراه داشتن کسانی به دربار خود احضار کند «شعبان 137 ق / فوریه 755 م» و او را به قتل برساند. البته کشتن ابو مسلم با پیدا شدن آشوب هایی در میان مردم خراسان که نسبت به او تا حد پرستش وفادار بودند، همراه بود. ولی با اعلام فرماندار جدید، عبدالجبار، در 141 ق / 758 م، دستاویزی برای فرو نشاندن این توفان های محلی و مهار کردن آرزوهای آن مردم برای استقلال به دست آمد. 
-منصور برای استحکام پایه‏های قدرت خویش، همه عموهای خود را به نوعی از مناصب مهمی که داشتند خلع کرد، و دبیر شایسته آنان، ابن مقفع مشهور را که متفکری شجاع و در عین حال صاحب ترجمه کتاب کلیله و دمنه بود و برای ابن مقفع وسیله شهرت ادبی پایداری شده بود، به قتل رساند. افرادی از خاندان خلافت که در اطراف خلیفه می‏زیستند و گمان آن می‏رفت که هوای رسیدن به خلافت دارند، به تدریج از کار برکنار شدند و خدمت گزارانی گمنام و غالباً بندگان آزاد شده جای آنان را گرفتند، همچون ابو ایوب دبیر ایرانی و ربیع بن یونس حاجب، علاوه بر اینان باید از خالد بن برمک که مأمور ایالت های مهم بود و یا ابو عبیدالله معاویه که لَلة پسر خلیفه بود، یاد شود. 
-در زمان منصور، شورش همزمان دو تن از اخلاف امام حسن «ع» بسیار جدی شد. نفر نخست، محمد, ملقب به نفس زکیه بود که با سفاح بیعت نکرده و از زمان روی کار آمدن عباسیان پنهان می‏زیست. منصور که از یافتن نهان گاه او و برادرش ابراهیم نومید شده بود، پدر آنان، عبدالله، و نیز همه اخلاف امام حسن «ع» را که در مدینه می‏زیستند دستگیر و به زندان افکند. در نتیجه محمد ناگزیر از نهان گاه خود بیرون آمد و در مدینه به عصیان آشکار برخاست و منصور را ستمگری خواند که از قوانین اسلامی تجاوز کرده است. با وجود تأیید بعضی از فقها از این مطلب، نتوانست گروه طرفدار فراوانی برای خود پیدا کند و به زودی سپاهیان خلیفه در رمضان 145 ق / سپتامبر 762 م، او را از پای درآوردند؛ در همین هنگام بود که برادرش ابراهیم نیز در ناحیه بصره سر به شورش برداشت. تا مدتی ابراهیم برای شهرهای عراق تهدیدی جدی به شمار می‏رفت، ولی او نیز به زودی از سردار خلیفه و پسر عمویش عیسی بن موسی شکست خورد. برانداختن این دو نهضت علوی، هر چند مایه فراهم آمدن چند سال آرامش برای خلیفه بود، اما او را به طور قطع در جمع دشمنان خاندان پیامبر «ص» داخل کرد. 
-محیط ناآرام و تدبیرهای سخت پلیسی که سال های اول خلافت را احاطه کرده بود، نشان می‏دهد که چرا منصور در صدد آن برآمد که مقر تازه‏ای برای خود انتخاب کند و این که این انتخاب او چگونه بوده است. منصور و برادرش در آغاز کار در نزدیکی کوفه مسکن گزیدند و منصور نیز در همین محل دژی به نام هاشمیه بنا کرد که محل آن تا کنون شناخته نشده است و در همین جا بود که او در معرض حمله راوندیان قرار گرفت. قطعاً پس از این حمله، در نظر نداشت عراق را که مرکز یک امپراتوری جدید آسیایی بود ترک کند، اما می‏خواست از شهرهای پر جمعیتی که مرکز تجمع بدگویان و خرده گیران شده بود، دور باشد. وی همچنین خواستار آن بود که برای خود ارگی بسازد که نماینده قدرت سلسله تازه و در عین حال محل سکونت ایمن و مطمئنی باشد. 
-ظاهراً به زودی توجهش معطوف به محل بغداد شد که خوشی آب و هوا، راحتی تهیه وسایل زندگی و موقعیت ممتاز سوق الجیشی از مزایای آن بود. در آن محل ارگ سلطنتی به فرمان او بنا شد که بعدها لقب شهر آرامش «مدینة السلام» یافت و بیش از هر چیز به شکل مدور خود مشهور شد. این ارگ در محلی قرار داشت که دو نهر دجله و فرات نزدیک ترین فاصله را با یک دیگر داشتند و ترعه‏هایی آن ها را به یک دیگر پیوسته بودکه در هنگام هجوم دشمنان از وسایل دفاع طبیعی برای شهر به شمار می‏رفت. کار ساختمان بغداد در ربیع الاول 141 ق / ژوئیه - اوت 758 م آغاز شد و در 145 ق / 762 م خلیفه در مقر جدید خود در نزدیکی مسجد عظیم و در میان میدان مربع شکل بزرگی مستقر شد. کار دیگر منصور که اهمیت آن کم تر از بنای بغداد نیست، آن بود که تصمیم گرفت پسرش محمد ملقب به مَهدی را به جانشینی خود انتخاب کند. برای آن کار لازم بود تا پسر عمویش، عیسی بن موسی، که توسط سفاح به جانشینی پس از منصور تعیین شده بود، از سمت خود استعفا دهد. منصور همان روشی را به کار برد که امویان پیش از او در زمان حیات خود برای گرفتن بیعت جهت جانشین خویش به کار می‏بردند. بدین وسیله، حقوق خاندان علی در میان هاشمیان که آشکارا توسط منصور نادیده گرفته شده بود، بار دیگر و به صورت دائمی در زیر سلطه حقوق فرزندان عباسی قرار می‏گرفت. ولی در داخل خاندان عباسی هیچ اصل استقرار یافته‏ای برای جانشین وجود نداشت و بنابراین همان رقابت های دوران اموی برای رسیدن به قدرت, به حال خود باقی بود. به هر صورت در پایان سلطنت منصور، نظام خلافت عباسی استوار شد و وحدت دستگاه خلافت از همه جهات اساسی فراهم آمد. تنها در اسپانیا بود که حکومت مرکزی نفوذی نداشت، که یکی از افراد گریخته از کشتار خاندان اموی در آن جا به امارتی دست یافته بود که بغداد را بر آن تسلطی نبود. همچنین حکومت بغداد از فرو نشاندن شورش هایی که در پایان خلافت اموی در میان بربرهای مغرب اتفاق افتاده بود ناتوان ماند و این ناحیه، جز نوار باریکی از افریقیه، از تسلط لشکریانی که از شرق به آنجا فرستاده شده بودند بیرون ماند. 
-منصور در ضمن سفری به مکه در ذوالحجه 158 ق / اکتبر 775 م، از دنیا رفت و یاد وی به عنوان فرمانروایی بی وجدان و غیر قابل اعتماد که در اموال عمومی صرفه جو و در نگاهداری قدرت شخصی سختگیر بوده است. بر جای ماند. هر داوری که درباره سیاست او شود، نباید منکر این امر باشد که سلطنت وی به صورت اساسی مایه استحکام نظام خلافت عباس شد و سیاستی روی کار آورد که علی رغم نوسان های موقتی و ماجراجویی های مأمون، تا پایان سده سوم ق / نهم میلادی برقرار ماند. 

تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 یکشنبه 18 تیر 1385 [13:09 ]   16   رضا معرب      جاری 
 یکشنبه 18 تیر 1385 [13:06 ]   15   رضا معرب      v  c  d  s 
 یکشنبه 18 تیر 1385 [13:04 ]   14   رضا معرب      v  c  d  s 
 یکشنبه 18 تیر 1385 [13:01 ]   13   رضا معرب      v  c  d  s 
 یکشنبه 18 تیر 1385 [12:53 ]   12   رضا معرب      v  c  d  s 
 یکشنبه 18 تیر 1385 [12:48 ]   11   رضا معرب      v  c  d  s 
 یکشنبه 18 تیر 1385 [12:44 ]   10   رضا معرب      v  c  d  s 
 یکشنبه 18 تیر 1385 [12:40 ]   9   رضا معرب      v  c  d  s 
 یکشنبه 18 تیر 1385 [12:08 ]   8   رضا معرب      v  c  d  s 
 یکشنبه 18 تیر 1385 [11:45 ]   7   رضا معرب      v  c  d  s 
 پنج شنبه 13 مرداد 1384 [11:50 ]   6   امیرحسین محمدیان      v  c  d  s 
 پنج شنبه 13 مرداد 1384 [09:52 ]   5   امیرحسین محمدیان      v  c  d  s 
 پنج شنبه 13 مرداد 1384 [08:46 ]   4   امیرحسین محمدیان      v  c  d  s 
 سه شنبه 12 آبان 1383 [06:22 ]   3   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 دوشنبه 11 آبان 1383 [08:23 ]   2   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 چهارشنبه 04 شهریور 1383 [09:54 ]   1   شیدا سمیع      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..