منو
 کاربر Online
468 کاربر online
تاریخچه ی: مناجات امام علی علیه السلام در دل شب


عُروه بن زبیر می گوید: با گروهی در مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله نشسته بودیم که سخن از ((جنگ بدر|اهل بدر ))« کسانی که در جنگ بدر شرکت کرده اند» و ((بیعت رضوان|بیعت رضوان ))« کسانی که در بیعت رضوان شرکت کرده اند» به میان آمد.

در این هنگام ((ابودرداء ))گفت: ای مردم، آیا کسی را به شما معرفی بکنم که ثروتش از همگان کمتر، ولی خدا ترسی و ورع و تلاش او در راه عبادت بیش از همه است؟ گفتند: او کیست: گفت: امیر المؤمنین علی بن ابی طالب.

در این هنگام تمام افراد حاضر در مجلس با ناراحتی از ابودرداء روی گرداندند، ولی مردی از ((انصار|انصار ))به ابودرداء گفت: تو امروز سخنی گفتی که هیچ کس با تو موافق نبود.

ابودرداء گفت: ای مردم، من آنچه را دیدم گفتم، و هر یک از شما آنچه را که دیده است بگوید. من، خود، علی بن ابی طالب را در لابه لای درختان نخل دیدم که با صدایی حزن آلود و غم آلود چنین مناجات می کرد: «خدای من، چه بسیار گناهانی که به واسطه حلمت آن ها را مایه انتقام از من قرار ندادی و چه بسیار رسوایی هایی که به واسطه کرامت آن ها را آشکار نساختی. خدای من، اگر عمرم را مدتی طولانی در معصیت تو گذراندم و در نامه های اعمال گناهم بزرگ است، من جز آمرزش تو چیز دیگری آرزو ندارم و جز رضایتت به چیز دیگری امیدوار نیستم.»

صدای علی بن ابی اطالب مرا به خود مشغول ساخت و من صدارا پی گیرم کردم که ناگهان به علی بن ابی طالب رسیدم. بدون حرکت گوشه ای ایستادم دیدم که حضرت در دل تاریک شب چند رکعت نماز گزارد. آن گاه روی به دعا و گریه و مناجات آورد و در ضمن مناجات هایش چنین می گفت: « خدای من، در عفو تو می اندیشم و به این سبب گناهانم بر من سبک می گردد؛ آن گاه مواخذه با عظمت تو را یاد می کنم و به این سبب گناهانم بر من بزرگ می گردد.»

سپس حضرت در ادامه مناجاتش چنین گفت: « آه، اگر تو در نامه های اعمال گناهی را بخوانی که من فراموش کرده ام ولی تو آن را ثبت کرده باشی، آن گاه فرمان دهی که او را بگیرید، پس وای بر دستگیر شده ای که فامیلش نتواند او را رهایی بخشد و قبیله اش سودی برایش نداشته باشد.»

آن گاه چنین ادامه داد: « آه از آتشی که جگر ها و کلیه ها را می سوزاند آه از آتشی که. . .» پس آن قدر گریست که بدون حرکت افتاد. من پیش خودم گفتم به خاطر طولانی شدن شب زنده داری خواب بر او غلبه کرد، و گفتم که او را برای نماز صبح بیدار می کنم. دیدم مثل چوبی افتاده است. او را حرکت دادم، ولی تکانی نخورد.

گفتم: « انالله و انا الیه راجعون؛ ما برای خداییم و به سوی او بر می گردیم.» به خدا سوگند، علی بن ابی طالب مُرد. با شتاب به منزلش رفتم و خبر مرگ او را به فاطمه دادم. ((حضرت فاطمه زهرا علیهاسلام|حضرت زهرا سلام الله علیها)) ماجرا را پرسید و من تعریف کردم.

او فرمود: ای ابودرداء، به خدا سوگند این حالتی است که از ترس خدا به علی دست می دهد. آن گاه مردم آب به صورت علی ریختند تا برخاست و مرا دید که می گریم. فرمود: چرا گریه می کنی؟ گفتم: به خاطر کاری که تو با خودت می کنی.

فرمود: ای ابودرداء، چگونه ای اگر مرا بنگری که برای حساب خوانده اند و فرشتگان عذاب مرا فرا گرفته اند و در پیشگاه خداوند جبار ایستاده ام، در حالی که دوستان رهایم ساخته اند. در این هنگام تو بیشتر از اکنون به من رحم می کنی و دل برایم می سوزانی این صحنه را به خدا سوگند، در زندگی هیچ یک از اصحاب رسول خدا ندیدم.




منابع: بحارالانوار ،‌ج 41، ص 11 ، حدیث 1 ---------- امالی صدوق

تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 یکشنبه 20 شهریور 1384 [06:38 ]   5   شکوفه رنجبری      جاری 
 دوشنبه 20 تیر 1384 [07:31 ]   4   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 یکشنبه 25 اردیبهشت 1384 [12:03 ]   3   امیرمهدی حقیقت      v  c  d  s 
 سه شنبه 25 اسفند 1383 [12:04 ]   2   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 شنبه 31 مرداد 1383 [08:36 ]   1   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..