منو
 کاربر Online
975 کاربر online
تاریخچه ی: مرگ معاویه

تفاوت با نگارش: 3

Lines: 1-42Lines: 1-33
-!مرگ معاویه +((معاویه)) در سفر سال 56 ه.ق به ((حجاز))، با نیرنگ از مخالفانش بیعت گرفت و هنگام بازگشت به ((شام «سوریه»|شام))، در ابواء (مکانی در نزدیکی مکه) بیمار و رنجور شد. او نیمه شب در بیرون خیمه اش در چاهی افتاد و پیکرش خشک و فکش کج شد. هنگامی که مردم مکه به عیادتش می رفتند، نزد آنان به ریاکاری دست می یازید و می گفت: مؤمن گاه گرفتار بلا می شود. صالحان پیش از من نیز گرفتار بیماری شده اند؛ امیدوارم من نیز از آنان باشم.
با این حال در خلوت بی تابی می کرد. او در پاسخ ((مروان بن حکم|مروان)) که به بی تابی اش اعتراض کرده بود، گفت: به یاد چیزهایی افتادم که فراموش کرده بودم. پس از بهترین وضعی که داشتم، اکنون چنین گرفتار شده ام. می ترسم این مجازات دنیایی به سبب جلوگیری از حق ((حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام|علی بن ابی طالب)) و کردارم با ((حجر بن عدی)) و یارانش باشد. اگر محبتم به ((یزید بن معاویه|یزید)) نبود، اسباب هدایت خود را فراهم می آوردم و راه درست را تشخیص می دادم.
-معاویه در س ال 56 هـ . ق ب حجا، ب نیرنگ ا مفش یت رفت و هنگم بازگشت ب شام ابواء (مکانی در یکی مکه) بیمار و رنجور شد. و نیمه ب در بیر خیمه اش در اهی افتاد و پیکر شک و فکش ک شد. هنگامی که مد مکه ب عبادتش می تند، زد آنان به ریا کاری دست می یازید و می گفت: مومن اه رفتار ل م و. صاان پی ا م یز رفتا یماری ند؛ میار م نیز ا آان با. با ان ال در خو ی ای می کد. و ر پا ان ک ه بی تابی ا تراض کره ود، گ: ب ی چیزهایی اتدم که فرامو کره بودم. از بتری وضعی که دت. کنو چنی گار ده ا. می ترس این ات نیایی به س لوگیری ا عی ن ی اب و کدارم با ر ن دی یاانش ا. اگ بت به یید بد اسباب دایت خد را فهم ی وم و راه ت را یص می ادم. +*معاویه در بیای، بیا ک ی ید و هیا م ف. وی هر چ می نوشید. یاب ی شد. اهی دو رو یهوش ود و هنگامی که هش می د، ریاد می زد: مرا با تو ه ار ست، ر! ا ا و ار ات مرو (((م ن مق|ر بن حم خزای))). را با چه کار است لی! ر ام کنی د را گانم کیر اده ای و اگ گاری و هبای. این دت یزید هموره در کنار بود. ای که د ستر ب ود ی یید، ب یان و فرندا می نگریست می گ: ایتن بسی لا کد کوشی و ما را سفر کدن ی یا ام. گه چ بی هوش می د ک نداشتد در گته است، لی وره چمن را می کد.
-ی ا مهم ی یددهای را یماری مای چی است: />1.روزی ماویه دهان ا می س ک یکی ا دایش ات گف: اناه و نا ایه رج (!) و ین و به ا ن عاب کایت کرد. او گفت: خداون ه داش بردباری دهد. اسا ب ای ن می س مگر ن ک برخی ا چیهای را ز می هد. +* الهای پاینی عمر، در کمر موی خی پدی آمد که هرگاه سبب سرما، جاه خیم می پوشید، آزارش می اد. ب همی دی می گفت: لباس و روانداز بک بیاورید. ولی هنگمی که امه ای ز سا یا پ اصی ی می پوشید، حاش تیی نمی ر. ر این زما ادوه او ا فرا ی گرف و ج یرون آوه، دوباره می پوی. ا ین کا را بارها کرار می کرد و می گفت: خدا دنی ا ا شتی رار داد هل سا اک ن بدم؛ یس ال امار بیست سال لافت و حالم ین ده ات. این وز سیه باد!
-2.روزی مروبن سید ند ا ر گ: سوند به دای میر، رو بینی ا از بین رفته، لبن کیده و رنگت رید و رگت اس. ر اندت یچ کس را چنین ندید، مر ن که درگش. +*معاویه در روزهای پیانی زندگی، به دخترانش، رمله و هند که وی را از این سو به آن سو می گدانیدن فت: کسی را ی گردای ک ظه ای نیاسو و پیوسته مال اندوخت. کاش به هنم نرود. واپسین نینگ معاویه در وزها پایانی زندگی اش نمایان شد. هنگامی که بیماری و ید شد، به اطرافیانش فرمان داد، چشم هایش را رمه کشند و سرش را روغن زنند. سپس به مردم اجازه داد نزدش رفته، سلام گویند و بیون وند. مم می آمدند و هنگامی که او را سرمه کشیده و روغن زده می دیدند، با خود می گفتند: رد می گویند ر حال مرگ ست، لی از همه سلم ر می نمید و زمانی که مردم تند، عاویه نی سرود: پیش شما تن ظران خویشتن داری می کنم تا ببینید که از رویداد هر ز جای نمی روم، ولی هنگامی که م پنجه هایش را فرو می ن معلوم می شو که هیچ آویزه ای سود نمی دهد.
-3.نگمی که مم ه عبادتش می تند، هایش را ک مانن چو رگ رما ل شده و، می رن و م گف: مر نیا آ نیست که ا یدیم مودی؟! ه ا وگن، دت ارم بیش ا ه رو یان ا نمانم.ه ا وند، دو دارم بیش از سه و د میان شا نمنم. +س ینه اش ن ی شد. ا سران ر ال هی رشت، در ای که نگام مر هفمین یا می هه م ت ر می نها. ری رایان وی را کم تر ا هاد و خی دیگر بیش از هاد ال نگاشت ان.
-4.به معاویه ر ری ک گروهی ا ری بر درا صر وی رگ او را به یکیر مژده ی دهند. گروه گای ک د وی فن، برای درتی ا دعا کدند. معاویه گفت: ر ا چ من ه یکیر مژده ی ید و یش می رم ا ی کنید. نان این مو را رد ردند پ اد. معاویه نیز ذیرف. +*معاویه وی کرد نیمی از مالش ر به ((بی امال)) و نیم دیگر را به ورثه اش بدهند؛ زیرا عمر امول رماندارانش را نصف می کد و درباره دارایی ای چین تصمیمی نگرفت. بر اساس این وصی ک نیرنگ معاویه را می نمایاند، او می توانست به راحتی در باقی مانده دارایی ایش تصرف کند و همزمان یاد ر را که وی را از گروه طا ب حکمت شا ساند و زمینه لیفه دن را فام کر، رمی داد و در منابع اهل نت آمده است: معاویه گفت: پیبر لبای من اد که نپویم. خرده ای نخ پیمبر را نیز ردآورده و گاه داشته ام. پس از مرگ م با آ پیراهن کفن کنید و نخن ها را در چشم و دهانم بریزید! شاید خدا به سبب آن ها بر م حم آود. به نظر می رسد، این حدیث نیز از رویت های ساختی است و حتی ار درست باشد، برایش سودمند یست، زیرا پیا سام () فود: معاویه به دین من نمی یر.
-5.معاویه در روزهای بیماری، گاه هذیان می گفت یک بار گفت: از این جا تا غوطه چه اندازه راه است. ناله دخترش او را به خود آورد. گفت: اگر بی تابی کنی، حق داری. آن چه دیدی، جای بی تابی دارد. یک بار نیز در همان سال از تخت پایین آمد، فرش ها را کنار زد و چهره برخاک مالید. 
-6.معاویه در مدت بیماری، بسیار کابوس می دید و هذیان می گفت. وی هر چه آب می نوشید. سیراب نمی د. گاهی دو روز بی هوش بود و هنگامی که به هوش می آمد، فریاد می زد: مرا با تو چه کار است، حجرا مرا با تو چه کار است عمرو (عمروبن حمق خزاعی). مرا با تو چه کار است، علی! اگر مجازاتم کمی، در برابر گناهانم کیفر داده ای و اگر بگذاری، تو مهربانی. در این مدت، یزید همواره در کنارش بود. معاویه که در بستر به خود می پیچید، به خویشان و فرزندان می نگریست و می گفت: برایتان بسیار تلاش کردم و سخت کوشیدم و شما را از سفر کدن بی نیاز ساختم. گاه چنان بی هوش می شد که می پنداشتند در گذشته است، ولی دوباره چشمانش را باز می کرد.

7.در سالهای پایانی عمر، در کمر معاویه زخمی پدید آمد که هرگاه به سبب سرما، جامه ضخیم می پوشید، آزارشمی داد. به همین دلیل می گفت: لباس و روانداز سبک بیاورید. ولی هنگامی که جامه ای از سخال یا پر حواصیل نیز می پوشید، حالش تغییر نمی کرد. در این زمان اندوه او را فرا می گرفت و جامه را بیرون آورده، دوباره می پوشید. او این کار را بارها تکرار می کرد و می گفت: خدا دنیا را خانه زشتی قرار داد چهل سال مالک آن بودم؛ بیست سال امارت و بیست سال خلافت و حالم چنین شده است. این روزگار سیاه باد!

8.معاویه در روزهای پایانی زندگی، به دخترانش، رمله وهند که وی را از این سو به آن سو می گردانیدند، گفت: کسی را می گردانید که لحظه ای نیاسود و پیوسته مال اندوخت، اگر به جهنم نرود.
واپسین نیرنگ معاویه در روزهای پایانی زندگی اش نمایان شد. هنگامی که بیماری او شدید شد، به اطرافیانش فرمان داد، چشم هایش را سرمه کشند و سرش را روغن زنند. سپس به مردم اجازه داد نزدش رفته، سلام گویند وبیرون روند. مردم می آمدند و هنگامی که او را سرمه کشیده و روغن زده می دیدند، با خود می گفتند: مردم می گویند در حال مرگ است، ولی از همه سالم تر می نمایدو زمانی که مردم رفتند، معاویه چنین سرود:
پیش شما تنگ نظران خویشتن داری می کنم تا ببینید که از رویدادهای دهر از جای نمی روم، ولی هنگامی که مرگ پنجه هایش را فرو می کند، معلوم می شود که هیچ آویزه ای سود نمی دهد.

سپس از سینه اش خون جاری شد. اوسرانجام در سال شصت هجری درگذشت، در حالی که هنگام مرگ هفتمین یا هشتمین دهه عمر را پشت سر می نهاد. برخی از راویان سن وی را کم تر از هشتاد و برخی دیگر بیش از هشتاد سال نگاشته اند.

معاویه وصیت کرد نیمی از مالش را به بیت المال و نیم دیگر را به ورثه اش بدهند؛ زیرا عمر اموال فرماندارنش را نصف می کرد و دوباره دارایی های او چنین تصمیمی نگرفت. بر اساس این وصیت که نیرنگ معاویه را می نمایاند، او می توانست به راحتی در باقی مانده دارایی هایش تصرف کند و همزمان یاد عمر را که وی را از گروه طلقا به حکومت شام رساند و زمینه خلیفه شدنش را فراهم کرد، گرامی دارد و درمنابع اهل سنت آمده است: معاویه گفت: پیامبر لباسی به من دادکه نپوشیدم. خرده های ناخن پیامبر را نیز گردآورده و نگاه داشته ام. پس از مرگم، مرا با آن پیراهن کفن کنید و ناخن ها را در چشم و دهانم بریزید! شاید خدا به سبب آن ها بر من رحم آورد.

به نظر می رسد، این حدیث نیز از روایت های ساختگی است و حتی اگر درست باشد، برایش سودمند نیست، زیرا پیامبر اسلام (ص) فرمود: معاویه بر غیر از دین من می میرد.


((معاویه)) در اواخر عمرش بیمار و ضعیف شده بود. روزی به حمام رفت و با دیدن ضعف بدن خود، گریه کرد و شعری به این مضمون خواند: « می‌بینم که شب‌ها در کاستن وجودم می‌کوشند، پاره‌ای از من را گرفته، پاره دیگر را رها می‌کنند.»
+*((معاویه)) در اواخر عمرش بیمار و ضعیف شده بود. روزی به حمام رفت و با دیدن ضعف بدن خود، گریه کرد و شعری به این مضمون خواند: « می‌بینم که شب‌ها در کاستن وجودم می‌کوشند، پاره‌ای از من را گرفته، پاره دیگر را رها می‌کنند.»
 و هنگامی که مرضش شدید شد و شبح هولناک مرگ را مشاهده کرد، گفت: «ای کاش در راه رسیدن به حکومت تلاش نکرده بودم و ای کاش در رویارویی با لذات دنیا همانند نابینایان بودم؛ کاش همچون کسی بودم که بهره‌اش از دنیا لباسی کهنه و خوراکی ناچیز است و با چنین حالی با اهل قبور دیدار می‌کردم.» و سرانجام پس از دوره‌ای سخت، به هلاکت رسید. و هنگامی که مرضش شدید شد و شبح هولناک مرگ را مشاهده کرد، گفت: «ای کاش در راه رسیدن به حکومت تلاش نکرده بودم و ای کاش در رویارویی با لذات دنیا همانند نابینایان بودم؛ کاش همچون کسی بودم که بهره‌اش از دنیا لباسی کهنه و خوراکی ناچیز است و با چنین حالی با اهل قبور دیدار می‌کردم.» و سرانجام پس از دوره‌ای سخت، به هلاکت رسید.
 پس از مرگش ((ضحاک بن قیس|ضحاک بن قیس فهری)) در حالی که پارچه‌هایی بر دوش داشت به مسجد آمد و به جانب منبر رفت و رو به مردم گفت:« معاویه پادشاه عرب بود که خدا به وسیله او شعله‌ی فتنه را خاموش و سنٌت رسول خدا را زنده نگاه داشت. این کفن اوست و ما او را در این کفن خواهیم پیچید تا به دیدار خدا نائل گردد. هر کس می‌خواهد بر او نماز بگزارد، حاضر شود.» پس از مرگش ((ضحاک بن قیس|ضحاک بن قیس فهری)) در حالی که پارچه‌هایی بر دوش داشت به مسجد آمد و به جانب منبر رفت و رو به مردم گفت:« معاویه پادشاه عرب بود که خدا به وسیله او شعله‌ی فتنه را خاموش و سنٌت رسول خدا را زنده نگاه داشت. این کفن اوست و ما او را در این کفن خواهیم پیچید تا به دیدار خدا نائل گردد. هر کس می‌خواهد بر او نماز بگزارد، حاضر شود.»
 سپس بر جنازه معاویه نماز گزارد.  سپس بر جنازه معاویه نماز گزارد.
-منابع: کلا، 59 - اق الفی، ج 4، ص 164.

ا ش ه:
<BR>((ی ی اا))
+!منابع:
فح، 5 ص 250.
اخ مشق،ج 59، ص 221.
*هم
ا 222.
*
الفو، ج 4، ص 251.
*تاریخ دمشق، ج 22، ص 59.
ا اشرا 5، ص 158، 160.
*الکامل ج 3؛ <br />*اری ری، 7 ص 2890.
غدی، ج 10، ص 141.
*قصه کربلا، ص 59
*
اعقد افرید، ج 4، ص 164.

تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 دوشنبه 25 مهر 1384 [08:56 ]   6   شکوفه رنجبری      جاری 
 دوشنبه 29 فروردین 1384 [11:18 ]   5   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 سه شنبه 25 اسفند 1383 [08:41 ]   4   ندا سعادتی      v  c  d  s 
 یکشنبه 23 اسفند 1383 [05:51 ]   3   ندا سعادتی      v  c  d  s 
 سه شنبه 24 آذر 1383 [14:26 ]   2   امیرمهدی حقیقت      v  c  d  s 
 چهارشنبه 06 آبان 1383 [10:15 ]   1   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..