تاریخچه ی:
ملاقات نرجس با امام هادی علیه السلام
تفاوت با نگارش: 2
- | ((بشیر بن سلیمان ))که از سوی امام هادی علیه السلام مامور خرید مادر امام زمان گدید، پس از خرید او شب را در ((بغداد)) سپری کرد و صبح روز بعد به سوی ((سامراء)) حرکت کرد، او ادامه ماجرا را اینگونه گاش می کند: |
+ | ((بشیر بن سلیمان )) که از سوی امام هادی علیه السلام مامور خرید مادر امام زمان ود، پس از خرید او، شب را در ((بغداد)) سپری کرد و صبح روز بعد به سوی ((سامراء)) حرکت کرد. او ادامه ماجرا را این گونه وای میکند: |
- | شب را در بغداد سپری کردیم و صبح فردای آن روز به سوی سامرا حرکت کردیم وقتی به سامرا رسیدیم، بدون هیچ ملی به سوی مولایم امام هادی علیه السلام رفتیم. تا چشم ادی لیه لسلام کنیز افتاد به او فرمود: « خداوند چگونه عزت اسلام و شرافت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و اهل بیتش را و ذلت نصرانیت را به تو نشان داد؟ »
کیز پاسخ داد: « ای فرزند رسول خدا! گوه برای تو بازگو کنم و حال آن که تو خود از من آگاهتری! »
امام علیه السلام فرمود: « من دوست دارم تو را کم کنم و بزرگ دارم! آیا ده هزار دینار را بیشتر دوست داری یا مژده ای که شرافت همیشگی در آن است ؟» > >نرجس () گفت : « مژده ه ول فرنم !»
امام هادی علیه السلام فرمود: « بشارت باد بر تو به فرزندی که مالک شرق و غرب دنیا می گدد و زمین را از عدل و داد پر می کند، همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است.» > >نرجس خاتون گفت : « ن فرزند از چه کسی تولد خواهد ی؟»
امام علیه السلام فرمود : « از همان کسی که رسول خدا در فلان زمن رای ا خواستگاری ک، حضرت مسیح علیه السلام و جانشین او فمود: و را ادوا چه کسی ر آورد؟» > >نرجس گفت : « به ازدواج فرزندت ابو محمد (ع )، ((«حضرت امام حسن عسگری علیه السلام|امام حسن عسگری علیه السلام))) .»
امام هادی علیه السلام فرمود : « آیا او را می شناسی؟» نرجس گفت: « پس از آن که به دست حضرت زهرا (س) مسلمان شده ام، شبی نگذشته است که امام حسن عسگری علیه السلام را زیارت نکرده باشم.» |
+ | وقتی به سامرا رسیدیم، ن مولایم امام هادی علیه السلام رفتیم. تا چشم اام ه نجس خان افتاد به او فرمود:« دیدی خداوند چگونه عزت اسلام و شرافت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و اهل بیتش و ذلت نصرانیت را نشانت داد؟ » ا پاسخ داد:« ای فرزند رسول خدا! چه بگویم که تو خود از من آگاهتری!» امام علیه السلام فرمود:« من دوست دارم تو را ی بدارم. ده هزار دینار را بیشتر دوست داری یا مژده ای را که در آن شرافت همیشگی است؟» نرجس اتون گفت:« مژده ا وتتر رم.» امام هادی علیه السلام فرمود:«بشارت باد بر تو به فرزندی که مالک شرق و غرب دنیا میود و زمین را از عدل و داد پر می کند، همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است.» نرجس خاتون گفت:«پدر ین فرزند چه کسی خواهد ؟» امام فرمود:« همان کسی که رسول خدا می یش حضرت مسیح علیه السلام و جانشین او و ا برای خواای کرد. او چه کسی ود؟» نرجس گفت:«فرزندت، ابو محمد.( ((حضرت امام حسن عسگری علیه السلام|امام حسن عسگری علیه السلام)) )» امام هادی علیه السلام فرمود:«آیا او را می شناسی؟» نرجس گفت:«پس از آن که به دست حضرت زهرا مسلمان شده ام، شبی نگذشته است که زیارتش نکرده باشم.» |
| منابع: | | منابع: |
- | بحارالانوار، ج 51، ص 17، حدیث 12 ------------ کمال الدین |
+ | بحارالانوار، ج 51، ص 17، حدیث 12 ------------ کمال الدین |
| مراجعه شود به: | | مراجعه شود به: |
- | ((ورود نرجس خاتون به بغداد)) |
+ | ((ورود نرجس خاتون به بغداد)) |