در پی گسترش اسلام در شهر مدینه به ویژه پس از بازگشت مسلمانان هم پیمان با رسول خدا از سفر
حج سال 13 بعثت بسیاری از مردم مدینه به اسلام روی آوردند، اما تنی چند از سران قبایل مدینه هنوز برشرک خود پای می فشردند از آن جمله
عمربن جموح بود. او از بزرگان قوم
بنی سلمه بشمار میرفت،
معاذ بن عمرو و پسر او در هر دو
بیعت عقبه با رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم پیمان بسته بود و از مسلمانان به شمار می رفت.
عمرو بن جموح در خانه خویش بتی چوبی داشت که نام آن را مناه نهاده بود و به پرستش آن مشغول بود.
برخی جوانان بنی سلمه مانند
معاذ بن جبل و فرزند عمرو بن جموح (معاذ بن عمرو) شبانگاه بت او را می ربودند ودر گودالهای کثیف آلوده می کردند. بامداد عمر بن جموح در پی بت خویش می گشت و همین که او را در میان کثافات می یافت خشمگین می شد و هر روز بر تصمیم خود جدی تر می شد که به گونه ای دشمنان خویش را نابود کند این کار چند بار تکرار شد تا اینکه شبی پس از آن که مناه را خوشبو کرد شمشیری به گردن آن آویخت و گفت: من نمی دانم چه کسی با تو چنین میکند ولی اگر توانائی داری از خودت دفاع کن: شبانه جوانان مدینه شمشیر از گردن بت باز کردند واو را با سگ مرده ای به ریسمان بستند و در چاهی فرو افکندند صبحگاه به جستجوی بت برخاست تا آنکه آن را در چاهی کثیف یافت.
پس از این ماجرا به فکر فرو رفت و به آنچه مسلمانان می گفتند اندیشید و سخنان فرزند خود معاذ را به یاد آورد و از گذشته خویش پشیمان شد خواری و پستی بت پرستی را رها کرد و به عزت توحید و خدا پرستی روی آورد و مسلمان شد.
مراجعه شود به:
ترتیب مسلمانان صدر اسلام