تاریخچه ی:
مناظره
تفاوت با نگارش: 5
- | __~~red:::فیش ناتمام است::~~__ | |
| ژرف ساخت مناظره هم حماسه است زیرا در آن بین دو چیز بر سر برتری و فضیلت خود بر دیگری نزاع و اختلاف در می گیرد و هر یک با استدلالاتی خود را بر دیگری ترجیح می نهد و سرانجام یکی مغلوب یا کجاب می شود. | | ژرف ساخت مناظره هم حماسه است زیرا در آن بین دو چیز بر سر برتری و فضیلت خود بر دیگری نزاع و اختلاف در می گیرد و هر یک با استدلالاتی خود را بر دیگری ترجیح می نهد و سرانجام یکی مغلوب یا کجاب می شود. |
| ظاهراً اولین شاعری که به نوع ادبی مناظره پرداخته است اسدی صاحب گرشاسبنامه و لغت فرس اسدی باشد. از او مناظراتی به اسم های مناظره آسمانی و زمین، مغ و مسلمان، نیزه و کمان، شب و روز، عرب و پارسی به جامانده است. | | ظاهراً اولین شاعری که به نوع ادبی مناظره پرداخته است اسدی صاحب گرشاسبنامه و لغت فرس اسدی باشد. از او مناظراتی به اسم های مناظره آسمانی و زمین، مغ و مسلمان، نیزه و کمان، شب و روز، عرب و پارسی به جامانده است. |
| از شاعران معاصر ((پروین اعتصامی)) به مناظره توجه کرده است. قالب شعری مناظره ((قصیده)) یا ((قطعه)) است. | | از شاعران معاصر ((پروین اعتصامی)) به مناظره توجه کرده است. قالب شعری مناظره ((قصیده)) یا ((قطعه)) است. |
| مناظره گاهی به صورت ((نثر )) است و مخصوصاً در مقاله دیده می شود. در گلستان ((سعدی )) جدال سعدی با مدعی نمونه یک مناظره منثور است. | | مناظره گاهی به صورت ((نثر )) است و مخصوصاً در مقاله دیده می شود. در گلستان ((سعدی )) جدال سعدی با مدعی نمونه یک مناظره منثور است. |
| مناظره بر مبنای سوال و جواب است و این هر دو خاص شعر فارسی است و قبل از اسلام هم در ادبیات ما سابقه داشته است و مثلاً در منظومه درخت آسوریک دیده می شود. | | مناظره بر مبنای سوال و جواب است و این هر دو خاص شعر فارسی است و قبل از اسلام هم در ادبیات ما سابقه داشته است و مثلاً در منظومه درخت آسوریک دیده می شود. |
| ~~green:نشنیده ای که زیر چناری کدوبنی ----- بر رست و بردوید برو بر به روز بیست؟ | | ~~green:نشنیده ای که زیر چناری کدوبنی ----- بر رست و بردوید برو بر به روز بیست؟ |
| پرسید از آن چنار که «تو چند سالهای؟ ----- گفتا «دویست باشد و اکنون زیادتی است | | پرسید از آن چنار که «تو چند سالهای؟ ----- گفتا «دویست باشد و اکنون زیادتی است |
| خندید ازو کدو که «من از تو به بیست روز ----- بر تر شدم بگو تو که این کاهلی ز چیست | | خندید ازو کدو که «من از تو به بیست روز ----- بر تر شدم بگو تو که این کاهلی ز چیست |
| او را چنار گفت که «امروز ای کدو----- با تو مرا هنوز نه هنگام داوری است | | او را چنار گفت که «امروز ای کدو----- با تو مرا هنوز نه هنگام داوری است |
| فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان ----- آنگه شود پدید که از ما دو مرد کیست~~ | | فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان ----- آنگه شود پدید که از ما دو مرد کیست~~ |
| ناصر خسرو | | ناصر خسرو |
- | |
+ |
{img src=img/daneshnameh_up/7/73/monazere2.JPG} |
|
| ~~red:__رفوی وقت__~~ | | ~~red:__رفوی وقت__~~ |
| ~~green:گفت سوزن با رفوگر وقت شام شب شد و آخر نشد کارت تمام | | ~~green:گفت سوزن با رفوگر وقت شام شب شد و آخر نشد کارت تمام |
| روز و شب، بیهوده سوزن میزنی هر دمی، صد زخم بر من میزنی | | روز و شب، بیهوده سوزن میزنی هر دمی، صد زخم بر من میزنی |
| من ز خون، رنگین شدم در مشت تو بسکه خون میریزد از انگشت تو | | من ز خون، رنگین شدم در مشت تو بسکه خون میریزد از انگشت تو |
| زینهمه نخهای کوتاه و بلند گه شدم سرگشته، گاهی پایبند | | زینهمه نخهای کوتاه و بلند گه شدم سرگشته، گاهی پایبند |
| گه زبون گردیدم و گه ناتوان گه شکستم، گه خمیدم چون کمان | | گه زبون گردیدم و گه ناتوان گه شکستم، گه خمیدم چون کمان |
| چون فتادم یا فروماندم ز کار تو همی راندی به پیشم با فشار | | چون فتادم یا فروماندم ز کار تو همی راندی به پیشم با فشار |
| میبری هر جا که میخواهی مرا میفزائی کار و میکاهی مرا | | میبری هر جا که میخواهی مرا میفزائی کار و میکاهی مرا |
| من بسر، این راه پیمودم همی خون دل خوردم، نیاسودم دمی | | من بسر، این راه پیمودم همی خون دل خوردم، نیاسودم دمی |
| گاهم انگشتانه میکوبد بسر گاه رویم میکشد، گاه آستر | | گاهم انگشتانه میکوبد بسر گاه رویم میکشد، گاه آستر |
| گر تو زاسایش بری گشتی و دور بهر من، آسایشی باشد ضرور | | گر تو زاسایش بری گشتی و دور بهر من، آسایشی باشد ضرور |
| گفت در پاسخ رفوگر کای رفیق نیست هر رهپوی، از اهل طریق | | گفت در پاسخ رفوگر کای رفیق نیست هر رهپوی، از اهل طریق |
| زین جهان و زین فساد و ریو و رنگ تو چه خواهی دید با این چشم تنگ | | زین جهان و زین فساد و ریو و رنگ تو چه خواهی دید با این چشم تنگ |
| روز میبینی تو و من روزگار کار میبینی تو و من عیب کار | | روز میبینی تو و من روزگار کار میبینی تو و من عیب کار |
| تو چه میدانی چه پیش آرد قضا من هدف بودم قضا را سالها | | تو چه میدانی چه پیش آرد قضا من هدف بودم قضا را سالها |
| ناله تو از نخ و ابریشم است من خبردارم که هستی یکدم است | | ناله تو از نخ و ابریشم است من خبردارم که هستی یکدم است |
| تو چه میدانی چها بر من رسید موی من شد زین سیهکاری سفید | | تو چه میدانی چها بر من رسید موی من شد زین سیهکاری سفید |
| سوزنی، برتر ز سوزن نیستی آگهی از جامه، از تن نیستی | | سوزنی، برتر ز سوزن نیستی آگهی از جامه، از تن نیستی |
| من نهان را بینم و تو آشکار تو یکی میدانی، اما من هزار | | من نهان را بینم و تو آشکار تو یکی میدانی، اما من هزار |
| من درینجا هر چه سوزن میزنم سوزنی بر چشم روشن میزنم | | من درینجا هر چه سوزن میزنم سوزنی بر چشم روشن میزنم |
| من چو گردم خسته، فرصت بگذرد چون گذشت، آنگه که بازش آورد ~~ | | من چو گردم خسته، فرصت بگذرد چون گذشت، آنگه که بازش آورد ~~ |