منو
 صفحه های تصادفی
استان کردستان
فتنه شیطان در زمان ظهور امام مهدی علیه السلام
برونشیت‌ حاد
تصریح امام رضا علیه السلام بر امامت امام جواد علیه السلام
تیغه ربع موج
تیره استرلیتزیاسه
فهرست تولیدات هوائی وزارت دفاع ایران
کرانه جهان قابل رویت
شرایط ادامه تحصیل دانشگاه آزاد اسلامی 1
ترکیب رنگهای RGB
 کاربر Online
706 کاربر online
تاریخچه ی: مقوقس

در حال مقایسه نگارشها

نگارش واقعی نگارش:2
مقوقس لقب حاکم مصر در زمان پیامبر بود. به طور کلی لقب پادشاهان مصر در آن دوره « مقوقس » بود. همانطور که لقب پادشاهان ایران، کسری و لقب پادشاهان روم، قیصر بود. وی از طرف رومیان بر سرزمین مصر حکومت می کرد و در مقابل تعهد داشت که سالیانه 19 میلیون دینار به امپراتوری روم بپردازد.

پیامبر خدا در سال هفتم هجری نامه‌هایی برای پادشاهان آن روز جهان ‌فرستاد؛ از جمله برای مقوقس نیز نامه‌ای نوشت و او را به آئین اسلام و پرستش خدای یگانه دعوت فرمود. پیامبر در این نامه مقوقس را « عظیم القبط » یعنی بزرگ قبطیان خطاب کرد.
سپس نامه را به « حاطب بن ابی بلتعه » سپرد تا به دست مقوقس برساند. هنگامی که مقوقس نامه را خواند مدتی فکر کرد و سپس به سفیر پیامبر گفت: اگر براستی محمد فرستاده خداست، چرا مخالفانش توانستند وی را از زادگاه خود بیرون کنند و ناچار شد در مدینه سکنی گزیند؟ چرا بر آنها نفرین نمی فرستد تا آنها نابود شوند؟
سفیر اسلام -که فردی فهمیده بود- پاسخ داد: حضرت عیسی پیامبر خدا بود و شما نیز به رسالت او گواهی می دهید. موقعی که بنی اسرائیل نقشه قتل وی را کشیدند، چرا درباره آنها نفرین نکرد تا خدا آنها را نابود سازد؟
مقوقس در برابر منطق محکم سفیر نتوانست چیزی بگوید و زبان تحسین گشود و گفت: آفرین! تو مرد فهمیده‌‌ای هستی و از طرف شخص فهمیده و باکمالی پیغام آورده‌ای.
مذاکرات آنها به پایان رسید.
روز دیگر مقوقس حاطب را به خلوت طلبید و هنگامی که دستورات اسلام و خصوصیات پیامبر را از زبان او شنید به وی گفت: اینها نشانه نبوت اوست. آگاه باش که اگر من به آئین او ایمان بیاورم، ملت « مصر» با من همراهی نمی کنند.
امیدوارم که قدرت پیامبر به سرزمین مصر کشیده شود و یاران او در سرزمین ما منزل کنند. سپس حکمران مصر، کاتب خود را خواست و نامه ای نوشت به این شرح :
نامه ای است به محمد بن عبدالله از مقوقس بزرگ قبط
درود بر تو! نامه ات را خواندم و از قصدت آگاه شدم و حقیقت دعوتت را یافتم. می دانستم که پیامبری ظهور خواهد کرد ولی تصور می‌کردم که از نقطه ای در شام برانگیخته خواهد شد. من مقدم سفیر تو را گرامی داشتم.

سپس در نامه خود به هدایایی که برای پیامبر فرستاده بود اشاره کرد و نامه را با جمله « سلام بر تو » خاتمه داد.
در میان هدایا دو کنیز قبطی بودند: ماریه قبطیه که بعداً به ازدواج پیامبر درآمد و شیرین که پیامبر او را به حسان بن ثابت بخشید.
حاطب با همراهی و محافظت ماموران مقوقس تا شام و از آنجا با کاروانی به مدینه آمد و نامه و هدایای مقوقس را تسلیم پیامبر نمود.
پیامبر فرمود: از ترس زوال حکومت خود، اسلام را نپذیرفت؛ ولی قدرت و ریاست او به زودی نابود خواهد شد.

در زمان خلافت عمر، عمرو عاص با سپاهی راهی مصر شد تا آن را تصرف کند.
جنگ های مسلمانان با سپاهیان مقوقس مدت دو سال به طول انجامید. در این مدت بسیاری از نقاط فتح شد و مسلمانان توانستند شهرها و مناطق زیادی را به تصرف خود درآوردند. نکته مهم در تصرف مصر، تعارض مصریان قبطی با رومیان بود.

مقوقس از سوی دولت روم بر آنجا حکومت می کرد و این امر سبب شده بود تا قبطیان چندان مایل به دفاع از رومیان نباشند. خود مقوقس نیز در این باره مردد بود و منتظر که چه خواهد شد.
برادرش بنیامین، اسقف شهر اسکندریه بود. در همین ایام شخصی با نام قیرس cyru از طرف امپراطوری روم برای اصلاح امور مذهبی مصر به این ناحیه آمده بود و سختگیری زیادی اعمال می کرد.
این برخورد، در دوری مصریان از رومیان تاثیر به‌سزایی داشت. علاوه بر این خبر پیروزی های مکرر سپاه اعراب در شامات، مردم را به تسلیم شدن راغب می کرد.
محاصره اسکندریه چهار ماه طول کشید و بالاخره این شهر در سال 20 هجری به دست مسلمانان افتاد.

در اینکه مصر به زور فتح شد یا به صلح، اختلاف نظر وجود دارد. بعضی می‌گویند مقوقس با عمروعاص صلح کرد. در هر صورت از سال 20 هجری به بعد مصر یکی از سرزمین های متصرفه مهم برای خلافت اسلامی محسوب می شد.

منابع :
اسدالغابه، ج 1،‌ ص 362؛ فروغ ابدیت، ث 223 - 227؛ تاریخ خلفا، ص 107 و 108

مقوقس لقب حاکم مصر در زمان پیامبر می باشد به طور کلی لقب پادشاهان مصر در آن دوره« مقوقس» بود. همانطور که لقب پادشاهان ایران، کسری و لقب پادشاهان روم، قیصر بود وی از طرف رومیان بر سرزمین مصر حکومت می کرد و در مقابل تعهد داشت که سالیانه 19 میلیون دینار به امپراتوری روم پرداخت کند.

پیامبر خدا در سال هفتم هجری نامه هایی برای پادشاهان آن روز جهان می فرستاد.
از جمله برای مقوقس نیز نامه ای نوشت و او را به آئین اسلام و پرستش خدای یگانه دعوت نمود، پیامبر در این نامه مقوقس را« عظیم القبط» یعنی بزرگ قبطیان خطاب کرد.
سپس نامه را به« حاطب بن ابی بلتعه» سپرد تا به دست مقوقس برساند، هنگامی که مقوقس نامه را خواند مدتی فکر کرد و سپس به سفیر پیامبر گفت: اگر براستی حمد فرستاده خداست، چرا مخالفانش توانستند وی را از زادگاه خود بیرون کنند و ناچار شد در مدینه سکنی گزیند؟ چرا بر آنها نفرین نمی فرستد تا آنها نابود شوند؟

سفیر اسلام که فردی فهمیده بود پاسخ داد: حضرت عیسی پیامبر خدا بود و شما نیز به رسالت او گواهی می دهید، موقعی که بنی اسرائیل نقشه قتل وی را کشیدند، چرا وی درباره آنها نفرین نکرد تا خدا آنها را نابود سازد؟

مقوقس در برابر منطق محکم سفیر نتوانست چیزی بگوید و زبان تحسین گشود و گفت: آفرین بر تو مرد فهمیده ای هستی و از طرف شخص فهمیده و با کمالی پیغام آورده ای.
مذاکرات آنها به پایان رسید.

روز دیگر مقوقس حاطب را به خلوت طلبید و هنگامی که دستورات اسلام و خصوصیات پیامبر را از زبان او شنید به وی گفت: اینها نشانه نبوت اوست، آگاه باش که اگر من به آئین او ایمان بیاورم، ملت« مصر» با من همراهی نمی کنند.

امیدوارم که قدرت پیامبر به سرزمین مصر کشیده شود و یاران او در سرزمین ما منزل نمایند سپس حکمران مصر، کاتب خود را خواست و نامه ای نوشت به این شرح که: نامه ای است به محمد بن عبدالله از مقوقس بزرگ قبط ،درود بر تو، نامه ات را خواندم و از قصدت آگاه شدم و حقیقت دعوتت را یافتم، می دانستم که پیامبری ظهور خواهد کرد ولی تصور می نمودم که از نقطه ای در شام برانگیخته خواهد شد، من مقدم سفیر تو را گرامی شمردم.

سپس در نامه خود به هدایایی که برای پیامبر فرستاده اشاره کرد و نامه را با جمله« سلام بر تو» ختم نمود.

در میان هدایای او برای پیامبر دو کنیز قبطی بودند: یکی ماریه قبطیه که بعداً پیامبر با او ازدواج نمود و یکی شیرین که پیامبر او را به حسان بن ثابت بخشید.

حاطب با همراهی و محافظت دسته ای ماموران مقوقس تا شام و از آنجا با کاروانی به مدینه آمد و نامه و هدایای مقوقس را تسلیم پیامبر نمود.

پیامبر فرمود: او از ترس زوال حکومت خود ،اسلام را نپذیرفته ولی قدرت و ریاست او به زودی نابود خواهد شد.

در زمان خلافت عمر، عمروعاص با سپاهی راهی مصر شد تا آن را تصرف کند.
جنگهای مسلمانان با سپاهیان مقوس مدت دو سال به طول انجامید در این مدت بسیاری از نقاط فتح شد و مسلمانان توانستند شهرها و مناطق زیادی را به تصرف خود در آوردند، نکته مهم در تصرف مصر، تعارض مصریان قبطی با رومیان بود.

ذکر شد که مقوقس از سوی دولت روم بر آنجا حکومت می کرد این امر سبب شده بود تا قبطیان چندان مایل به دفاع از رومیان نباشند، خود مقوقس نیز در این باره مردد بود و منتظر که چه خواهد شد.

برادر وی بنیامین، اسقف شهر اسکندریه بود، در همین ایام شخصی با نام قیرس cyru از طرف امپراطوری روم برای اصلاح امور مذهبی مصر به این ناحیه آمده بود و سختگیری زیادی را اعمال می کرد.

این برخورد، در دوری مصریان از رومیان تاثیر بسزایی داشت، علاوه بر این خبر پیروزی های مکرر سپاه اعراب در شامات، مردم را به تسلیم شدن راغب می نمود.
محاصره اسکندریه چهار ماه طول کشید و بالاخره این شهر در سال 20 هجری به دست مسلمانان افتاد.

در اینکه مصر به زور فتح شد یا به صلح، اختلاف نظر وجود دارد.
بعضی می گویند مقوقس با عمر وعاص صلح کرد، در هر صورت از سال 20هجری به بعد مصر یکی از سرزمین های متصرفه مهم برای خلافت اسلامی محسوب می شد.

منابع :

اسدالغابه ، ج 1،‌ ص 362 ؛ فروغ ابدیت ، ث 223 - 227 ؛ تاریخ خلفا ، ص 107 و 108


تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 سه شنبه 18 مرداد 1384 [13:44 ]   5   امیرحسین محمدیان      جاری 
 سه شنبه 18 مرداد 1384 [13:36 ]   4   امیرحسین محمدیان      v  c  d  s 
 چهارشنبه 30 دی 1383 [06:03 ]   3   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 چهارشنبه 27 آبان 1383 [10:10 ]   2   نفیسه ناجی      v  c  d  s 
 شنبه 24 مرداد 1383 [12:07 ]   1   عبدالله حقیقت      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..