تاریخچه ی:
معلومات فطری (نظریه حکمای اسلامی)
نگارش: 1
نظریه سوم این است كه انسان بعضی چیزها را بالفطره میداند كه البته آنها كم هستند. اصول تفكر انسانی كه اصول مشترك تفكرات همه انسانهاست اصول فطری هستند و فروع و شاخههای تفكرات، اكتسابی. ولی اینها هم كه میگویند اصول تفكرات فطری هستند باز نه به آن مفهوم افلاطونی می گویند كه روح انسان در دنیای دیگر اینها را یاد گرفته و اینجا فراموش كرده است. یعنی ساختمان فكر انسان به گونهای است كه صرف اینكه این مسائل عرضه شود، برای اینكه انسان آنها را دریابد كافی است و احتیاج به استدلال و دلیل ندارد. ارسطو نیز همین نظریه را داشته است. كانت (فیلسوف غربی) هم معتقد به یك سلسله معلومات قبلی و غیرحاصل از تجربه و حواس است یعنی معلوماتی كه به عقیده او لازمه ساختمان ذهن است مانند اینكه كل از جزء بزرگتر است.
در سوره نحل آیه 78 به این نكته اشاره دارد كه وقتی نوزاد به دنیا میآید لوح ضمیرش از همه چیز صاف و پاك است ولی در عین حال قرآن بعضی از مسائل را به شكلی طرح می كند كه فهمیده می شود كه بینیاز از استدلال است سپس فطریاتی كه قرآن قائل است از نوع فطریات افلاطونی نیست كه بچه قبل ازینكه متولد شود اینها را میدانسته و مجهز به اینها به دنیا می آید، بلكه به معنای این است كه استعداد اینها در هر كسی هست بطوری كه همین قدر كه بچه به مرحلهای رسید كه بتواند اینها را تصور كند تصدیق اینها برایش فطری است.