تاریخچه ی:
معجزه امام هادی علیه السلام و مرگ شعبده باز
تفاوت با نگارش: 1
- | یکی از نگهبانان ((متوکل خلیفه عباسی|متوکل ))می گوید: مرد شعبده بازی را از هند آورده بودند که کارهای ی انجام می داد و متوکل دوست داشت که امام هادی ا خجالت زده ساکن کد بر این ا ه این مرد شعبده باز گفت: اگر علی بن محمد امام هادی علیه السلام را سرافکنده کنی هزار دینار خالص بتو می دهم آن مرد شعبده باز گفت: دستور بده نانهای سبک و نازکی بپزند و در سفره بگذارند و مرا کنار اام هادی علیه السلام جای بده، سفره گسترده شد ک بال تکیه گاهی که عکس شیری بر آن نقش بسته بود کنا سره د م شعبده از کنا ای تی نشس در این حا امام هادی علیه السلام دست رد که نی ردارد با شبده بازی ن شص ن پرو کرد بار ی اما آمد ان یگری داد ا هم رکت کرد و ر مه میت ار ر مجلس خندیدند. |
+ | یکی از نگهبانان ((متوکل خلیفه عباسی|متوکل )) می گوید: مرد شعبده بازی را از ((کشور هند|هند)) آورده بودند که کارهای رقه انجام می داد. متوکل که دوست داشت ((حضرت امام هادی لیه اسلم|ا ادی)) را ال ده کند، به شعبده باز گفت:«اگر علی بن محمد را سرافکنده کنی هزار دینار خالص به تو میدهم.» />شعبده باز گفت:«دستور بده نان های سبک و نازکی بپزند و در سفره بگذارند و مرا کنار ا جای بده.» />سفره گسترده شد. باز کا شتیای که عکس شیری بر آن نقش بسته بود نت. هنگام ذا امام هادی علیه السام دست برد که نی بردرد ام ا شعبده ن شخص، نان از زمین به هوا لند شد. بار دیگر اام خست نان دیگری بردارد که آن نان هم از سفره بلند شد و همه حضار در مجلس ندیدند. />در این هنگا امام هادی علیه السلام دست ویش را به پشتی زد و به نق شیر ری پتی فرمود:«این مرد را بگیر.» در همان لحظه نقش یر به صورت شیر درنده ای نده ش یرون پرید و ن مد را بلعید، آگاه باز سر ای خو قرار گرفت و مثل ساب به صورت نقشی درآمد. مگان محیر ند. امم هادی یه اسلا برخاست تا از مجلس ارج شود. متوکل گفت:«درخواست می کنم بنشینید، و این مرد را دوباره برگردای.» اام رمود:«سوگند به دا دیگر او را نمیینی، آیا میخواستی شمنان دا را ر اولیاء خدا مسلط می کنی؟» و از مجلس متوکل خارج شد و از آن مرد شعبده باز دیگر اثری دیده نشد. |
- | در این هنگام مام هدی علیه سلام دست یش ا به همان ی مصوّر د و فرمود: این مرد شعبده با را بر همن لحظه تصویر شیر شد و به ت شیر درده ای مجسم شد و آن مرد را بلعی و باز سر جای خودش رفت و چون گذشته به صورت نقشی درآمد. همگان متحیر شدند و امام هادی علیه السلام برخاست موکل گف: رخاست می کنم بنشینید و این م را دوباره برگردانید امام فرمو: سوگند بخدا یگر ا ا نمی بینی آیا دشمنان خدا را بر اولیاء خدا مسلط می کنی این جمله را امام فرمود و از مجلس متوکل خارج شد و از آن مرد شعبده باز دیگر اثری دیده نشد. |
+ | !ماعه د : />*((اکمان صر مام هادی لیه ام)) />*((معزات امام هادی علیه السلام)) />*((م)) />*((شنا موودا ب به امامان)) |
- | مراجعه شود به:
((حاکمان معار امام هادی علیه السلام))
((معجزات امام هادی علیه السلام))
((تحقیقی پیرامون معجزه))
((امام شناسی حیوانات))
منابع: بحار الانوار، ج 50، ص 146، شماره 30 از خراپج. |
+ | !مناع: *بحارالانوار، ج 50، ص 146، شماره 30 از خراپج. |