منو
 کاربر Online
992 کاربر online
تاریخچه ی: مقدمات عروسی

تفاوت با نگارش: 2

Lines: 1-35Lines: 1-37
 V{maketoc} V{maketoc}
 !مقدمات عروسی !مقدمات عروسی
-مقدما عری: ((امیرالمؤمنین|امیرالمؤمنین ))یرمای ا یه یک ماه گذشت برادرم ((عقیل بن ابیطالب|عقیل ))به نزد ن آمد و گفت ما از ازدواج تو و فاطمه بسیار خوشحالیم، چرا اط را از ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|رسول خدا ))درخواست نمی‏کنی؟

من گ
فتم به خدا قم من هم به این امر مایلم، ا از رسول خدا حیا می‏کنم.

عقیل مرا قسم داد ک
ه لند شو تا برویم، در حالی که به سوی رسول خدا می‏رفتیم به ((ام ایمن|ام ایمن ))برخوردیم و ریان را گفتیم.

((
ایمن)) گف: بگذارید ای کار از طریق زنها انجام شود، لذا برگشت و ((ام سلمه|ام سلمه ))و زنهای دیگر رسل دا را خبر کردند؛ همگی دور وجود مبارک رسول خدا حلقه زدند و گفتند: پدران و مادران ما به فدای تو باد ای رسول خدا! ما برای امری نزد شا جمع شده‏ایم که اگر ((حضرت خدیجه علیهاسلام|دجه ))ود، چشمش روشن می‏شد، تا ام خدیجه برده شد رسول خدا گیان شد و فرمود: کجا همانند خدیجه پیدا می‏شود؟ او مرا تصدیق کرد در حایکه همه مردم کذیب ی‏کردد و او مرا مک کر ثروتش را بری من اد، من ه امر خداوند خدیج را بشارت دادم به قصری از زمرد در بهشت که دیگر در آنجا نه اضطرابی است و نه رنج و تعبی.
+ا ع ((حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین عی)) ((حضرت فاطمه زهرا علیهسلام|فطه)) لیهما لام یک ماه گذشت. ((عقیل بن ابیطالب|عقیل)) نزد عی آمد و گفت ما از ازدواج تو و فاطمه بسیار خوشحالیم. اک چرا از ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|رسول خدا)) درخواست نمی‏کنی فامه را خانه ود ببری»
ی یه السلام گ به خدا قسم من م مایلم، ما ا رسول خدا یا می‏کم />ی گ: بری ند یامبر برویم.»
-((ام سلمه)) گفت: یا رسول الله گوارا اد هشت ر او و خداوند ا را هم با او جع کند.
>>ای رسول خدا! برادر و پسر عمت علی بن ابیطالب دوست دارد که زه‏ش فاطمه را ر اخیار و بگارید.
>>رسول خدا فرمود: چرا به من نگفت؟
>>ام سلمه عرض کرد: او شرم کرده.
>>رسول خدا فرمود: برو و علی را بیاور.

من تم یرالمنین که منتظر جواب بود، گم: جابت کن رسول خدا ر.
>>میر المومنن آمدند و زنها دال اطاق یگر فند.
>>رسول خدا قرار شب زفاف را با یالمنین گذاند سپس رسول خدا به زنهای خود امر فرمودند که فاطمه علیهاسلام را زینت کنند و آن مخدره را به عطر خوشبو نمایند.
+در راه به ((ام ایمن)) برخوردند و ماجرا را به او گفتند.
ام ایمن گفت:« بگذارید این کار را زن ها انجام دهند.»
لذا برگشت و
((ام سلمه)) و زنان دیگر رسول خدا را خبر کرد؛ همگی دور وجود مبارک رسول خدا حلقه زدند و گفتند:« پدران و مادران ما به فدای تو باد، ای رسول خدا! ما برای امری نزد شما جمع شده‏ایم که اگر ((حضرت خدیجه علیهاسلام|خدیجه)) بود، شمش روشن می‏ش
با شنیدن نام خدیجه، رس
ول خدا گریان د و فرمود:« کجا همانند دیجه پیدا می‏شود؟ او مرا تصدیق کد در زمانی که همه‌ی مردم تکذیبم می‏کردند؛ کمکم کرد و ثروتش را به من بخشید. من به امر خداوند، خدیج را بشارت دادم به قصری از زمرد در بهشت: جایی که در آن نه اضطرابی است و نه رنج تعبی.»
((ام سلمه)) گفت:« بهشت بر او گوارا باد و خداوند ما را هم همنشین او
کند.
ای رسول خدا! برادر و پسر عمت علی بن ابیطالب دوست دارد هش، فاطمه، را ه خنه‌ی ود برد. »
رسول خدا فرمود:« چرا خودش به من نگفت؟»
ام سلمه عرض کرد:« حیا کرد.»
رسول خدا فرمود:« برو علی را بیاور.»
ام م ی یه السم را که منتظر جواب بود، رسول خدا بر.
نها ا اطاق ارج ند.
رسول خدا قرار شب زفاف را با ی لیه السم گذا. سپس به زنان خود امر فرمود فاطمه علیهاسلام را زینت کنند.
 !عطر !عطر
-عطر: ام سلمه می‏گوید نزد فاطمه علیها سلام گفتم آیا چیزی از عطر برای خود ذخیره کرده‏ای؟
>>فرمود: بله و رفت و یک شیشه عطر آورد ک تی کمی از آن را در کف دستم ریختم و بوییدم وی سیار مطبوعی داشت که تا به حال مانندش را نبوییده بودم.
>>پرسیدم: فاطمه جان این عطر از کجاست؟
>>فاطمه علیها سلام فرمود وقتی که ((جبرئیل|جبرئیل ))نزد پدرم رسول خدا آمد در موقع رفتن چیزی از بالهای او می‏ریخت که رسول خدا فرمود نها را جمع کن، اینها عنبر است که از بالهای جبرئیل می‏ریزد.
+ام سلمه نزد فاطمه علیهاسلام رفت و گفت آیا عطری برای خود ذخیره کرده‏ای؟»
فرمود:« بله و شیشه‌ای عطر آورد. ا سه کمی از آن را در کف دست خود و بویید.
پرسید:« فاطمه جان این عطر از کجاست؟ مانندش را تا به حال نبوییده‌ام.»
فاطمه علیهاسلام فرمود:
« یک روز
وقتی ((جبرئیل|جبرئیل)) از نزد پدرم رسول خدا میرفت، چیزی از بالهای او می‏ریخت. رسول خدا فرمود ینها را جمع کن، عنبر است که از بال های جبرئیل می‏ریزد.»
 !لباس عروس !لباس عروس
-لباس عروس : جبرئیل علیه السلام لباسی به قیمت همه دنیا برای فاطمه علیهاسلام آ و چ رت پوید همه زنهای قریش به حیرت و عجب آمدند و گفتند این لباس را از کجا آورده‏ای؟
>>حضرت فاطمه فرمود این از جانب پروردگار است.
+جبرئیل علیه السلام برای فاطمه علیهاسلام سی بسیار جل ر و یبا آورد. همه زنهای قریش حیرت کدند و گفتند این لباس را از کجا آورده‏ای؟»
حضرت فاطمه فرمود این از جانب پروردگار است.»
 منابع:  منابع:
-
بحار الانوار، ج 43، ص 130 و 95 و 115.
+بحارالانوار، ج 43، ص 130 و 95 و 115.
 مراجعه شود به: مراجعه شود به:
-
((مراسم عروسی))
>>((خواستگاری از فاطمه علیهاسلام))
+((مراسم شب عروسی حضرت زهرا علیهاسلام))
((خواستگاری از فاطمه علیهاسلام))

تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 چهارشنبه 16 شهریور 1384 [07:36 ]   7   شکوفه رنجبری      جاری 
 دوشنبه 07 شهریور 1384 [06:14 ]   6   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 چهارشنبه 11 خرداد 1384 [05:40 ]   5   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 دوشنبه 22 فروردین 1384 [14:45 ]   4   امیرمهدی حقیقت      v  c  d  s 
 یکشنبه 15 آذر 1383 [10:45 ]   3   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 سه شنبه 19 آبان 1383 [05:01 ]   2   فاطمه عیوضی      v  c  d  s 
 دوشنبه 06 مهر 1383 [07:02 ]   1   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..