منو
 کاربر Online
767 کاربر online
تاریخچه ی: محمود غزنوی

در حال مقایسه نگارشها

نگارش واقعی نگارش:5


محمود غزنوی

«421 - 389 ق / 1030 - 999 م»

بنیانگذاری حکومت غزنوی

محمود، پس از خلع برادرش اسماعیل، با اظهار انقیاد نسبت به امیر ابوالحارث منصور، حکومت خود را در غزنه مورد تأیید دربار بخارا قرار داد. اما چون در طی منازعات مربوط به جانشینی، برای مدتی امارت نیشابور را خالی گذاشته بود، برای استرداد آن ناچار شد تا با بکتوزون که در آن ایام از بخارا به امارت خراسان آمده بود، درگیر شود.

از سوی دیگر چون منصور به دست بکتوزون و فایق خلع و به جای وی، امارت رسماً به عبدالملک واگذار شد. بدین ترتیب محمود بهانه‏ای به دست آورد تا خود را از انقیاد دربار بخارا آزاد سازد و خراسان را به کلی از قلمرو آل سامان جدا نماید.

خلیفه القادر بالله هم که از آل سامان ناراضی بود، در مقابل درخواست و اظهار تبعیت مستقیم محمود؛ منشور امارت خراسان را با لقب «یمین الدوله» و «امین المله» و عنوان «ولی امیر المؤمنین» برای وی ارسال داشت. بدین گونه، غلام ترک دربارِ آل سامان، با انقراض آنها، وارث مستقل حکومت خراسان و غزنه شد.

حفظ حکومت غزنوی

پس گرفتن سیستان

محمود که وارث بخشی از قلمرو آل سامان شده بود، از همان آغاز کوشید تا امرای محلی اطراف را که خراجگزار دربار بخارا بوده و غالباً مزاحم و مدعی آن بودند، تحت انقیاد و اطاعت خویش درآورد.

نخست سیستان را که در آن ایام، خلف بن احمد، پسر ابوجعفر بانویه، در آن جا حکمروایی داشت، پس گرفت. از طرفی تحریکات عیاران سیستانی نیز که بعد از آن گه گاه بر ضد او روی می‏داد «ذی الحجه 393 ق / اکتبر 1003 م» نتوانست به قدرت برسد و در آن جا خللی وارد سازد.

سپس جوزجانان را نیز که آل فریغون در آن جا حکومت داشتند، چند سال بعد ضمیمه قلمرو خویش نمود. «401 ق / 1010 م» مضاف بر این که امیر غرجستان که عنوان شار داشت، به بهانه این که در عزیمت محمود به جنگ «کفار» هندی، در رکابش حاضر نشده بود، مورد توبیخ قرار داد و قلمرواش را تسخیر کرد «403 ق / 1012 م». بالاخره خوارزم را هم به بهانه قتل امیر آن دیار از دست مأمونیان بیرون آورد «408 ق / 1017 م».

توسعه و تحکیم حکومت

بدین گونه محمود حکومت غزنه را در خراسان و اطراف توسعه و تحکیم بخشید و قدرت استبدادی خود را بر یک نیروی نظامی، تهاجمی و بی رحم استوار ساخت. تعصب مستبدانه و کورکورانه محمود و حرص و آز سیری ناپذیرش، موجب شد تا وی همواره در قلمرو خود به مبارزه با شیعیان و باطنیان، و در خارج به محاربه و «جهاد» با کفار هندی مشغول باشد.

جالب اینجاست که چون قلمرو محمود شامل ماوراء النهر و حدود مرزی ترکان کافر نبود، بر خلاف سامانیان، وی غزوه و جهاد را متوجه هندوان کرد و جنگهای بی وقفه و پایان ناپذیر او در اطراف هند، دریایی از خون به راه انداخت.

تبلیغ خون بار و خشونت آمیز

در اغلب موارد، آن چه که از این جنگها عایدش می‏شد؛ از حد آن که بت خانه‏ای را ویران و یا بُت سنگی یا فلزی را بشکند و با غنایم، پیلان، اسیران، کنیزکان و جواهرات فراوان به غزنه بازگردد، پیشتر نمی‏رفت.

طُرفه آن که فتح نامه‏ای برای آن فتوحات «درخشان» خویش به اطراف می‏فرستاد و از این رو مجیز گویان و متملقان را به ثنای خود وا می‏داشت. جالب این که به غیر از سپاه منظم محمود، بسیاری از مطوعه هم به قصد نیل به ثواب و تبلیغ دین در لشکرکشیهایش شرکت می‏کردند و در برخی ولایات هم معابد «کفار» را به مساجد مسلمین تبدیل می‏کردند.

ولی با وجود چنین سعی و همّتی، این طرز تبلیغ خون بار و خشونت آمیز و این همه مایه تهدید و ارعاب مردمان، موجبات توجه هندوان را به آیین اسلام فراهم نکرد و از طرفی از آن چه سپاه جبار و بی اخلاق محمود به هندوان هدیه کرد، حاصل عمده‏ای جز نفرت عامه هندوان از مهاجمان فاتح به دست نیامد.
بدین گونه تمامی مساعی این سلطان ،غزوات و جهاد ، تا آن جا که ناظر به نشر و ترویج آیین توحید بود، در بین هندوان با بی اعتنایی رو به رو شد.

جلب حمایت خلیفه بغداد

اما حاصل دیگر این غزوان، جلب عنایت و پشتیبانی خلیفه بغداد بود که به امیر غزنه در میان دیگر امیران عصر، امتیاز فوق العاده‏ای می‏داد. در یک مورد نیز، حمله به هند، تنها برای تنبیه ابوالفتح داود بن خضر، حاکم مولتان بود «396 ق / 1005 - 6 م» که از بقایای مطوعه غازیان به شمار می‏رفت.

وی به حکم سلطان محمود، پس از فتح مولتان، در آن جا ماند. چون به سلطان خبر رسید که ابوالفتح در مولتان به نشر و ترویج مذهب باطنی می‏پردازد، محمود دفع او را هم نوعی جهاد مقدس تلقی کرد.

او با سپاه گران به قلمرو انندپال حمله برد و تعقیب ابوالفتح را تا حد کشمیر ادامه داد و به این ترتیب پس از تخریب و غارت شهرها، آبادیها و معابد بین راه، مولتان را بار دیگر فتح کرد و اهالی آن جا را به سبب عصیان بر علیه خود، بیست هزار هزار (میلیون) درهم جریمه کرد.

اهتمام خستگی ناپذیر محمود در «جهاد» با هندوان، باعث شده بود که از طرف امیران هم عصر خود مورد خسادت قرار گیرد به خصوص که از سوی خلیفه عباسی، القاب و احترامات بسیار به علت غنایم و هدایای ارسالی‏اش و به دستگاه خلافت، دریافت می‏داشت.

سکوت و رضایت خلیفه و بزرگان دین

در عین حال این القاب، تأییدی بر اقدامات جنایتکارانه امیر غزنه در جنگ و صلح با کفار و مسلمین به شمار می‏رفت. جالب این که عادت سلطان به باده گساری و پرداختن به منهیات مسلم دین، که همه قراین و از جمله اشعار ستایشگرانش آن را مسجل می‏سازد، از جانب خلیفه، فقیهان و بزرگان دین و صدقات خراسان مورد اعتراض واقع نمی‏شد و جنگهای او با امیران خراسان و ماوراءالنهر که به هر حال مایه اتلاف نفوس مسلمین بود، به خاطر هدایا و اموالی که به این متولیان داده می‏شد، با سکوت و رضایت همراه بود.

با این وجود این سلطان غازی، القابی نظیر؛
نظام الدین،
ناصر الحق،
کهف الدولة و الاسلام

را دریافت می‏داشت که همین القاب بعدها به پسرش مسعود داده شد. از سوی دیگر، تبلیغات دامنه دار و پر سر و صدایش و قصه‏هایی که حاکی از دین پروری و عدالت جویی وی بود، به وسیله ستایشگرانش ، همه جا در افواه عامه، انتشار می‏یافت.


غزوات محمود

جهاد با کفار هند، برای محمود وسیله‏ای برای تحصیل غنیمت بود بلکه مایه کسب حیثیت و شهرت نیز بود.
جنگ محمود با (جیپال راجه ویهنه)، در محرم 392 ق / نوامبر 1001 م،
لشکرکشی به مولتان در 394 ق / 1004 م،
نبرد با ایلک خان در 394 و 398 ق / 1004 و 1007 م،
تنبیه انندپال فرزند جیپال در 399 ق / 1008 م،
غزوه تانسیر در 405 ق / 1014 م،
جنگ محمود در کشمیر در 407 ق / 1016 م،
لشکرکشی به قنوج در 409 ق / 1018 م،
غزوه سومنات 416 ق / 1025 م،
غزوه ناراین در 400 ق / 1009 - 10 م و

بالاخره آخرین اقدام جنگی و تجاوز کارانه محمود،

لشکرکشی به ولایت جبال و فتح ری در 420 ق / 1029 م

نمونه‏ای از ماشین جنگی مخرب و ویرانگر محمود بود که سراسر قلمرو خود و دیگران را عرصه تاخت و تاز و غارت می‏ساخت. بدین گونه در اکثر بلاد جبال و عراق، از طبرستان تا ارمنستان خطبه به نام محمود خوانده می‏شد و محمود حکومت تمامی این نواحی را به مسعود واگذاشت و خود به سبب بیماری به خراسان بازگشت.


آغاز افول حکومت غزنوی

نارضایتی مردم از محمود غزنوی

به هر حال استبداد خشن و بی رحمانه محمود، با وجودی که رعایت ظاهر شریعت گه گاه آن را تعدیل می‏کرد، اما به راستی برای رعایای غیر مسلمان باری گران محسوب می‏شد.

از طرفی رسمی که در مصادره اموال عمال و حکام خویش اعمال می‏کرد، تأثیری که از خود به جای می‏گذاشت آن بود که به نوبه خود، دست همین عوامل و مجریان حکومت را در غارت اموال رعایا باز می‏گذاشت و تشویق می‏کرد.

از سوی دیگر، آگاهی محمود به عدم پذیرش حکومتش از سوی مردم، او را به صورتی افراطی در مراقبت دایم بر تمامی امور و همه اطرافیان وا می‏داشت تا جایی که رسم فضیه نویسی را حتی برای فرزندان خویش نیز لازم می‏شمرد. نتیجه آن که دایماً نسبت به همه اطرافیانش سوء ظن داشت.

جنگهای وقفه ناپذیر او در داخل و خارج محدوده اسلام، غالباً قطحی های پی در پی، ویرانیهای گسترده و خسارتهای جانی و مالی فراوانی برای خلق به بار می‏آورد.

تعصب کوته نظرانه‏اش که اتهامات مذهبی را گه گاه بهانه‏ای برای اخذ و مصادره اموال صاحبان مکنت می‏کرد، در اغلب مواقع منجر به تعدیهای وحشیانه می‏شد.

دستاوردهای ناخوب حکومت محمود غزنوی

چنین بود دستاوردهای سی و یک سال حکومت مستبدانه محمود غزنوی،

ایجاد کینه‏های قومی و مذهبی،
ویرانی و محنت عامه مردم،
رخت بر بستن هر گونه اخلاق و پارسایی،
لطمه زدن به حیثیت دین، آیین و باور مردمان و
وجه المصالحه قرار دادن آن برای باج ستانی و دروغپردازی.

اگرچه خود محمود از عواقب نافرجام این بی رسمیها، به علت بیماری جانستانی که او را در شصت سالگی طعمه مرگ قرار داد، در امان ماند؛ اما طولی نکشید که کفاره این مظالم و تعدیها، دامنگیر جانشینانش شد و در اندک زمانی، طومار این خاندان را دست کم در ایران برچید.

محمود که به بیماری سل و اسهال دچار بود، در ظرف مدت دو سال دوران نقاهت، رفته رفته ضعیفتر شد، اما هیچگاه خود را تسلیم بستر بیماری نکرد و تن به نالانی و رنجوری نداد و به قول گردیزی
«همچنان نشسته همی بود و اندر آن حال جان بداد».

مرگ محمود در ماه صفر یا ربیع الاول 421 ق / فوریه یا مارس 1030 م اتفاق افتاد. گفته می‏شود که محمود، پسرش محمد را به جانشینی خود انتخاب کرده بود.

اما در نزاع دو برادر مسعود و محمد، تاریخ بار دیگر، همان خاطره دوران به حکومت رسیدن محمود و رابطه‏اش با برادرش اسماعیل را تکرار کرد.

القاب محمود غزنوی:



مطالب مرتبط با موضوع:


  • لشکرکشی های متفرقه محمود


  • لشکر کشی های محمود به هند:



همچنین ببینید:



محمود غزنوی

«421 - 389 ق / 1030 - 999 م»

محمود، پس از خلع برادرش اسماعیل، با اظهار انقیاد نسبت به امیر ابوالحارث منصور، حکومت خود را در غزنه مورد تأیید دربار بخارا قرار داد. اما چون در طی منازعات مربوط به جانشینی، برای مدتی امارت نیشابور را خالی گذاشته بود، برای استرداد آن ناچار شد تا با بکتوزون که در آن ایام از بخارا به امارت خراسان آمده بود، درگیر شود. از سوی دیگر چون منصور به دست بکتوزون و فایق خلع و به جای وی، امارت رسماً به عبدالملک واگذار شد. بدین ترتیب محمود بهانه‏ای به دست آورد تا خود را از انقیاد دربار بخارا آزاد سازد و خراسان را به کلی از قلمرو آل سامان جدا نماید. خلیفه القادر بالله هم که از آل سامان ناراضی بود، در مقابل درخواست و اظهار تبعیت مستقیم محمود؛ منشور امارت خراسان را با لقب «یمین الدوله» و «امین المله» و عنوان «ولی امیر المؤمنین» برای وی ارسال داشت. بدین گونه، غلام ترک دربارِ آل سامان، با انقراض آنها، وارث مستقل حکومت خراسان و غزنه شد.

پس گرفتن سیستان

محمود که وارث بخشی از قلمرو آل سامان شده بود، از همان آغاز کوشید تا امرای محلی اطراف را که خراجگزار دربار بخارا بوده و غالباً مزاحم و مدعی آن بودند، تحت انقیاد و اطاعت خویش درآورد. نخست سیستان را که در آن ایام، خلف بن احمد، پسر ابوجعفر بانویه، در آن جا حکمروایی داشت، پس گرفت. از طرفی تحریکات عیاران سیستانی نیز که بعد از آن گه گاه بر ضد او روی می‏داد «ذی الحجه 393 ق / اکتبر 1003 م» نتوانست به قدرت و در آن جا خللی وارد سازد. سپس جوزجانان را نیز که آل فریغون در آن جا حکومت داشتند، چند سال بعد ضمیمه قلمرو خویش نمود. «401 ق / 1010 م» مضاف بر این که امیر غرجستان که عنوان شار داشت، به بهانه این که در عزیمت محمود به جنگ «کفار» هندی، در رکابش حاضر نشده بود، مورد توبیخ قرار داد و قلمرواش را تسخیر کرد «403 ق / 1012 م». بالاخره خوارزم را هم به بهانه قتل امیر آن دیار از دست مأمونیان بیرون آورد «408 ق / 1017 م».

توسعه و تحکیم حکومت

بدین گونه محمود حکومت غزنه را در خراسان و اطراف توسعه و تحکیم بخشید و قدرت استبدادی خود را بر یک نیروی نظامی، تهاجمی و بی رحم استوار ساخت. تعصب مستبدانه و کورکورانه محمود و حرص و آز سیری ناپذیرش، موجب شد تا وی همواره در قلمرو خود به مبارزه با شیعیان و باطنیان، و در خارج به محاربه و «جهاد» با کفار هندی مشغول باشد. جالب اینجاست که چون قلمرو محمود شامل ماوراء النهر و حدود مرزی ترکان کافر نبود، بر خلاف سامانیان، وی غزو و جهاد را متوجه هندوان کرد و جنگهای بی وقفه و پایان ناپذیر او در اطراف هند، دریایی از خون به راه انداخت.

تبلیغ خون بار و خشونت آمیز

در اغلب موارد، آن چه که از این جنگها عایدش می‏شد؛ از حد آن که بت خانه‏ای را ویران و یا بُت سنگی یا فلزی را بشکند و با غنایم، پیلان، اسیران، کنیزکان و جواهرات فراوان به غزنه بازگردد، پیشتر نمی‏رفت. طُرفه آن که فتح نامه‏ای برای آن فتوحات «درخشان» خویش به اطراف می‏فرستاد و از این رو مجیز گویان و متملقان را به ثنای خود وا می‏داشت. جالب این که به غیر از سپاه منظم محمود، بسیاری از مطوعه هم به قصد نیل به ثواب و تبلیغ دین در این لشکرکشیهایش شرکت می‏کردند و در برخی ولایات هم معابد «کفار» را به مساجد مسلمین تبدیل می‏کردند. ولی با وجود چنین سعی و همّتی، این طرز تبلیغ خون بار و خشونت آمیز و این همه مایه تهدید و ارعاب مردمان، موجبات توجه هندوان را به آیین اسلام فراهم نکرد و از طرفی از آن چه سپاه جبار و بی اخلاق محمود به هندوان هدیه کرد، حاصل عمده‏ای جز نفرت عامه هندوان از مهاجمان فاتح به دست نیامد. بدین گونه تمامی مساعی این سلطان غزوات و جهاد تا آن جا که ناظر به نشر و ترویج آیین توحید بود، در بین هندوان با بی اعتنایی رو به رو شد به طوری که تا سالهای متمادی پس از مرگ محمود، جز کینه‏ای عمیق و دیرپا که تا به امروز تداوم دارد، نتیجه به بار نیاورد.

جلب عنایت خلیفه بغداد

اما حاصل دیگر این غزوان، جلب عنایت و پشتیبانی خلیفه بغداد بود که به امیر غزنه در میان دیگر امیران عصر، امتیاز فوق العاده‏ای می‏داد. در یک مورد نیز، حمله به هند، تنها برای تنبیه ابوالفتح داود بن خضر، حاکم مولتان بود «396 ق / 1005 - 6 م» که از بقایای مطوعه غازیان به شمار می‏رفت. وی به حکم سلطان محمود، پس از فتح مولتان، در آن جا ماند. چون به سلطان خبر رسید که ابوالفتح در مولتان به نشر و ترویج مذهب باطنی می‏پردازد، محمود دفع او را هم نوعی جهاد مقدس تلقی کرد. او با سپاه گران به قلمرو انندپال حمله برد و تعقیب ابوالفتح را تا حد کشمیر ادامه داد و به این ترتیب پس از تخریب و غارت شهرها، آبادیها و معابد بین راه، مولتان را بار دیگر فتح کرد و اهالی آن جا را به سبب عصیان بر علیه خود، بیست هزار هزار (میلیون) درهم جریمه کرد. اهتمام خستگی ناپذیر محمود در «جهاد» با هندوان، باعث شده بود که از طرف امیران هم عصر خود مورد خسارت قرار گیرد به خصوص که از سوی خلیفه عباسی، القاب و احترامات بسیار به علت غنایم و هدایای ارسالی‏اش و به دستگاه خلافت، دریافت می‏داشت.

سکوت و رضایت خلیفه و بزرگان دین

در عین حال این القاب، تأییدی بر اقدامات جنایتکارانه امیر غزنه در جنگ و صلح با کفار و مسلمین به شمار می‏رفت. جالب این که عادت سلطان به باده گساری و پرداختن به منهیات مسلم دین، که همه قراین و از جمله اشعار ستایشگرانش آن را مسجل می‏سازد، از جانب خلیفه، فقیهان و بزرگان دین و صدقات خراسان مورد اعتراض واقع نمی‏شد و جنگهای او با امیران خراسان و ماوراءالنهر که به هر حال مایه اتلاف نفوس مسلمین بود، به خاطر هدایا و اموالی که به این متولیان داده می‏شد، با سکوت و رضایت همراه بود. با این وجود این سلطان غازی، القابی نظیر؛ نظام الدین، ناصر الحق، کهف الدولة و الاسلام را دریافت می‏داشت که همین القاب بعدها به پسر بی هنرش مسعود داده شد. از سوی دیگر، تبلیغات دامنه دار و پر سر و صدایش و قصه‏هایی که حاکی از دین پروری و عدالت جویی وی بود، به وسیله ستایشگران و بلندگوهایش، همه جا در افواه عامه، انتشار می‏یافت.

تیرگی زندگی خصوصی سلطان

بدین گونه معایب سلطان، که دربار او را کانون عشرت، ظلم و استبداد می‏کرد در تملقات چاپلوسانه و در قصه‏های شایعه پردازان گزافه گویش، چندان انعکاس بارزی پیدا نمی‏کرد بلکه نعل وارونه زده می‏شد. سلطان غازی با وجود آن همه دعوی دین پروری که داشت چنان که از احوال ندیمانش بر می‏آید و در روایات بیهقی، نظام الملک و دیگران نیز آمده؛ گه گاه به شرابخواری و باده مستی می‏پرداخته است به طوری این وضع دو تا سه روز به طول می‏انجامید. عشق او به غلام بچه‏ای به نام ایاز - ابوالنجم ایاز اویماق «وفات 449 ق / 1105 م» - که موضوع قصه‏های شاعران نیز شده است و حکایت نوشتکین نوبتی، که تنها به این دلیل مورد تقرب سلطان قرار گرفت تا به رخ ایاز کشیده شود، هیچ گونه تردیدی در اسناد غلام بارگی این سلطان باقی نمی‏گذارد. از حکایت زلف ایاز در چهار مقاله که اشارت فرخی و غضایری صحت وقوع آن و نظیر آن را نشان می‏دهد نیز، این نکته اثبات می‏شود. از طرفی حدیث فرزند نامشروع سلطان، به نام احمد نیالتگین نیز از تیرگی زندگی خصوصی سلطان و همچنین فساد بی حدش حکایت دارد و در باب دین پروری سلطان، هیچ نکته درخشانی را نشان نمی‏دهد.
این طرز زندگی که تا حدی در حیات نظامی امیران ترک و همچنین سایر امیران عصر عادی بود، نه فقط محمود را از پایبندی به اخلاق و شریعت جز در مواردی که فایده‏ای سیاسی از آن حاصل می‏شد، منع می‏کرد، بلکه مناسبات او را با دیگر امیران و حتی با خلیفه و متحدانش را تابع سیاست ماکیاولی محمود می‏ساخت.

غزوات محمود

از طرفی نه تنها جهاد با کفار هند، برای محمود وسیله‏ای برای تحصیل غنیمت بود بلکه مایه کسب حیثیت و شهرت نیز بود. جنگ محمود با (جیپال راجه ویهنه)، در محرم 392 ق / نوامبر 1001 م، لشکرکشی به مولتان در 394 ق / 1004 م، نبرد با ایلک خان در 394 و 398 ق / 1004 و 1007 م، تنبیه انندپال فرزند جیپال در 399 ق / 1008 م، غزوه تانسیر در 405 ق / 1014 م، جنگ محمود در کشمیر در 407 ق / 1016 م، لشکرکشی به قنوج در 409 ق / 1018 م، غزوه سومنات 416 ق / 1025 م، غزوه ناراین در 400 ق / 1009 - 10 م و بالاخره آخرین اقدام جنگی و تجاوز کارانه محمود، لشکرکشی به ولایت جبال و فتح ری در 420 ق / 1029 م نمونه‏ای از ماشین جنگی مخرب و ویرانگر محمود بود که سراسر قلمرو خود و دیگران را عرصه تاخت و تاز و غارت می‏ساخت. بدین گونه در اکثر بلاد جبال و عراق، از طبرستان تا ارمنستان خطبه به نام محمود خوانده می‏شد و محمود حکومت تمامی این نواحی را به مسعود واگذاشت و خود به سبب بیماری به خراسان بازگشت.

سلطنتی که قدرت آن متکی بر شمشیر بود

در طی دوران فرمانروایی محمود طبع مستبدانه و تملق پروری‏اش، قدرت امارت را که ناشی از بیعت او با خلیفه بود به سلطنت تبدیل کرد. سلطنتی که قدرت آن را بر شمشیر متکی می‏دانست. وضعیت دربار او بر خلاف آن چه در نزد آل طاهر و آل سامان سابقه داشت، یادآور دربار پادشاهان پیش از اسلام ایران بود.
شاعران این عصر نیز با عبارات و اشعار گزافه، تو خالی و متملقانه‏ای که در حق وی می‏بافتند، قدرت و جلال او را در اکناف مملکت و در اذهان عامه، وسیله‏ای برای تحمیق، تحمیل هیبت و تکریم فوق العاده خلق در حق او قرار می‏دادند. این شاعران که گه گاه در غزوه‏های محمود، با موکب خونین او همراه بودند، در مواقع رسمی نیز جزو زینتهای جاندار دربارش محسوب می‏شدند. زینتهای دیگری که به دربار محمود ابهت و شکوه فراوان می‏داد، حضور چهار هزار غلام ترک بود که در روزهای بار عام، دو هزار تن از آنها با کلاه چهار پر و گرزهای زرین، در سمت راست تخت وی می‏ایستادند و دو هزار تن دیگر، با کلاههای دو پر و گرزهای سیمین در جانب چپ وی قرار می‏گرفتند. از آن گذشته دو هزار و پانصد پیل هم که گه گاه بر درگاه داشت، دربار او را به دستگاه پادشاهان افسانه‏ای هند شبیه می‏کرد.

سلطنت استبدادی مورد تأیید دستگاه خلافت بغداد

طرفه آن که سلطنت استبدادی و به طور کلی به دور از اخلاق و پارسایی محمود، نه تنها از سوی خلیفه عباسی مورد اعتراض قرار نگرفت بلکه تأیید دستگاه خلافت بغداد را نیز همچنان به همراه داشت. با آن که متملقان سعی فراوانی به عمل آوردند تا از طریق انتساب او به فیروز بن یزدجرد، خاندانش را به ساسانیان منسوب دارند، اما این جعل تبار باعث نشد تا انتساب او به ترکان قرلق جای شک و تردید واقع شود. محمود، مردی خوش سیما و چهار شانه بود که چشمهای ریز و نافذش با موهای قرمز، سیمایی از ترکان را عرضه می‏داشت. دلاوری او در جنگهای بی وقفه و پایان ناپذیرش همچنان مشهود بود، اما از سویی دیگر، خست، مال پرستی و گدا صفتی این دلاور، نیز جزو خصوصیات غیر قابل تغییر او بود. افراط در توقیف و مصادره اموال وزیران و مردمان صاحب مکنت، در نزد عامه از او چهره‏ای ظالم و غیر قابل اعتماد ترسیم می‏کرد. باجهایی که هر از گاهی به مردم تحمیل می‏کرد و از آنان به اقساط می‏ستاند، نوعی گدایی شاهانه تلقی می‏شد که این همه پستی، دنائت و مال اندوزی، در زمانی رخ می‏داد که خزانه وی مالامال از اموال غارت شدة هندوان بود. محمود بسیاری را به جرم داشتن عقیده و به اتهام قرمطی توقیف و اعدام کرد که اغلب این اتهامات بی اساس بود و فقط چشم طمع به مال آنان را داشت. او برای تصاحب اموال ثروتمندان، از هیچ گونه رذالتی فروگذاری نمی‏کرد. جالب آن که، محمود هر از گاهی، برای مقاصد سیاسی، تغییر مذهب نیز می‏داد، هر چند جزییات روایات مربوط به این مطلب کاملاً تأیید نشده و در پاره‏ای از اقوال جای شک و تردیدی جدی نیز وجود دارد، اما این مطلب حکایت از میزان علاقه و پایبندی محمود به مذهب را دارد.

عدم پذیرش حکومت محمود از سوی مردم

به هر حال استبداد خشن و بی رحمانه محمود، با وجودی که رعایت ظاهر شریعت گه گاه آن را تعدیل می‏کرد، اما به راستی برای رعایای غیر مسلمان باری گران محسوب می‏شد. از طرفی رسمی که در مصادره اموال عمال و حکام خویش اعمال می‏کرد، تأثیری که از خود به جای می‏گذاشت آن بود که به نوبه خود، دست همین عوامل و مجریان حکومت را در غارت اموال رعایا باز می‏گذاشت و تشویق می‏کرد. از سوی دیگر، آگاهی محمود به عدم پذیرش حکومتش از سوی مردم، او را به صورتی افراطی در مراقبت دایم بر تمامی امور و همه اطرافیان وا می‏داشت تا جایی که رسم فضیه نویسی را حتی برای فرزندان خویش نیز لازم می‏شمرد. نتیجه آن که دایماً نسبت به همه اطرافیانش سوء ظن داشت. جنگهای وقفه ناپذیر او در داخل و خارج محدوده اسلام، غالباً قطحی های پی در پی، ویرانیهای گسترده و خسارتهای جانی و مالی فراوانی برای خلق به بار می‏آورد. تعصب کوته نظرانه‏اش که اتهامات مذهبی را گه گاه بهانه‏ای برای اخذ و مصادره اموال صاحبان مکنت می‏کرد، در اغلب مواقع منجر به تعدیهای وحشیانه می‏شد.

دستاوردهای سی و یک سال حکومت مستبدانه

چنین بود دستاوردهای سی و یک سال حکومت مستبدانه محمود غزنوی، ایجاد کینه‏های قومی و مذهبی، ویرانی و محنت عامه مردم، رخت بر بستن هر گونه اخلاق و پارسایی، لطمه زدن به حیثیت دین، آیین و باور مردمان و وجه المصالحه قرار دادن آن برای باج ستانی و دروغپردازی. اگرچه خود محمود از عواقب نافرجام این بی رسمیها، به علت بیماری جان ستانی که او را در شصت سالگی طعمه مرگ قرار داد، در امان ماند؛ اما طولی نکشید که کفاره این مظالم و تعدیها، دامنگیر جانشینانش شد و در اندک زمانی، طومار این سلاله بی اخلاق و بی قانون را دست کم در ایران برچید. محمود که به بیماری سل و اسهال دچار بود، در ظرف مدت دو سال دوران نقاهت، رفته رفته ضعیفتر و نحیفتر شد، اما هیچگاه خود را تسلیم بستر بیماری نکرد و تن به نالانی و رنجوری نداد و به قول گردیزی «همچنان نشسته همی بود و اندر آن حال جان بداد». مرگ محمود در ماه صفر یا ربیع الاول 421 ق / فوریه یا مارس 1030 م اتفاق افتاد. گفته می‏شود که محمود، پسرش محمود را به جانشینی خود انتخاب کرده بود. اگرچه در نزاع دو برادر مسعود و محمد، تاریخ بار دیگر، همان خاطره دوران به حکومت رسیدن محمود و رابطه‏اش با برادرش اسماعیل را تکرار کرد.

القاب محمود غزنوی:



مطالب مرتبط با موضوع:



تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 شنبه 11 شهریور 1385 [04:31 ]   8   آآوا رسا      جاری 
 یکشنبه 29 مرداد 1385 [11:53 ]   7   آآوا رسا      v  c  d  s 
 پنج شنبه 18 فروردین 1384 [08:02 ]   6   نغمه آذربویه      v  c  d  s 
 پنج شنبه 18 فروردین 1384 [07:19 ]   5   نغمه آذربویه      v  c  d  s 
 پنج شنبه 18 فروردین 1384 [06:51 ]   4   نغمه آذربویه      v  c  d  s 
 پنج شنبه 18 فروردین 1384 [06:48 ]   3   نغمه آذربویه      v  c  d  s 
 پنج شنبه 18 فروردین 1384 [06:44 ]   2   نغمه آذربویه      v  c  d  s 
 پنج شنبه 18 فروردین 1384 [06:38 ]   1   نغمه آذربویه      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..