منو
 کاربر Online
639 کاربر online
تاریخچه ی: مقدمات عروسی

در حال مقایسه نگارشها

نگارش واقعی نگارش:3


مقدمات عروسی

از عقد امیرالمؤمنین علی و فاطمه علیهما السلام یک ماه گذشت. عقیل نزد علی آمد و گفت:« ما از ازدواج تو و فاطمه بسیار خوشحالیم. اکنون چرا از رسول خدا درخواست نمی‏کنی فاطمه را به خانه خود ببری؟»
علی علیه السلام گفت:« به خدا قسم من هم مایلم، اما از رسول خدا حیا می‏کنم.»
عقیل گفت:« برخیز نزد پیامبر برویم.»

در راه به ام ایمن برخوردند و ماجرا را به او گفتند.
ام ایمن گفت:« بگذارید این کار را زن ها انجام دهند.»
لذا برگشت و ام سلمه و زنان دیگر رسول خدا را خبر کرد؛ همگی دور وجود مبارک رسول خدا حلقه زدند و گفتند:« پدران و مادران ما به فدای تو باد، ای رسول خدا! ما برای امری نزد شما جمع شده‏ایم که اگر خدیجه بود، چشمش روشن می‏شد.»
با شنیدن نام خدیجه، رسول خدا گریان شد و فرمود:« کجا همانند خدیجه پیدا می‏شود؟ او مرا تصدیق کرد در زمانی که همه‌ی مردم تکذیبم می‏کردند؛ کمکم کرد و ثروتش را به من بخشید. من به امر خداوند، خدیجه را بشارت دادم به قصری از زمرد در بهشت: جایی که در آن نه اضطرابی است و نه رنج و تعبی.»
ام سلمه گفت:« بهشت بر او گوارا باد و خداوند ما را هم همنشین او کند.
ای رسول خدا! برادر و پسر عمت علی بن ابیطالب دوست دارد همسرش، فاطمه، را به خانه‌ی خود ببرد. »
رسول خدا فرمود:« چرا خودش به من نگفت؟»
ام سلمه عرض کرد:« حیا کرد.»
رسول خدا فرمود:« برو علی را بیاور.»
ام سلمه علی علیه السلام را که منتظر جواب بود، نزد رسول خدا برد.
زن‌ها از اطاق خارج شدند.
رسول خدا قرار شب زفاف را با علی علیه السلام گذاشت. سپس به زنان خود امر فرمود فاطمه علیهاسلام را زینت کنند.

عطر

ام سلمه نزد فاطمه علیهاسلام رفت و گفت:« آیا عطری برای خود ذخیره کرده‏ای؟»
فرمود:« بله.» و شیشه‌ای عطر آورد. ام سلمه کمی از آن را در کف دست خود زد و بویید.
پرسید:« فاطمه جان این عطر از کجاست؟ مانندش را تا به حال نبوییده‌ام.»
فاطمه علیهاسلام فرمود:
« یک روز وقتی جبرئیل از نزد پدرم رسول خدا می‌رفت، چیزی از بال‌های او می‏ریخت. رسول خدا فرمود:« اینها را جمع کن، عنبر است که از بال های جبرئیل می‏ریزد.»

لباس عروس

جبرئیل علیه السلام برای فاطمه علیهاسلام لباسی بسیار مجلل، فاخر و زیبا آورد. همه زنهای قریش حیرت کردند و گفتند:« این لباس را از کجا آورده‏ای؟»
حضرت فاطمه فرمود:« این از جانب پروردگار است.»

منابع:
بحارالانوار، ج 43، ص 130 و 95 و 115.

مراجعه شود به:
مراسم شب عروسی حضرت زهرا علیهاسلام
خواستگاری از فاطمه علیهاسلام




مقدمات عروسی

مقدمات عروسی: امیرالمؤمنین می‏فرماید از قضیه عقد یک ماه گذشت برادرم عقیل به نزد من آمد و گفت ما از ازدواج تو و فاطمه بسیار خوشحالیم، چرا فاطمه را از رسول خدا درخواست نمی‏کنی؟
من گفتم به خدا قسم من هم به این امر مایلم، اما از رسول خدا حیا می‏کنم.
عقیل مرا قسم داد که بلند شو تا برویم، در حالی که به سوی رسول خدا می‏رفتیم به ام ایمن برخوردیم و جریان را گفتیم.

ام ایمن گفت: بگذارید این کار از طریق زنها انجام شود، لذا برگشت و ام سلمه و زنهای دیگر رسول خدا را خبر کردند؛ همگی دور وجود مبارک رسول خدا حلقه زدند و گفتند: پدران و مادران ما به فدای تو باد ای رسول خدا! ما برای امری نزد شما جمع شده‏ایم که اگر خدیجه بود، چشمش روشن می‏شد، تا اسم خدیجه برده شد رسول خدا گریان شد و فرمود: کجا همانند خدیجه پیدا می‏شود؟ او مرا تصدیق کرد در حالیکه همه مردم تکذیب می‏کردند و او مرا کمک کرد و ثروتش را برای من داد، من به امر خداوند خدیجه را بشارت دادم به قصری از زمرد در بهشت که دیگر در آنجا نه اضطرابی است و نه رنج و تعبی.

ام سلمه گفت: یا رسول الله گوارا باد بهشت بر او و خداوند ما را هم با او جمع کند.
ای رسول خدا! برادر و پسر عمت علی بن ابیطالب دوست دارد که زوجه‏اش فاطمه را در اختیار او بگذارید.
رسول خدا فرمود: چرا به من نگفت؟
ام سلمه عرض کرد: او شرم کرده.
رسول خدا فرمود: برو و علی را بیاور.
من رفتم و به امیرالمؤمنین که منتظر جواب بود، گفتم: اجابت کن رسول خدا را.
امیر المومنین آمدند و زنها داخل اطاق دیگر رفتند.
رسول خدا قرار شب زفاف را با امیرالمؤمنین گذاردند سپس رسول خدا به زنهای خود امر فرمودند که فاطمه علیهاسلام را زینت کنند و آن مخدره را به عطر خوشبو نمایند.

عطر

عطر: ام سلمه می‏گوید نزد فاطمه علیها سلام گفتم آیا چیزی از عطر برای خود ذخیره کرده‏ای؟
فرمود: بله و رفت و یک شیشه عطر آورد که وقتی کمی از آن را در کف دستم ریختم و بوییدم بوی بسیار مطبوعی داشت که تا به حال مانندش را نبوییده بودم.
پرسیدم: فاطمه جان این عطر از کجاست؟
فاطمه علیها سلام فرمود وقتی که جبرئیل نزد پدرم رسول خدا آمد، در موقع رفتن چیزی از بالهای او می‏ریخت که رسول خدا فرمود آنها را جمع کن، اینها عنبر است که از بالهای جبرئیل می‏ریزد.

لباس عروس

لباس عروس : جبرئیل علیه السلام لباسی به قیمت همه دنیا برای فاطمه علیهاسلام آورد و چون آن حضرت پوشید همه زنهای قریش به حیرت و تعجب آمدند و گفتند: این لباس را از کجا آورده‏ای؟
حضرت فاطمه فرمود: این از جانب پروردگار است.

منابع:
بحار الانوار، ج 43، ص 130 و 95 و 115.

مراجعه شود به:
مراسم عروسی
خواستگاری از فاطمه علیهاسلام


تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 چهارشنبه 16 شهریور 1384 [07:36 ]   7   شکوفه رنجبری      جاری 
 دوشنبه 07 شهریور 1384 [06:14 ]   6   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 چهارشنبه 11 خرداد 1384 [05:40 ]   5   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 دوشنبه 22 فروردین 1384 [14:45 ]   4   امیرمهدی حقیقت      v  c  d  s 
 یکشنبه 15 آذر 1383 [10:45 ]   3   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 سه شنبه 19 آبان 1383 [05:01 ]   2   فاطمه عیوضی      v  c  d  s 
 دوشنبه 06 مهر 1383 [07:02 ]   1   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..