- | کم کم خورشید غروب کرد و شب همه جا را فرا گرفت. چون پاسی از شب گذشت و چشمهای مردم را خواب ربود، ((حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام|علی )) خواست بدن ((حضرت فاطمه زهرا علیهاسلام|زهرا)) را غسل دهد. و چه کسی سزاوارتر از شوهر داغدیدهاش علی بود. ((حضرت امام جعفر صادق علیه السلام|امام صادق علیه السلام ))فرمود:« فاطمه صدیقه بود و صدیقه را جز صدیق غسل نمیدهد.» فاطمه علیهاسلام هم به ((اسماء بنت عمیس|اسماء ))وصیت کرده بود که« وقتی علی علیه السلام مرا غسل میدهد، تو او را کمک کن.» در این مراسم هیچکس جز فرزندان فاطمه و ((فضه خادمه فاطمه علیهاسلام|فضه ))و اسماء حضور نداشتند. |
+ | کم کم خورشید غروب کرد و شب همه جا را فرا گرفت. چون پاسی از شب گذشت و چشمهای مردم را خواب ربود، ((حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام|علی)) خواست بدن ((حضرت فاطمه زهرا علیهاسلام|زهرا)) را غسل دهد. و چه کسی سزاوارتر از شوهر داغدیدهاش علی بود. ((حضرت امام جعفر صادق علیه السلام|امام صادق علیه السلام)) فرمود:« فاطمه صدیقه بود و صدیقه را جز صدیق غسل نمیدهد.» فاطمه علیهاسلام هم به ((اسماء بنت عمیس|اسماء)) وصیت کرده بود که« وقتی علی علیه السلام مرا غسل میدهد، تو او را کمک کن.»
::{picture=fatemeh2.jpg height=250 width=245}::
در این مراسم هیچکس جز فرزندان فاطمه و ((فضه خادمه فاطمه علیهاسلام|فضه)) و اسماء حضور نداشتند. |
| امیرالمؤمنین در روایتی آن شب را چنین توصیف فرموده:« من فاطمهام را همان طور که سفارش کرده بود، از روی پیراهن غسل دادم. به خدا قسم فاطمهی من پاک و طاهر و مطهر بود. او را از بقیه حنوط ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|رسول خدا ))حنوط کردم و در کفن پیچیدم. | | امیرالمؤمنین در روایتی آن شب را چنین توصیف فرموده:« من فاطمهام را همان طور که سفارش کرده بود، از روی پیراهن غسل دادم. به خدا قسم فاطمهی من پاک و طاهر و مطهر بود. او را از بقیه حنوط ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|رسول خدا ))حنوط کردم و در کفن پیچیدم. |
- | وقتی خواستم برای آخرین بار با زهرا وداع کنم و گرههای کفن را ببندم، صدا زدم:« ای ((ام الکلثوم، دختر امام علی علیه السلام|ام کلثوم ))! ای ((زینب ))! ای ((سکینه ))! ای فضه! ای ((حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام|حسن ))! ای ((حسین))! بیایید با مادرتان وداع کنید! بیایید و از مادرتان توشه برگیرید که آخرین لحظات است، لحظههای فراق و جدایی، و دیگر مادرتان را نخواهید دید مگر در بهشت.» حسن و حسین جلو آمدند و فریاد زدند:« وای که دیگر حسرت و غم از ما دور نمیشود؛ حسرت همیشگی از دست دادن جد و فقدان مادرمان. مادر جان، وقتی که جدمان محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم را ملاقات کردی، سلام ما را به او برسان و بگو ما بعد از تو یتیم شدیم.» خدا را شاهد میگیرم که در این هنگام فاطمه علیهاسلام آهی از دل برکشید و دستهای خود را باز کرد و آن دو را به سینهاش چسباند. ناگهان شنیدم هاتفی از آسمان ندا کرد:«یا اباالحسن، دو فرزندت را بردار که به خدا قسم، آنها ((ملائکه ))آسمان را به گریه انداختند. زهرا حبیبه خداست و خدای تعالی به آمدن زهرا مشتاق است.» |
+ | وقتی خواستم برای آخرین بار با زهرا وداع کنم و گرههای کفن را ببندم، صدا زدم:« ای ((ام الکلثوم، دختر امام علی علیه السلام|ام کلثوم))! ای ((حضرت زینب کبری علیهاسلام|زینب))! ای ((سکینه))! ای فضه! ای ((حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام|حسن))! ای ((حضرت امام حسین علیه السلام|حسین))! بیایید با مادرتان وداع کنید! بیایید و از مادرتان توشه برگیرید که آخرین لحظات است، لحظههای فراق و جدایی، و دیگر مادرتان را نخواهید دید مگر در بهشت.» حسن و حسین جلو آمدند و فریاد زدند:« وای که دیگر حسرت و غم از ما دور نمیشود؛ حسرت همیشگی از دست دادن جد و فقدان مادرمان. مادر جان، وقتی که جدمان محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم را ملاقات کردی، سلام ما را به او برسان و بگو ما بعد از تو یتیم شدیم.» /> ::{picture=fatemeh4.jpg height=211 width=178}::
خدا را شاهد میگیرم که در این هنگام فاطمه علیهاسلام آهی از دل برکشید و دستهای خود را باز کرد و آن دو را به سینهاش چسباند. ناگهان شنیدم هاتفی از آسمان ندا کرد:«یا اباالحسن، دو فرزندت را بردار که به خدا قسم، آنها ((ملائکه)) آسمان را به گریه انداختند. زهرا حبیبه خداست و خدای تعالی به آمدن زهرا مشتاق است.» |
| من حسنین را از روی سینه زهرا برداشتم و بندهای کفن را بستم و با دنیایی حسرت و اندوه گفتم:« ای زهرا، فراق تو بزرگترین غم و وحشتزاترین عزاست و من برای همیشه در عزای تو میگریم و نوحه میسرایم.» | | من حسنین را از روی سینه زهرا برداشتم و بندهای کفن را بستم و با دنیایی حسرت و اندوه گفتم:« ای زهرا، فراق تو بزرگترین غم و وحشتزاترین عزاست و من برای همیشه در عزای تو میگریم و نوحه میسرایم.» |
| بحار الانوار، ج 43، ص 179. | | بحار الانوار، ج 43، ص 179. |
| ((شهادت فاطمه علیهاسلام)) | | ((شهادت فاطمه علیهاسلام)) |