منو
 کاربر Online
1035 کاربر online
تاریخچه ی: مرگ معاویه

تفاوت با نگارش: 4

Lines: 1-52Lines: 1-33
-!مرگ معاویه +((معاویه)) در سفر سال 56 ه.ق به ((حجاز))، با نیرنگ از مخالفانش بیعت گرفت و هنگام بازگشت به ((شام «سوریه»|شام))، در ابواء (مکانی در نزدیکی مکه) بیمار و رنجور شد. او نیمه شب در بیرون خیمه اش در چاهی افتاد و پیکرش خشک و فکش کج شد. هنگامی که مردم مکه به عیادتش می رفتند، نزد آنان به ریاکاری دست می یازید و می گفت: مؤمن گاه گرفتار بلا می شود. صالحان پیش از من نیز گرفتار بیماری شده اند؛ امیدوارم من نیز از آنان باشم.
با این حال در خلوت بی تابی می کرد. او در پاسخ ((مروان بن حکم|مروان)) که به بی تابی اش اعتراض کرده بود، گفت: به یاد چیزهایی افتادم که فراموش کرده بودم. پس از بهترین وضعی که داشتم، اکنون چنین گرفتار شده ام. می ترسم این مجازات دنیایی به سبب جلوگیری از حق ((حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام|علی بن ابی طالب)) و کردارم با ((حجر بن عدی)) و یارانش باشد. اگر محبتم به ((یزید بن معاویه|یزید)) نبود، اسباب هدایت خود را فراهم می آوردم و راه درست را تشخیص می دادم.
-معاویه در س ال 56 هـ . ق ب ((حجا))، ب نیرنگ ا مفش یت رفت و هنگم بازگشت ب شام ابواء (مکانی در یکی مکه) بیمار و رنجور شد. و نیمه ب در بیر خیمه اش در اهی افتاد و پیکر شک و فکش ک شد. هنگامی که مد مکه ب عبادتش می تند، زد آنان به ریا کاری دست می یازید و می گفت: مومن اه رفتار ل م و. صاان پی ا م یز رفتا یماری ند؛ میار م نیز ا آان با. با ان ال در خو ی ای می کد. و ر پا ان ک ه بی تابی ا تراض کره ود، گ: ب ی چیزهایی اتدم که فرامو کره بودم. از بتری وضعی که دت. کنو چنی گار ده ا. می ترس این ات نیایی به س لوگیری ا عی ن ی اب و کدارم ((جر ن دی)) یاانش ا. اگ بت به یید بد اسباب دایت خد را فهم ی وم و راه ت را یص می ادم. +*معاویه در بیای، بیا ک ی ید و هیا م ف. وی هر چ می نوشید. یاب ی شد. اهی دو رو یهوش ود و هنگامی که هش می د، ریاد می زد: مرا با تو ه ار ست، ر! ا ا و ار ات مرو (((م ن مق|ر بن حم خزای))). را با چه کار است لی! ر ام کنی د را گانم کیر اده ای و اگ گاری و هبای. این دت یزید هموره در کنار بود. ای که د ستر ب ود ی یید، ب یان و فرندا می نگریست می گ: ایتن بسی لا کد کوشی و ما را فر کدن ی یا ام. گه چ بی هوش می د ک نداشتد در گته است، لی وره چمن را می کد.
-بخشی ز مهم ترین رویدادهای دوران بیماری ماوی چنین است: +*در سالهای پایانی عمر، در کمر معاویه زخمی پدید آمد که هرگاه به سبب سرما، جامه ضخیم می پوشد زارش می داد. به همین دلیل می گفت: لباس و روانداز سبک بیاورید. ولی هنگامی که جامه ای از سخال یا پر حواصیل نیز می پوشید، حالش تغییر نمی کرد. در این زمان اندوه او را فرا م گرفت و جامه را بیرون آورده دوباره می پوشید. او این کار را بارها تکرار می کرد و می گفت: خدا دنیا را خانه زشتی قرار داد چهل سال ملک آن بودم؛ بیست سال امارت و بیست سا خلافت و حالم چنین شده است. این روزگار سیاه باد!
-1.روزی ایه دهانش را می ست که یکی از ناهیش فاد گفت: االه و اا ایه راعو (!) و از این و به را ن ا شکای کرد. ا فت: داوند ب و داش و بردباری دد. اسان ه این سن نی د، م ن که ری از یهایش را دس می دهد. +*معاویه در روزهای یای زندگی، به دخترانش، رمله و هن که وی را از ین به ن سو می گانیدند، گفت: کسی را ی گرداید که لحظه ای نیاسود و پیوسته ما اندوخت. کاش ب جهنم نرود. واپین نیرنگ معاوی در روزهای پایانی زندگی اش نمایان شد. هنگامی که بیماری او ید شد، به طرایانش فمان ا چشم های را سرمه کشند و سرش را روغن زنند. سپس به مردم اجاز اد نزدش رفته، لام گویند و بیرن وند. م می آمدند و هنامی که او را سرمه کشیده و روغن زده می دیدند، با خود می گفتند: مردم می گویند در حا م است، لی از همه سالم تر می نماید و مانی که مردم رفتند، معاویه چنین سرود: پیش شما تنگ نظرا خوین در می نم ا بینید که ز رویادهای دهر از جای می وم، ولی هنگامی که مرگ پنجه هایش را فو می کن، معلوم می شود که هیچ آویزه ای سو نمی دهد.
-2.زی ((موبن ید)) ند او ر ف: سوگن ب ی میر روت ین بین رفت بات خشکیده رنگ پریده و برگته ات. در خادان یچ کس را چین یدم مگر ن که دگشت. +س از سینه خون ری د. او سراا س هر درگت، لی که هنگام مرگ هفت یا شتمین دهه عر ر پشت سر می نهاد. بری ا رایان ن ی را کم تر از شتاد رخی دگر یش از هشتاد ال نگشته اند.
-3.هگامی ه ر به عادش می رفد د های را که مانند چوب و برگ رما ار ش و، می گراند و می گف: مر دیا ن یست که ما یی ویم؟! ه خا ون دوت ارم بی ا ه رو در میان شما نانم.به د وگند، وت دا یش ا سه رو در یا ا مانم. +*معاویه صیت ر نیمی از مالش را به ((بیت المال)) و نیم دیر را به ر اش بدهند؛ زیرا عم اموال فرماندرانش را نصف می کر دباره دایی های و چنین تصمیمی نگرفت. بر اساس این وصیت که نیرنگ معاویه را می نمایاند، او می توانست به راحتی ر باقی انه دارایی هایش صر کن و هممن اد عمر را که وی را از گروه لقا به حکومت شام رساند و زمینه خلیفه دنش را فراهم رد، گرای دارد و ر منابع ال سنت آمده است: معاویه ف: پیمبر لباسی ب ن د ک نپویدم. رده های ناخن پیمبر را نی گردآوره و نه دشته م. پس از مرگم، مرا با آن پیاهن کفن کنی و نخن ها ر در چشم و دهانم بریزید! شاید خدا به سبب آن ا بر من رحم آورد. به نر می رسد ین حدی نز ز رویت هی ساختی ات تی اگ درست باشد، برایش سومند نیست، زیرا یابر سام (ص) رمود: معاویه به دین من نمی میرد.
-4.به معاویه خبر رسید که گروهی از قریش بر دروازه قصر وی، مرگ او را به یکدیگر مژده می دهند. آن گروه هنگامی که نزد وی رفتند، برای تندرستی اش دعا کردند. معاویه گفت: دور از چشم من به یکدیگر مژده می دهید و پیش می رویم دعا می کنید. آنان این موضوع را رد کردند و پوزش خواستند. معاویه نیز پذیرفت. 
-5.معاویه در روزهای بیماری، گاه هذیان می گفت یک بار گفت: از این جا تا غوطه چه اندازه راه است. ناله دخترش او را به خود آورد. گفت: اگر بی تابی کنی، حق داری. آن چه دیدی، جای بی تابی دارد. یک بار نیز در همان سال از تخت پایین آمد، فرش ها را کنار زد و چهره برخاک مالید.

6.معاویه در مدت بیماری، بسیار کابوس می دید و هذیان می گفت. وی هر چه آب می نوشید. سیراب نمی د. گاهی دو روز بی هوش بود و هنگامی که به هوش می آمد، فریاد می زد: مرا با تو چه کار است، حجرا مرا با تو چه کار است عمرو (عمروبن حمق خزاعی). مرا با تو چه کار است، علی! اگر مجازاتم کمی، در برابر گناهانم کیفر داده ای و اگر بگذاری، تو مهربانی. در این مدت، یزید همواره در کنارش بود. معاویه که در بستر به خود می پیچید، به خویشان و فرزندان می نگریست و می گفت: برایتان بسیار تلاش کردم و سخت کوشیدم و شما را از سفر کدن بی نیاز ساختم. گاه چنان بی هوش می شد که می پنداشتند در گذشته است، ولی دوباره چشمانش را باز می کرد.

7.در سالهای پایانی عمر، در کمر معاویه زخمی پدید آمد که هرگاه به سبب سرما، جامه ضخیم می پوشید، آزارش می داد. به همین دلیل می گفت: لباس و روانداز سبک بیاورید. ولی هنگامی که جامه ای از سخال یا پر حواصیل نیز می پوشید، حالش تغییر نمی کرد. در این زمان اندوه او را فرا می گرفت و جامه را بیرون آورده، دوباره می پوشید. او این کار را بارها تکرار می کرد و می گفت: خدا دنیا را خانه زشتی قرار داد چهل سال مالک آن بودم؛ بیست سال امارت و بیست سال خلافت و حالم چنین شده است. این روزگار سیاه باد!

8.معاویه در روزهای پایانی زندگی، به دخترانش، رمله و هند که وی را از این سو به آن سو می گردانیدند، گفت: کسی را می گردانید که لحظه ای نیاسود و پیوسته مال اندوخت، اگر به جهنم نرود.
واپسین نیرنگ معاویه در روزهای پایانی زندگی اش نمایان شد. هنگامی که بیماری او شدید شد، به اطرافیانش فرمان داد، چشم هایش را سرمه کشند و سرش را روغن زنند. سپس به مردم اجازه داد نزدش رفته، سلام گویند و بیرون روند. مردم می آمدند و هنگامی که او را سرمه کشیده و روغن زده می دیدند، با خود می گفتند: مردم می گویند در حال مرگ است، ولی از همه سالم تر می نماید و زمانی که مردم رفتند، معاویه چنین سرود:
پیش شما تنگ نظران خویشتن داری می کنم تا ببینید که از رویدادهای دهر از جای نمی روم، ولی هنگامی که مرگ پنجه هایش را فرو می کند، معلوم می شود که هیچ آویزه ای سود نمی دهد.

سپس از سینه اش خون جاری شد. اوسرانجام در سال شصت هجری درگذشت، در حالی که هنگام مرگ هفتمین یا هشتمین دهه عمر را پشت سر می نهاد. برخی از راویان سن وی را کم تر از هشتاد و برخی دیگر بیش از هشتاد سال نگاشته اند.

معاویه وصیت کرد نیمی از مالش را به بیت المال و نیم دیگر را به ورثه اش بدهند؛ زیرا عمر اموال فرماندارنش را نصف می کرد و دوباره دارایی های او چنین تصمیمی نگرفت. بر اساس این وصیت که نیرنگ معاویه را می نمایاند، او می توانست به راحتی در باقی مانده دارایی هایش تصرف کند و همزمان یاد عمر را که وی را از گروه طلقا به حکومت شام رساند و زمینه خلیفه شدنش را فراهم کرد، گرامی دارد و درمنابع اهل سنت آمده است: معاویه گفت: پیامبر لباسی به من داد که نپوشیدم. خرده های ناخن پیامبر را نیز گردآورده و نگاه داشته ام. پس از مرگم، مرا با آن پیراهن کفن کنید و ناخن ها را در چشم و دهانم بریزید! شاید خدا به سبب آن ها بر من رحم آورد.

به نظر می رسد، این حدیث نیز از روایت های ساختگی است و حتی اگر درست باشد، برایش سودمند نیست، زیرا پیامبر اسلام (ص) فرمود: معاویه بر غیر از دین من می میرد.


((معاویه)) در اواخر عمرش بیمار و ضعیف شده بود. روزی به حمام رفت و با دیدن ضعف بدن خود، گریه کرد و شعری به این مضمون خواند: « می‌بینم که شب‌ها در کاستن وجودم می‌کوشند، پاره‌ای از من را گرفته، پاره دیگر را رها می‌کنند.»
+*((معاویه)) در اواخر عمرش بیمار و ضعیف شده بود. روزی به حمام رفت و با دیدن ضعف بدن خود، گریه کرد و شعری به این مضمون خواند: « می‌بینم که شب‌ها در کاستن وجودم می‌کوشند، پاره‌ای از من را گرفته، پاره دیگر را رها می‌کنند.»
 و هنگامی که مرضش شدید شد و شبح هولناک مرگ را مشاهده کرد، گفت: «ای کاش در راه رسیدن به حکومت تلاش نکرده بودم و ای کاش در رویارویی با لذات دنیا همانند نابینایان بودم؛ کاش همچون کسی بودم که بهره‌اش از دنیا لباسی کهنه و خوراکی ناچیز است و با چنین حالی با اهل قبور دیدار می‌کردم.» و سرانجام پس از دوره‌ای سخت، به هلاکت رسید. و هنگامی که مرضش شدید شد و شبح هولناک مرگ را مشاهده کرد، گفت: «ای کاش در راه رسیدن به حکومت تلاش نکرده بودم و ای کاش در رویارویی با لذات دنیا همانند نابینایان بودم؛ کاش همچون کسی بودم که بهره‌اش از دنیا لباسی کهنه و خوراکی ناچیز است و با چنین حالی با اهل قبور دیدار می‌کردم.» و سرانجام پس از دوره‌ای سخت، به هلاکت رسید.
 پس از مرگش ((ضحاک بن قیس|ضحاک بن قیس فهری)) در حالی که پارچه‌هایی بر دوش داشت به مسجد آمد و به جانب منبر رفت و رو به مردم گفت:« معاویه پادشاه عرب بود که خدا به وسیله او شعله‌ی فتنه را خاموش و سنٌت رسول خدا را زنده نگاه داشت. این کفن اوست و ما او را در این کفن خواهیم پیچید تا به دیدار خدا نائل گردد. هر کس می‌خواهد بر او نماز بگزارد، حاضر شود.» پس از مرگش ((ضحاک بن قیس|ضحاک بن قیس فهری)) در حالی که پارچه‌هایی بر دوش داشت به مسجد آمد و به جانب منبر رفت و رو به مردم گفت:« معاویه پادشاه عرب بود که خدا به وسیله او شعله‌ی فتنه را خاموش و سنٌت رسول خدا را زنده نگاه داشت. این کفن اوست و ما او را در این کفن خواهیم پیچید تا به دیدار خدا نائل گردد. هر کس می‌خواهد بر او نماز بگزارد، حاضر شود.»
 سپس بر جنازه معاویه نماز گزارد.  سپس بر جنازه معاویه نماز گزارد.
-منابع:
1- الفتوح، ج 5، ص 250.
2- تاریخ دمشق،ج 59، ص 221.
3- همان، ص 222.
4- الفتوح، ج 4، ص 251.
5- تاریخ دمشق، ج 22، ص 59.
6- انساب الاشراف، ج 5، ص 158، 160.
7- الکامل ج 3؛ تاریخ طبری، ج 7، ص 2890.
8- الغدیر، ج 10، ص 141.
9- قصه کربلا، ص 59 - العقد الفرید، ج 4، ص 164.

مراجعه شود به:
((سیاست تطمیع امام))
+!منابع:
*الفتوح، ج 5، ص 250.
*تاریخ دمشق،ج 59، ص 221.
*همان، ص 222.
*الفتوح، ج 4، ص 251.
*تاریخ دمشق، ج 22، ص 59.
*انساب الاشراف، ج 5، ص 158، 160.
*الکامل ج 3؛
*
تاریخ طبری، ج 7، ص 2890.
*الغدیر، ج 10، ص 141.
*قصه کربلا، ص 59 />*العقد الفرید، ج 4، ص 164.

تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 دوشنبه 25 مهر 1384 [08:56 ]   6   شکوفه رنجبری      جاری 
 دوشنبه 29 فروردین 1384 [11:18 ]   5   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 سه شنبه 25 اسفند 1383 [08:41 ]   4   ندا سعادتی      v  c  d  s 
 یکشنبه 23 اسفند 1383 [05:51 ]   3   ندا سعادتی      v  c  d  s 
 سه شنبه 24 آذر 1383 [14:26 ]   2   امیرمهدی حقیقت      v  c  d  s 
 چهارشنبه 06 آبان 1383 [10:15 ]   1   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..