منو
 کاربر Online
993 کاربر online
Lines: 1-25Lines: 1-25
 +عُروة بن زبیر می گوید:
 +با گروهی در ((مسجد رسول خدا)) نشسته بودیم که سخن از ((جنگ بدر|بدر)) و ((بیعت رضوان|بیعت رضوان)) به میان آمد.
 +((ابودرداء)) گفت:« آیا می خواهید کسی را نام ببرم که ثروتش از همگان کمتر، ولی تقوا و تلاشش در عبادت خدا بیش از همه است؟ »
 +گفتند:«آری. بگو.»
 +گفت:« ((حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب)) »
-ُره بن زبیر ی گوید: ا گوهی مد رل دا ی علی له ت دیم که سخن از ((نگ در|ا بر ))« انی که ر گ بدر شرکت کره اند» و ((بی روا|یعت روان ))« کسانی د یعت روان رت کر ند» به میان مد. +ر ای هنگام تمام افراد حاضر در مجلس با ناراحتی از ابودرداء ر گرداندند. ابودرداء گفت:« ای مردم، من نچه را دیدم می گویم و هر یک شم نچه ر ک یده است گی. ، خدم علی اب ابی طاب ا در لابه ی رختا ((ن)) دیدم که نیمه‌های شب با صدایی حزن ود نین مناجات می ر دای ، چه بیار نهانی که و دلیل شکیبایی‌ات، آنها ر مایه انتقام از من قرار ندادی، و چه بسی روایی‌یی که تو از سر زرگواری، آنها را آشکار نساختی. خدایا، ار عرم را مدی ولانی در معصیت تو گذرندم و در نامه‌ی اعمالم گناهانم زر است، جز آمرش ت رزوی دیگری ندارم و جز رضایتت به چیز دیگری امیدوار نیتم.»
-در ای هنگا ((ابودا )): ای مرم، یا کسی ر ه شا معری بکنم ه روتش مگان ت، وی دا رسی و و و تلا او در راه عا بیش ا هم ات گفند: او ی: : امیر انی لی بن ابی ال. +صدای عی بن ابی اطاب مرا به خود مول سات. من ال صدا رفم و ه عل ن ابی طالب رسیدم. بدون حرک ر گوش ای ایستادم و دیدم علی در د تاریک شب چند رکعت نماز زارد. آن گاه ه دعا و گریه و مناجات مشغول در ضمن مناجات هایش چنین تا من، به عفو ت می ندیشم و گناهانم ر من سبک می‌شود؛ و گه ماخذه و مجازات هولانگی تو را یاد می کنم و گنهانم بر من بزرگ و سخت می‌ردد.
آه، اگ
ر تو در نامه‌ی اعملم گناهی بخوانی که من فرامو کرده ام، تو آن را بت کده‌ای. آن گاه فمان دهی که او را بیید. وای بر اسیری ک خااش نتواند او را رهایی بخشد قیله‌اش سودی برایش نداشته باشد. آه از آتشی که گرها و کلیه‌ه را می سوزاند...»
-در ین هنا تمام فاد در م ب ارای از بوداء ری راند، ولی ردی ا ((انار|انا ))ب ابوردا ت: امروز سی تی ک یچ ک با و ا د. +پس آن قدر گیست که بدون حرت اتاد. من پی خودم گفم از شدت نه داری، بش بده، گفتم او را ای نماز ب یدار ی نم. جلو رفم و ا ا تکان دادم، ولی تکای نخورد.
گفتم:«
انلله و ان الیه راجعون. لی بن ای طالب ُرد!» />با شتاب به منزلش رفتم و بر م او ا به همسرش دا. ((حضرت فطه زهرا علیهاسلام|حضرت زهرا سل الله علیها)) ماجرا را پرسی من تعریف کرد.
ا
فرمود:«ای بودرداء، به خدا وگند ای حاتی است ک از ترس خدا ب عی ست ی‌‌دهد.»
-بورداء ت: ی مردم، من نچه ر یم م، و ر یک ز ش آچه را ک دیده است بگی. م ود، عی بن ابی الب را لابه لای رختان نل دیدم که با دی حزن آلود م آلود چنین مناات ی کرد: «دای من، چه بسیار گهانی که به واسطه حلم ن ا را می انا ن قرر ندادی ه یا رسوایی هایی ه وسطه کرا آ ه را آشار ساختی. خدای ن اگر مم ا مدت لن در میت ت اندم و در نامه های اال گنهم زرگ است ن ز آمرزش تو چی یگری و نار رضایتت ب یز یگری میوار نیستم +ب د مردم ه صور لی ب ز و عی ه و آد. برخاست مرا دید که یریم. فرم چ ه ی کنی» />فم:« به خار کای که تو با ود میکنی.» />مود ای ادداء، چه می‌گویی اگر ا ببینی که برای حب را انا ران ا مرا ها ر پیشا خدان جبار یاده، در لی ک وانم رهایم ساتان. ر ان نگم تو بیر کنون ن م می‌کنی و رایم ل موزانی.»
-صدای علی بن ابی اطالب مرا به خود مغول ساخت و من صدارا پی گیرم کردم که نهن به عل بن ابی طاب یدم. بدون حرکت گوشه ای ایستادم دیدم که حضرت در دل تاریک شب چند رکعت نماز گزارد. آن گاه روی به دعا و گریه و مناجات آورد و در ضمن مناجات هایش نی می فت: « خدای من در عفو تو می انیم و به این سبب گناهانم بر من سبک ی گردد؛ آ گاه مواخه با عظت تو را یاد می کنم و ه این سبب ناهانم بر من بزرگ می گردد.» +به خد سوگند، ای نه را در زندگی هیچ ی ا ااب رس خا دیدم.
-سپس حضرت در ادامه مناجاتش چنین گفت: « آه، اگر تو در نامه های اعمال گناهی را بخوانی که من فراموش کرده ام ولی تو آن را ثبت کرده باشی، آن گاه فرمان دهی که او را بگیرید، پس وای بر دستگیر شده ای که فامیلش نتواند او را رهایی بخشد و قبیله اش سودی برایش نداشته باشد.»

آن گاه چنین ادامه داد: « آه از آتشی که جگر ها و کلیه ها را می سوزاند آه از آتشی که. . .» پس آن قدر گریست که بدون حرکت افتاد. من پیش خودم گفتم به خاطر طولانی شدن شب زنده داری خواب بر او غلبه کرد، و گفتم که او را برای نماز صبح بیدار می کنم. دیدم مثل چوبی افتاده است. او را حرکت دادم، ولی تکانی نخورد.

گفتم: « انالله و انا الیه راج
عون؛ ما برای خداییم و به سوی او بر می گردیم.» به خدا سوگند، علی بن ابی طالب مُرد. با شتاب به منزلش رفتم و خبر مرگ او را به فاطمه دادم. ((حضرت فاطمه زهرا علیهاسلام|حضرت زهرا سلام الله علیها)) ماجرا را پرسید و من تعریف کردم.

او فرمود
: ای ابودرداء، به خدا سوگند این حالتی است که از ترس خدا به علی دست می دهد. آن گاه مردم آب به صورت علی ریختند تا برخاست و مرا دید که می گریم. فرمود: چرا گریه می کنی؟ گفتم: به خاطر کاری که تو با خودت می کنی.

فرمود: ای ا
بودرداء، چگونه ای اگر مرا بنگری که برای حساب خوانده اند و فرشتگان عذاب مرا فرا گرفته اند و در پیشگاه خداوند جبار ایستاده ام، در حالی که دوستان رهایم ساخته اند. در این هنگام تو بیشتر از اکنون به من رم م کنی و دل برایم می سوزانی این صحنه را به خدا سوگند، در زندگی هیچ یک از اصحاب رسول خدا ندیدم.




منابع: بحارالانوار ،
‌ج 41، ص 11 ، حدیث 1 ---------- امالی صدوق
+!منابع:
*بحارالانوار، ‌ج 41، ص 11، حدیث 1 ------ امالی صدوق

تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 یکشنبه 20 شهریور 1384 [06:38 ]   5   شکوفه رنجبری      جاری 
 دوشنبه 20 تیر 1384 [07:31 ]   4   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 یکشنبه 25 اردیبهشت 1384 [12:03 ]   3   امیرمهدی حقیقت      v  c  d  s 
 سه شنبه 25 اسفند 1383 [12:04 ]   2   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 شنبه 31 مرداد 1383 [08:36 ]   1   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..