منو
 صفحه های تصادفی
خاطره ای از اولین شب عروسی فاطمه علیهاسلام
گردش خون در مویرگ و سیستم لنفاوی
سری فوریه
دوام ذکر خدا
سعادت واقعی در پرتو پیروی از معصومین
آزمایش کوپلیمریزاسیون رادیکالی
پروزوپیت
فراورده های مستقیم و غیر مستقیم زنبور عسل
زینت بهشت
مارچوبه
 کاربر Online
704 کاربر online
تاریخچه ی: مناظره امام باقر علیه السلام با حروری

در حال مقایسه نگارشها

نگارش واقعی نگارش:1



مخالفین امیرالمؤمنین علی علیه السلام چندین گروهند که یکی از آنها خوارج نام دارند. خوارج، خود به دسته‌های مختلفی تقسیم شده‌اند که عدّه ای از آنها به « حروریه» معروفند: یعنی کسانی که در منطقه حروراء در نزدیکی کوفه جمع شدند و تشکیل گروه دادند.
امام باقرعلیه السلام با یکی از افراد این گروه در حضور تعدادی از فقهای آنها مناظره‌ای داشته است که قسمت‌هایی از آن در زیر آمده است:
حروری به امام باقر علیه السلام عرض کرد:« ابوبکر به دلیل چهار خصوصیت، سزاوار امامت و خلافت است.»
امام فرمود:« چه خصوصیاتی؟»
حروری گفت:« اول این که او اولین صدّیق است و وقتی می‌گویند «ابوبکر»، ما نمی‌دانیم مقصود، کدام ابوبکر است تا وقتی گفته شود ابوبکر صدیق. دوم این که او در غار ثور همنشین و همدم رسول خدا بوده است.( شبی که پیامبر از مکه به طرف مدینه هجرت فرمود، ابوبکر را همراه خود برد. آنها در راه به غاری پناه بردند تا از شرّ کفّار در امان باشند.) سوم این که در روزی که بیماری رسول خدا شدت یافته بود، در مسجد به جای ایشان به نماز ایستاد. چهارم این که او در قبرش در کنار رسول خدا آرمیده است.»
حضرت باقرعلیه السلام فرمود:« وای بر تو! این خصوصیات که به گمان تو برای ابوبکر فضیلت به شمار می‌آید، همه نقص و عیب است. اولا این که گفتی ابوبکر صدّیق است، بگو چه کسی این اسم را بر او نهاده است؟»
حروری گفت:« خدا و رسولش.»
امام فرمود:« از فقها بپرس آیا ابوبکر اوّلین مؤمن به رسول خدا بوده است؟»
فقها همه گفتند:« نه، به خدا قسم. علی بن ابیطالب اوّلین ایمان‌آورنده به رسول خداست.»
امام باقرعلیه السلام فرمود:« ای حروری! اگر ابوبکر به علّت تصدیق رسول خدا، صدیق نام‌گذاری شده، بنا به اعتراف جماعت مسلمین، قبل از او، امیرالمؤمنین سزاوار این نام بوده است.»
حروری سکوت کرد.
حروری گفت:« اگر این طور است که می‌گویید، علی بن ابیطالب هیچ‌گاه و در هیچ‌زمانی شرک نورزید، پس اسم صدّیق برای او سزاوارتر است.»
جماعت فقها گفتند:«بله، همین‌طور است. او هرگز مشرک نبوده و اسم صدّیق زیبنده اوست.»
سپس امام باقر علیه السلام فرمود:«اما اینکه گفتی ابوبکر همنشین رسول خدا در غار بوده است. این هم برای ابوبکر فضلیت نیست؛ به چند علت: اول آنکه در قرآن، مدحی برای ابوبکر بیان نشده، جز روایت همراهی‌اش با رسول خدا، که این همراهی و همصحبتی حتی می‌تواند با انسانی کافر باشد؛ چنانچه خداوند می‌فرماید:« قال له صاحبه و هو یحاوره اکفرت بالذی خلقک» _سوره کهف، آیه 37_ (شخصی که همراه او بود و با او صحبت می‌کرد، گفت آیا به خدایی که تو را آفریده کافر شده‌ای؟) پس « همراه رسول خدا بودن» به تنهایی فضیلت ندارد؛ زیرا ابوبکر نه ظلمی را دفع کرد، نه با دشمن پیامبر جنگید.
دوم آنکه خداوند می‌فرماید:« لاتحزن ان الله معنا» _سوره توبه، آیه 40_ (رسول خدا به ابوبکر فرمود: محزون مباش! خدا با ماست.) این آیه هم دلالت دارد بر عدم اطمینان و اضطراب درونی و ترس ابوبکر. زیرا بر آنچه خداوند راجع به حفاظت و امنیت از رسول خدا وعده داده بود، اطمینان نداشت و با اینکه جان پیغمبر در خطر بود، ابوبکر حاضر به مساوات با او نشد. به همین دلیل پیامبر فرمود:« این‌قدر محزون مباش!» اکنون من سؤال می‌کنم: آیا حزن ابوبکر مورد رضای خداوند بود یا خشم خداوند؟ اگر بگویی رضای خداوند، پاسخت این است که: چنین نیست؛ زیرا رسول خدا هرگز آنچه را که مورد رضای خداست نهی نمی‌فرماید؛ و اگر بگویی که مورد خشم خداوند بود، پس این برای او چه فضیلتی است؟ سوّم آنکه همین کلام رسول خدا که فرمود:« محزون نباش، خدا با ماست.» به این معناست که ایشان دریافته بود که ابوبکر به همراهی خداوند و کمک او اعتقاد حقیقی ندارد و این هم برای ابوبکر فضیلت نیست و اگر این را قبول نکنی، باید بدانی که « خدا با ماست» یک قاعده همیشگی است. خداوند همیشه با همه مخلوقاتش همراه است؛ چرا که در سوره مجادله، آیه 7 می‌فرماید:« مایکون من نجوی ثلاثه الا هو رابعهم و لاخمسه الا هو سادسهم و لا ادنی من ذلک و لا اکثر الّا هو معهم این ما کانوا» (هیچگاه سه نفر با هم سخن پنهانی نمی‌گویند، مگر اینکه خداوند چهارمی آنهاست و نه پنج نفری که خداوند ششمین آنهاست و نه کمتر و نه بیشتر، مگر اینکه خداوند با آنهاست، هر جا که باشند.) پس خداوند همیشه با ماست و این فضیلتی برای ابوبکر نیست.
چهارم آنکه این قسمت از آیه که می‌فرماید:« فانزل الله سکینته علیه وایده بجنود لم تروها » (سوره توبه آیه40) خداوند اطمینان خود را بر او نازل کرد و به لشکریان نادیدنی تأییدش فرمود.) این قسمت درباره چه کسی نازل شده است؟
حروری گفت: « درباره رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم.»
امام فرمود:« آیا ابوبکر هم در این نزول آرامش و اطمینان با پیغمبر اکرم شریک بود؟»
حروری گفت:«بله.»
امام فرمود:« دروغ گفتی؛ زیرا اگر چنین بود خداوند می‌فرمود «علیهما» یعنی آن سکینه و آرامش خاطر بر هر دوی آنها نازل شد؛ و اگر ابوبکر در این آرامش قلبی شرکت داشت، خداوند او را هم شریک می‌کرد؛ کما اینکه وقتی در جنگ حنین خداوند اطمینان و آرامش خود را فرستاد، فرمود: « ثم انزل الله سکینته علی رسوله و علی المؤمنین» _سوره توبه،آیه 25 و 26_ (پس خداوند آرامش خود را بر رسولش و به مؤمنین نازل فرمود.) و این دسته از مؤمنین که مشمول این آیه شدند، کسانی بودند که فرار نکردند و آنان تنها 9 نفر بودند. علی علیه السلام، ابودجانه ، ایمن و شش نفر دیگر از بنی هاشم . پس، از این آیه هم معلوم می‌شود ابوبکر جزو گروهی که خدا آرامش خود را بر آنان نازل کرده نبوده ، بلکه جزء فراریان بوده است.»
حروری که جواب‌های دندانشکن امام باقر علیه السلام، او را شکست داده بود، گفت: « ای جماعت! برخیزید که این سخن، محمد بن علی را از ایمان خارج کرد. این سخن کفر است!»
امام باقر علیه السلام فرمود: « اینها گفته های من نیست، بلکه کلام خداست».
جماعت همراه حروری گفتند:« ای حروری! در بحث شکست خوردی و جواب نداری.»
امام باقر علیه السلام فرمود:« اما اینکه گفتی ابوبکر با مردم نماز خواند، پاسخت را بشنو! ابوبکر، آن روز مأمور بود تحت فرمان و پرچم اسامة بن زید باشد و همه راویان، متّفق القول هستند که ابوبکر با اسامه چندین فرسخ از مدینه بیرون رفته بود. پس چگونه ممکن است رسول خدا به او امر کرده باشد با مردم نماز بخواند؟ رسول خدا نه تنها امر نکرده بود که لشکریان اسامه برگردند، بلکه چندین بار فرموده بود:« لشکر اسامه را تقویت کنید! خدا لعنت کند کسی را که از او سرپیچی کند.» ( یعنی افرادی که رسول خدا فرموده بود تا با اسامه باشند، اگر به مدینه بازمی گشتند، مورد لعن و نفرین حضرت قرار می‌گرفتند.) و تازه خود شما می‌گویید وقتی ابوبکر به نماز ایستاد و تکبیر گفت، رسول خدا که خانه‌اش چسبیده به مسجد بود، صدای او را شنید و شتابان در حالی که بر علی علیه السلام و فضل بن عباس تکیه کرده بود و پاهای مبارکش روی زمین کشیده می‌شد، به مسجد وارد شد و ابوبکر هنوز به رکوع نرفته بود که رسول خدا جلو آمد و ابوبکر را از محراب کنار زد و خودش نماز را از ابتدا شروع فرمود. همه‌ی اینها دلیل بر این است که نماز ابوبکر بدون امر رسول خدا بوده است و روایات صحیحی موجود است مبنی بر اینکه هرگاه بلال اذان می‌گفت و پیامبر نمی‌توانست برای نماز حاضر شود، امیرالمؤمنین علی علیه السلام را به نماز امر می‌فرمود.»
حروری در اینجا نیز سکوت کرد.
امام باقر علیه السلام فرمود:« اما خصلت چهارم که گفتی « او در کنار رسول الله دفن شده است»، بگو ببنیم قبر رسول الله کجاست؟»
حروری گفت:« در خانه‌اش.»
امام باقر علیه السلام فرمود:« مگر خداوند نفرموده: یاایها الذین امنوالله لا تدخلوا بیوت النبی الا ان یوذن لکم _سوره احزاب، آیه 53_ (ای مؤمنین! به خانه‌های پیامبر داخل نشوید مگر به شما اجازه داده شود.) آیا رسول خدا به ابوبکر اجازه چنین کاری را داده بود؟»
حروری گفت:« بله.»
امام باقر علیه السلام فرمود:« دروغ گفتی! چون رسول خدا تمام درهای خانه را که به مسجد باز می‌شد، بسته بود و به امر خدا، تنها در خانه امیرالمؤمنین علیه السلام را باز گذاشته بود. حتی در خانه عمر را هم بست. عمر به رسول خدا عرض کرد:« روزنه‌ای برای من قرار بده تا تو را ببینم.»
پیامبر فرمود:« نه، به اندازه باریکی سر ناخن هم روزنه‌ای باز نمی‌کنم.»
پس رسول خدا ابوبکر و عمر را از خانه‌ی خدا و مسجد بیرون کرده و درهای آنها را بسته بود. چه دلیلی دارید که به آنها اجازه ورود به خانه‌اش را داده باشد؟!»
حروری گفت: « محل قبر ابوبکر و عمر، سهم الارث دختران آنها عایشه و حفصه است. »
امام باقر علیه السلام فرمود:« چون رسول خدا در زمان رحلت، 9 همسر داشت، پس به تمام همسران، روی هم، یک هشتم از خانه می‌رسید. بنابراین به آن دو زن - عایشه و حفصه- دو قسمت از نه قسمت سهم زنان می رسید و این می شود دو قسمت از هفتاد و دو قسمت، که اگر درست حساب شود، شاید سهم هر یک از این دو، یکی دو وجب بیشتر نبوده نباشد. پس ابوبکر و عمر در سهم دخترانشان دفن نشده‌اند بلکه در زمین غصبی‌اند. به علاوه، خود شما از ابوبکر نقل می‌کنید که رسول خدا فرمود:« ما انبیا ارثی نمی‌گذاریم؛ هر چه از ما بماند، متعلّق به همه مسلمین است.» پس ارثی هم در کار نبوده است.»
در اینجا شخص حروری دیگر کلامی نتوانست بگوید و ساکت ماند.

منابع:

بحار الانوار، ج 27، ص 321، ح 4.

مراجعه شود به:

مناظرات امام باقر علیه السلام



!شکل گیری حروریه
مخالفین امیرالمؤمنین علیه السلام چندین گروهند که یکی از آنها خوارج نام دارند، خوارج خود به دسته های مختلفی تقسیم شده اند، عدّه ای از آنها به نام« حروریه» معروفند: یعنی کسانی که در منطقه « حروراء» در نزدیکی کوفه جمع شدند و تشکیل گروه خاصی دادند.

برتری ابوبکر بر امام علی -ع- از دیدگاه حروری

امام باقرعلیه السلام با یکی از افراد این گروه، مناظره مفصّل و شیرینی داشته اند که قسمت هایی از آن را با هم می خوانیم: حروری به امام باقر علیه السلام عرض کرد: « در ابوبکر چهار خصلت هست که به همین دلیل، مستحق و سزاوار امامت و پیشوایی است»

حضرت فرمودند: « کدام چهار خصلت؟»

حروری گفت: « اول این که او اوّلین صدّیق است و وقتی میگویند «ابوبکر»، ما نمی فهمیم مقصود، کدام ابوبکر است تا وقتی گفته شود «ابوبکر صدیق».

دوم این که او در غار ثور مصاحب و همراه رسول خدا بوده است.

سوم این که در روزی که بیماری رسول خدا شدت یافته بود، در مسجد به جای ایشان به نماز ایستاد و چهارم این که او هم خواب رسول خداست در قبرش. »

حضرت باقرعلیه السلام که از چشمه وحی سیراب است و بر معدن علم الهی احاطه دارد، گوشه ای از معارف بی مثالش را نشان داد و فرمود: « وای بر تو! این خصلت که تو گمان کردی برای ابوبکر فضیلت و منقبت است، همه نقص و ننگ است، همه عیب است و رسوایی.

علی -ع- صدیق اکبر است

این که گفتی ابوبکر صدّیق است بگو چه کسی این اسم را بر او نهاده است؟»

حروری گفت: « خدا و رسولش.»

حضرت فرمود: « از فقها بپرس آیا ابوبکر اوّلین مؤمن به رسول خدا بوده است؟»

جماعت همه گفتند: « نه، به خدا قسم! بلکه علی بن ابیطالب اوّلین ایمان آورنده به رسول خدا است.»

حروری گفت: « اگر اینطور است که می گویید علی بن ابیطالب هیچگاه و در هیچ زمانی شرک نورزید، پس اسم صدّیق برای او سزاوارتر است.»

جماعت گفتند: « بله، اینطور است و او هرگز مشرک نبوده و اسم صدّیق زیبنده اوست. »

امام باقرعلیه السلام فرمود: « ای حروری! اگر ابوبکر به علّت تصدیق رسول خدا به صدیق نامگذاری شده، بنا به اعتراف جماعت مسلمین، قبل از او، امیرالمؤمنین سزاوار این نام بوده است» حروری سکوت کرد.

حزن و اضطراب درونی ابوبکر در همراهی با پیامبر در ثور

امام باقر علیه السلام فرمود: اما اینکه گفتی ابوبکر مصاحب رسول خدا در غار بود، شبی که حضرت از مکه به طرف مدینه هجرت فرمود، ابوبکر را همراه خود برد، در راه به غاری پناه بردند تا از شرّ کفّار در امان باشند.

این هم برای ابوبکر رذیلت است، نه فضلیت.

به چند علت: اول آنکه در آیه قرآن، مدحی برای ابوبکر بیان نشده، جز خروجش و همراهی اش با رسول خدا و صحبت و همراهی، حتی می تواند با انسان کافری باشد.

چنانچه خداوند می فرماید: قال له صاحبه و هو یحاوره اکفرت بالذی خلقک. . . (سوره کهف، آیه 37) (شخصی که همراه او بود و با او صحبت می کرد، گفت آیا به خدائی که تو را آفریده کافر شده ای؟) پس تنها،« همراه رسول خدا بودن» مدح نیست؛ زیرا نه ظلمی را دفع کرد و نه با دشمن پیامبر جنگید.

دوم آنکه خداوند می فرماید: « لاتحزن ان الله معنا» (سوره توبه آیه 40) (رسول خدا به ابوبکر فرمود: محزون مباش! خدا با ماست.) این آیه هم دلالت دارد بر عدم اطمینان و اضطراب درونی و کمیِ صبر و ترس ابوبکر.

زیرا بر آنچه خداوند راجع به حفاظت و امنیت از رسول خدا وعده داده بود، اطمینان نداشت و با اینکه جان پیغمبر، بصورت ظاهر در معرض خطر بود، ابوبکر حاضر به مساوات با آن حضرت نشد.

اعتقاد سست ابوبکر در یاری خداوند

به همین دلیل پیامبر فرمود: « لاتحزن اینقدر محزون مباش!» اکنون من سؤال میکنم: آیا حزن ابوبکر مورد رضای خداوند بود یا خشم خداوند؟ اگر بگویی رضای خداوند، پاسخت این است که: « چنین نیست؛ زیرا رسول خدا از آنچه مورد رضای خداست هرگز نهی نمیفرماید» و اگر بگویی که حزن ابوبکر، مورد خشم خداوند بود، پس این چه فضیلتی است برای او؟

سوّم آنکه همین کلام رسول خدا که فرمودند: « محزون نباش! خدا با ماست» به این معناست که ایشان دریافته بودند که ابوبکر به همراهی خداوند و کمک او اعتقاد حقیقی ندارد و این هم ننگ است برای ابوبکر، نه فضیلت و اگر این را قبول نکنی، معنای« خدا با ماست» یک قاعده همیشگی است.

خداوند همیشه با همه مخلوقاتش همراه است؛چرا که در سوره مجادله، آیه 7 می فرماید: « مایکون من نجوی ثلاثه الاهورا بعهم و لاخمسه الاهوسادسهم ولا ادنی من ذلک و لااکثرالّا هو معهم این ما کانوا» (هیچگاه سه نفر با هم سخن پنهانی نمیگویند، مگر اینکه خداوند چهارمی آنهاست و نه پنج نفری که خداوند ششمین آنهاست و نه کمتر و نه بیشتر، مگر اینکه خداوند با آنهاست؛ هر جا که باشند) پس خداوند همیشه با ماست و این فضیلتی برای ابوبکر نیست.

اطمینان قلبی فقط برای یاری پیامبر در ثور

چهارم آنکه این قسمت از آیه که میفرماید: « فانزل الله سکینته علیه وایده بجنود لم تروها » (سوره توبه آیه40) خداوند اطمینان خود را بر او نازل کرد و به لشکریان نادیدنی تأییدش فرمود، این قسمت درباره چه کسی نازل شده است؟

حروری گفت: « درباره رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم»

حضرت فرمود: « آیا ابوبکر هم در این نزول سکینه و اطمینان با پیغمبر اکرم شریک بود؟» حروری گفت: « بله»

حضرت فرمود: دروغ گفتی زیرا اگر چنین بود خداوند می فرمود «علیهما» یعنی آن سکینه و آرامش خاطر بر هر دوی آنها نازل شد؛ولی آن اطمینان قلبی تنها اختصاص به رسول خدا دارد، چون از ضمیر مفرد استفاده شده است.

و اگر ابوبکر در این آرامش قلبی شرکت داشت، خداوند او را هم شریک میکرد؛ کما اینکه وقتی در جنگ حنین خداوند اطمینان و آرامش خود را فرستاد، فرمود: « ثم انزل الله سکینته علی رسوله و علی المؤمنین» (سوره توبه،آیه 25 و 26) (پس خداوند آرامش خود را به رسولش و به مؤمنین نازل فرمود.) و این دسته از مؤمنین که شامل این آیه هستند، کسانی بودند که فرار نکردند و آنها تنها 9 نفر بودند. «علی علیه السلام»،ابودجانه ، ایمن و شش نفر دیگر از بنی هاشم پس از این آیه هم معلوم می شود ابوبکر جزء مؤمنین نبوده، بلکه جزء فراریان بوده است.

شکست حروری در مناظره با امام

حروری که جوابهای دندانشکن امام باقر علیه السلام او را شکست داده بود، گفت: « ای جماعت فقها! برخیزید که این سخن، محمد بن علی را از ایمان خارج کرد. این سخن، کفر است!»

امام باقر علیه السلام فرمود: « اینها گفته های من نیست بلکه کلام خداست».

آن جماعت که همراهان حروری بودند، گفتند« ای حروری! در بحث شکست خوردی و جواب نداری. »

ابوبکر مورد لعن پیامبر

سپس امام باقر علیه السلام فرمود: اما اینکه گفتی ابوبکر با مردم نماز خواند، پاسخت را بشنو! ابوبکر، آن روز مأمور بود تحت فرمان و پرچم اسامة بن زید باشد و همه، متّفق القول هستند که ابوبکر با اسامه چندین فرسخ از مدینه خارج رفته بود.

پس چگونه رسول خدا به او امر کرد که با مردم نماز بخواند؟ و رسول خدا نه تنها امر نکرده بود که لشکریان اسامه برگردند، بلکه چندین بار فرمود: « لشکر اسامه را تقویت کنید! خدا لعنت کند کسی را که از او سرپیچی کند.» - یعنی افرادی که رسول خدا فرموده بود تا با اسامه باشند، اگر به مدینه بازمی گشتند، مورد لعن و نفرین حضرت قرار میگرفتند و ابوبکر جزو کسانی است که به مدینه برگشت.

نماز ابوبکر بدون امر پیامبر

تازه خود شما میگویید وقتی ابوبکر به نماز ایستاد و تکبیر گفت، رسول خدا که خانه اش چسبیده به مسجد بود، شنید و به سرعت در حالی که بر علی علیه السلام و فضل بن عباس تکیه کرده بود و پاهای مبارکش روی زمین کشیده می شد، به مسجد وارد شد و ابوبکر هنوز به رکوع نرفته بود که رسول خدا جلو آمد و ابوبکر را از محراب کنار زد و خودش نماز را از ابتدا شروع فرمود.

اینها همه دلیل است بر اینکه نماز ابوبکر بدون امر رسول خدا بوده است و حدیث صحیح داریم بر اینکه هرگاه بلال اذان می گفت و پیامبر نمی توانست به نماز حاضر شود، امیرالمؤمنین علی علیه السلام را به نماز امر می فرمود.»

حروری در اینجا نیز سکوت کرد.

وارد شدن به خانه پیامبر بدون اجازه رسولخدا -ص-

امام باقر علیه السلام فرمود: اما خصلت چهارم که گفتی« او در کنار رسول الله دفن شده است. »، بگو ببنیم قبر رسول الله کجاست؟ حروری گفت در خانه اش.

امام باقر علیه السلام فرمود: مگر خداوند نفرمود: یاایها الذین امنوالله لا تدخلوا بیوت النبی الا ان یوذن لکم (سوره احزاب آیه 53) (ای مؤمنین! به خانه های پیامبر داخل نشوید مگر به شما اذن و اجازه داده شود. )

آیا رسول خدا به ابوبکر اجازه چنین کاری داده بود؟

حروری گفت: « بله»

امام باقر علیه السلام فرمود: « دروغ گفتی! چون رسول خدا تمام درهای خانه ها را که به مسجد باز می شد، بست و به امر خدا، تنها در خانه امیرالمؤمنین علیه السلام را باز گذاشت.»

حتی در خانه عمر را هم بست، عمر به رسول خدا عرض کرد: « روزنه ای برای من قرار بده تا ترا ببینم.»

حضرت فرمود: « نه، به اندازه باریکی سر ناخن هم روزنه ای باز نمیکنم.»

پس رسول خدا، ابوبکر و عمر را از خانه خدا و مسجد بیرون کرده و درهای آنها را بست. چه دلیلی دارید که به آنها اجازه ورود به خانه اش را داده باشد؟! به کدام وحی؟ به کدام نص ؟!

دفن ابوبکر و عمر در زمین غصبی

حروری گفت: « محل قبر ابوبکر و عمر، سهم الارث دختران آنها عایشه و حفصه است. »

امام باقر علیه السلام فرمود: « آیا آن دو نفر دو قسمت از نه قسمت، از یک هشتم را مالک شدند؟ چون رسول خدا در زمان رحلت، 9 همسر داشتند، پس به تمام همسران، روی هم، یک هشتم از خانه می رسید.

بنابراین به آن دو زن - عایشه و حفصه- دو قسمت از نه قسمت سهم زنان میرسید و این میشود دو قسمت از هفتاد دو قسمت، که اگر درست حساب شود، شاید سهم هر یک از این دو، یکی دو وجب بیشتر نبوده است، پس ابوبکر و عمر در سهم دخترانشان دفن نشده اند بلکه در زمین غصبی اند، بعلاوه اینکه خود شما از ابوبکر نقل می کند که رسول خدا فرمود: « ما گروه انبیاء، ارثی نمی گذاریم، هر چه از ما بماند، متعلّق به همه مسلمین است.» پس ارثی هم در کار نبوده است.

در اینجا شخص حروری کلامی دیگر نتوانست بگوید و ساکت ماند.

منابع:

بحار الانوار، ج 27، ص 321، ح 4.

مراجعه شود به:

مناظرات امام باقر علیه السلام


تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 شنبه 21 آذر 1383 [08:18 ]   3   عبدالله حقیقت      جاری 
 دوشنبه 02 آذر 1383 [08:32 ]   2   امیرمهدی حقیقت      v  c  d  s 
 یکشنبه 12 مهر 1383 [12:12 ]   1   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..