تاریخچه ی:
مصعب بن عمیر
تفاوت با نگارش: 2
- |
مصعب بن عمیر از قبیله بنی عبدالدار و از اصحاب بزرگ رسول خداست، وی از خانواده ای ثروتمند و یکی از زیباترین جوانان مکه بود و پدر و مادرش به او عق فراوان داشتند و هر گونه امکاناتی را در اختیارش گذارده بودند طوری که قبل از بعثت به زیبایی و ثروت شهرت داشت و پیامبر می فرمود: در مکه کسی را زیباتر و خوش لباس تر و متنم تر از مصعب ندیدم هنگامی که پیامبر دعوتش را اعلام نمود، مصعب اولین کسی بود که ایمان آورد. |
+ | مصعب بن عمیر از قبیله بنی عبدالدار و از اصحاب بزرگ ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|رسول خدا))ست. وی از خانواده ای ثروتمند و یکی از زیباترین جوانان مکه بود. پدر و مادرش به او علقه فراوانی داشتند و هر گونه امکاناتی را در اختیارش گذارده بودند طوری که قبل از بعثت به زیبایی و ثروت شهرت داشت و پیامبر میفرمود: در مکه کسی را زیباتر و خوشلباستر و متنعمتر از مصعب ندیدم. هنگامی که پیامبر دعوت عمومی خود را اعلام فرمود، مصعب اولین کسی بود که ایمان آورد. البته از ترس خانواده و خویشاوندانش اسلامش را پنهان داشت و پنهنی نزد پیامبر رفت و آمد میکرد؛ اما یک روز ((عثمان بن طلحه)) او را در حال نماز دید و به خویشاوندانش خبر داد. آنها مصعب را گرفتند و به جرم مسلمان شدن حبس کردند. پس از مدتی توانست از دست آنها برهد و همراه با دیگر مهاجران به ((حبشه)) مهاجرت ن؛ اما پس از مدتی زودتر از بقیه به ((مکه)) نزد پیامبر ازشت. پس از پیمان عقبه که گروهی از مردم یثرب (مدینه) با پیامبر بیعت کردند، ((اسعد بن زراره)) به نمایندگی از آنان از پیامبر خواست تا برایشان شخصی را بفرستد که به آنها قرآن تعلیم کند و دستورات دیگر اسلام را بیاموزد. پیامبر نیز مصعب را برای تعلیم و تربیت آنان فرستاد. ر اثر تبلغات و تعلیمات این مبلغ توانا، کمکم عدهای جذب اسلام شدند و ایمان آوردند. وی برای مردم قرآن تلاوت میکرد و دستورات اسلام را بیان مینمود؛ به گونهای که مسلمانان در غیاب پیامبر دور هم جمع میشدند و نماز اقامه میکردند. در اینجا نمونهای از طرز تبلیغ مصعب را بیان میکنیم: « روزی مصعب همراه اسعد بن زراره وارد باغی شدند که در آن، سران قبایل یثرب، مانند ((سعد بن معاذ انصاری|سعد بن معاذ)) و ((اسید بن خضیر)) حضور داشتند. سعد به اسید گفت: شمشیر خود را از نیام بیرون بیاور و به سوی آنها برو و بگو که دست از تبلیغ آئین خود بردارند. اسید نیز با چهرهای خشمگین و مشیری برهنه سر راه آنها را رفت و سخنان سعد را با لحن شدید به آنها گفت. مصعب بن عمیر -که روش تبلیغ را از پیامبر گرفته بود- به وی گفت: ممکن است لحظهای بنشینی تا با هم گفتوگو کنیم؟ هر گاه موافق میل شما نباشد، ما از همان راهی که آمدهایم برمیگردیم. خشم اسید فرو نشست. مصعب آیاتی از قرآن را تلاوت نمود. اسید با شنیدن آیات از خود بی خود شد و همان دم اسلام آورد. هنگامی که اسید بازگشت، سعد بن معاذ برای مقابله با آنها رفت؛ اما همین جریان برای او نیز رخ دارد. در برابر منطق قوی و محکم و بیانات جذاب و شیرین مصعب به زانو در آمد و مسلمان گشت. سپس نزد قوم خود رفت و اسلام آوردن خود را اعلام کرد. قومش نیز به پیروی از او مسلمان شدند. |
- | بته از ترس خانواده خویشاننش لامش ا پنهن دات و پنهانی د پیمر رفت و آمد می کرد، ما یک روز عثمان ب له و ر ر حال ماز دید یشانا بر دا نها صعب را گرفتند و او را به رم مسلمن شد بس کدن ا متی ونست دت آها برهد و هما با یران مهاجران ه شه مه کنند، م پس از مدی تر ا بقیه ه مکه ند پیامبر زشت. |
+ | انی که یا ای صاب کاوان ((ی)) رکت کرد، پچمی را ب ((حضر میرالؤمنی ی یه الا|لی بن ااب)) و پرچم دیگر را به س ب ن ی دا. (ین کت د به ((گ بدر)) منهی ). />م ن می د (( اد)) به هدت رید. |
- | پس از پیمان عقبه که گروهی از مردم یثرب (مدینه) با پیامبر بیعت کردند، ((اسعد بن زراره)) به نمایندگی از آنان از پیامبر خواست تا برای آنان شخصی را بفرستد تا به آنها قرآن تعلیم کند و دستورات دیگر اسلام را بیاموزد. | |
- | پیامبر نیز مصعب را برای تعلیم و تربیت آنان فرستاد در اثر تبلیغات و تعلیمات این مبلغ توانا، کم کم عده ای به اسلام جذب شده و ایمان آوردند وی برای مردم قرآن تلاوت می کرد و دستورات اسلام را بیان می نمود به گونه ای که به مسلمانان در غیاب پیامبر دور هم جمع می شدند و نماز اقامه می کردند. | |
- | در اینجا نمونه ای از طرز تبلیغ مصعب را بیان می کنیم: « روزی مصعب همراه اسعد بن زراره وارد باغی شدند که در آن سران قبایل یثرب مانند ((سعد بن معاذ انصاری|سعد بن معاذ)) و ((اسید بن خضیر)) حضور داشتند. | |
- | سعد به اسید گفت: شمشیر خود را از نیام بیرون بیاورو به سوی آنها برو و بگو که دست از تبلیغ آئین خود بردارند. | |
- | اسید نیز با چهره ای خشمگین و شمشیری برهنه سر راه آنها را گرفت و سخنان سعد را با لحن شدید به آنها گفت. | |
- | مصعب بن عمیر که روش تبلیغ را از پیامبر گرفته بود به وی گفت: ممکن است لحظه ای بنشینی و با هم گفتگو کنیم هر گاه موافق میل شما نباشد، ما از همان راهی که آمده ایم بر می گردیم. | |
- | خشم اسید فرو نشست مصعب آیاتی از قرآن را تلاوت نمود، اسید با شنیدن آیات از خود بی اختیار شد و هماندم اسلام آورد. | |
- | هنگامی که اسید بازگشت سعد بن معاذ برای مقابله با آنها رفت، اما همین جریان برای او نیز رخ دارد؛ در برابر منطق قوی و محکم و بیانات جذاب و شیرین مصعب به زانو در آمد و مسلمان گشت. | |
- | سپس نزد قوم خود رفت و اسلام آوردن خود را اعلام کرد، قومش نیز به پیروی از او مسلمان شدند. | |
- | زمانی که پیامبر برای تصاحب کاروان قریش حرکت کرد، پرچمی را به دست مصعب بن عمیر و پرچم دیگر را به دست علی بن ابیطالب داد. (این حرکت بعداً به جنگ بدر منتهی شد ). | |
- | مصعب بن عمیر در جنگ احد به شهادت رسید. | |
| منابع : | | منابع : |
- | قاموس الرجال، ج 10، ص 87؛ > >فروغ ابدیت، ج 1، ص 41، ص 413، 414؛ |
+ | قاموس الرجال، ج 10، ص 87؛ فروغ ابدیت، ج 1، ص 41، ص 413، 414؛ |