منو
 صفحه های تصادفی
علی علیه السلام در قرآن - آل عمران : 103
عمارت عالی قاپو
فضیلت گریه بر شهید
سیمای جهنمیان در قرآن
علی بیگ آق قویونلو
فروشنده بلیط های پروازهای داخلی - Basic
توپ «فوتبال»
انرژی زیست توده
زندگانی ابن سعد
سولانین
 کاربر Online
313 کاربر online
تاریخچه ی: معیار فعل اخلاقی:انسان سازی

نظر دیگری در باب معیار فعل اخلاقی وجود دارد که بسیار قابل توجه است می گوید اخلاق عبارت است از «ملکاتی که انسان باید خودش را براساس آنها بسازد» به عبارت دیگر اخلاق یعنی طرح انسان سازی.
انسان این خصوصیت را دارد و با همه حیوانهای دیگر و طبعاً با غیر حیوان ها هم این فرق را
دارد که از نظر ملکات روحی یک موجود بالقوه است نه بالفعل. غرائز بسیار کمی دارد. غرائز طبیعی اش کم است که وافی به نیازهایش نیست و انسان باید خودش را برای زندگی بسازد. حیوانات آنچه که نیاز دارند به حکم طبیعت به آنها داده شده است یکی حریص است از اول حریص به دنیا می آید تا آخر عمرش هم حریص است. یکی حلیم به دنیا می آید تا آخر عمرش هم حلیم است و غیر از این نمی تواند باشد. یکی دیگر غضوب و خشمناک به دنیا می آید و تا آخر عمرش همین طور است.
انسان موجودی است که می تواند خلقیات هریک از اینها را بپذیرد می تواند این بشود آن بشود این یکی بشود آن یکی بشود چیزی بشود برتر از همه اینها یا چیزی بشود پست تر از همه اینها به تعبیر قرآن اولئک کالانعام بل هم اضل انسان آن چیزی است که خودش خودش را بسازد و آن چیزی است که بخواهد باشد نه آن چیزی که خلقت او را قرار داده است. طرفداران این نظریه می گویند ما قوا و غرائز زیادی به طور بالقوه داریم ولی باید اینها را جدول بندی کنیم و یا یک نسبت و حساب معین پرورش بدهیم مثلاً قولی شهوانی در حیوانات هست در ما هم هست ولی در ما بالقوه است و باید آن را در یک حد معینی بسازیم. قوه غضبیه به قول قدما در انسان هست در حیوان هم هست ولی در انسان بالقوه هست انسان باید آن را در یک حد معینی بسازد که از آن حد کمتر یا بیشتر نباشد قوای فکری و قوای عقلانی هم هست.
آنگاه اینجور می گویند: اگر انسان مجموع استعدادهایش را متناسب با آنچه که خلق شده است پرورش دهد دارای زیبایی عقلی می شود می گویند اگر مجموع قوا و استعدادهای انسان درحد معینی پرورش پیدا کند نه کمتر و نه بیشتر انسان از نظر روحی و معنوی دارای
نوعی زیبایی می شود که آن را زیبایی عقلی می گویند و طبعاً جاذبه ای دارد و دیگران به او علاقه مند می شود و عقل هرکسی زیبایی معنوی او را درک می کند.
پس اخلاق برمی گردد به توازن. ریشه اخلاق عدل است عدل به معنی توازن اینکه می گویند عدالت یا عدل در ریشه اخلاق است مقصودشان توازن است اخلاق یعنی حالت وازنه میان مجموع استعدادهای انسانی. آنان مدعی هستند که مقیاسشان هم در درون خود انسان گذاشته شده است. البته مدعی هستند چون آنها، به اصل غائیت معتقدند که این حرف را می زنند. می گویند اگر ما توجه داشته باشیم که هر قوه ای در ما برای یک هدف معینی نهاده شده است اگر هدفش را بشناسیم موازنه را هم بدست می آوریم. مثلاً باید بدانیم که هدف غریزه جنسی که مرا هست چیست؟ هدف را شناخته ایم می توانیم آن را به دست آوردیم حد را بدست می آوریم افراط و تفریط را به دست می آوریم از آن حد بیشتر شد می گوییم افراط کمتر شد می گوییم تفریط. این هم یک نظریه که اخلاق به موازنه هر تعادل قوا باز می گردد.

تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 پنج شنبه 16 تیر 1384 [15:32 ]   2   محمد ورهرام      جاری 
 پنج شنبه 16 تیر 1384 [11:34 ]   1   محمد ورهرام      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..