تاریخچه ی:
محبت پیامبر به فاطمه علیهاسلام
تفاوت با نگارش: 4
- | __زندهشدن قلب پیامبر__ فاطمه علیها سلام میگید: پس از نزول آیه « لا تحبوا دعاء الرسول بینکم کدعاء بعضکم بعضا» ( ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|رسول خدا )) را همان طور که دیگران را صدا میکنید (مثلا با اسم یا بدون احترام)، صدا نکنید) من پدرم را « یا رسول الله» صدا زدم. |
+ | {picture=fatemeh.jpg height=324 width=460 align=left}__زندهشدن قلب پیامبر:__ ((حضرت فاطمه زهرا علیهاسلام|فاطمه علیهاسلام)) میرماید: پس از نزول آیه « لا تحبوا دعاء الرسول بینکم کدعاء بعضکم بعضا »؛ ( ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|رسول خدا)) را همان طور که دیگران را صدا میکنید (مثلا به اسم کوچک یا بدون احترام)، صدا نکنید) من پدرم را « یا رسول الله » صدا زدم. |
| اما پدرم فرمود:« فاطمه جان به من بگو «یا ابه» ( پدرجان). این کلمه قلب مرا زنده تر و خدای تعالی را راضیتر میگرداند. » | | اما پدرم فرمود:« فاطمه جان به من بگو «یا ابه» ( پدرجان). این کلمه قلب مرا زنده تر و خدای تعالی را راضیتر میگرداند. » |
| __در آغوش محبت:__ | | __در آغوش محبت:__ |
- | رسول خدا گاه فاطمه را میبوسید، گاه او را در آغوش میگرفت، گاه دست محبت به سر و صورت او میکشید و گاه او را از صمیم قلب دعا میکرد و اشک از چشمان زهرا پاک میمود. و تا قبل از ازدواج زهرا علیهاسلام، شبها تا صورت مبارک او را نمیبوسید، نمیخوابید. |
+ | رسول خدا گاه فاطمه را میبوسید، گاه او را در آغوش میگرفت، گاه دست محبت به سر و صورت او میکشید و گاه او را از صمیم قلب دعا میکرد و اشک از چشمان زهرا پاک میرمود. و تا قبل از ازدواج زهرا علیهاسلام، شبها تا صورت مبارک او را نمیبوسید، نمیخوابید. |
| رسول خدا گاهی سر فاطمه علیهاسلام را میبوسید و به او میفرمود:« پدرم و مادرم فدای تو باد.» | | رسول خدا گاهی سر فاطمه علیهاسلام را میبوسید و به او میفرمود:« پدرم و مادرم فدای تو باد.» |
| هرگاه فاطمه علیهاسلام نزد رسول خدا میرفت، پیامبر به احترام فاطمه بلند میشد، سر مبارکش را میبوسید و او را در جای خود می نشاند. | | هرگاه فاطمه علیهاسلام نزد رسول خدا میرفت، پیامبر به احترام فاطمه بلند میشد، سر مبارکش را میبوسید و او را در جای خود می نشاند. |
| __کمک:__ | | __کمک:__ |
- | روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم وارد خانه ((امیرالمؤمنین|امیرالمؤمنین علی علیه السلام)) شد و دید علی و فاطمه علیهماالسلام نشسته و مشغول آسیاب کردناند. رسول خدا پیش رفت و فرمود:« کدام یک از شما خستهترید؟» امیرالمومنین عرض کرد:« فاطمه.» رسول خدا فرمود:«دخترم برخیز.» فاطمه علیها سلام برخاست و رسول خدا به جای او نشست؛ و با امیرالمومنین مشغول آسیاب گندم و جو شد. |
+ | روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم وارد خانه ((حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین علی علیه السلام)) شد و دید علی و فاطمه علیهماالسلام نشسته و مشغول آسیاب کردناند. رسول خدا پیش رفت و فرمود:« کدام یک از شما خستهترید؟» امیرالمؤمنین عرض کرد:« فاطمه.» رسول خدا فرمود:« دخترم برخیز.» فاطمه علیهاسلام برخاست و رسول خدا به جای او نشست؛ و با امیرالمؤمنین مشغول آسیاب گندم و جو شد. |
| __دلسوزی:__ | | __دلسوزی:__ |
| روزی فاطمه علیهاسلام مریض شد. رسول خدا به عیادتش رفت. کنارش نشست و احوالپرسی کرد. | | روزی فاطمه علیهاسلام مریض شد. رسول خدا به عیادتش رفت. کنارش نشست و احوالپرسی کرد. |
- | فاطمه عرض کرد:« پدر جان، من یک وعده غذای عالی یل دارم.» رسول خدا بلند شد و از طاقچهای که در اطاق بود، طبقی آورد که در آن کشمش و نان روغنی و کشک و خوشهای انگور بود. طبق را نزد فاطمه گذاشت و دست مبارکش را به سوی طبق دراز کرد، نام خدای بزرگ را به زبان جاری مود و به حاضرین فرمود:«بخورید به نام خدا.» فاطمه و رسول خدا و امیرالمومنین و ((حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام|حسن)) و ((حضرت امام حسین علیه السلام|حسین )) همگی از آن غذا خوردند. در این میان فقیری ب م در آمد و غذا خواست. |
+ | فاطمه عرض کرد:« پدر جان، من یک وعده غذای عالی ذیذ دارم.» رسول خدا بلند شد و از طاقچهای که در اطاق بود، طبقی آورد که در آن کشمش و نان روغنی و کشک و خوشهای انگور بود. طبق را نزد فاطمه گذاشت و دست مبارکش را به سوی طبق دراز کرد، نام خدای بزرگ را به زبان جاری رمود و به حاضرین فرمود:« بخورید به نام خدا. » فاطمه و رسول خدا و امیرالمؤمنین و ((حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام|حسن)) و ((حضرت امام حسین علیه السلام|حسین)) همگی از آن غذا خوردند. در این میان فقیری ت در آمد و غذا خواست. |
| رسول خدا فرمود:« دور شو.» | | رسول خدا فرمود:« دور شو.» |
| فاطمه عرض کرد:« یا رسول الله چرا چنین فرمودی؟» | | فاطمه عرض کرد:« یا رسول الله چرا چنین فرمودی؟» |
- | رسول خدا فرمود:«او ((ابلیس|شیطان)) بود و این غذا را ((جبرئیل|جبرئیل)) از ((بهشت|بهشت)) آورده است. شیطان میخواست از نصیب شما بخورد ولی سزاوارش نیست.» |
+ | رسول خدا فرمود:« او ((ابلیس|شیطان)) بود و این غذا را ((جبرئیل|جبرئیل)) از ((بهشت|بهشت)) آورده است. شیطان میخواست از نصیب شما بخورد ولی سزاوارش نیست.»
__جایگاه فاطمه نزد پیامبر:__ زبان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم زبان وحی است. خدا در قرآن درباره پیامبر میفرماید:ولا ینطق عن الهوی ( از روی خواهش نفس سخن نمیگوید.) لذا سخنانی که رسول خدا درباره فاطمه بر زبان آورده، همه بر مبنای وحی و به میزان حق است، نه از روی محبت و شیفتگی در غیر راه خدا. بنابراین باید به آنها دقت کرد: رسول خدا میفرمود:« فاطمه پاره تن من است، هر کس او را خشنود کند مرا خشنود کرده و هر کس به او بدی کند به من بدی کرده است.» میفرمود:« فاطمه روشنی چشم و میوه دل من است.» میفرمود:« فاطمه فرع و شاخه وجود من است. هر چه او را ناراحت کند، مرا ناراحت میکند و هر چه باعث شادی او شود، موجب شادی من میگردد.» میفرمود:« فاطمه گرامیترین فرد در نزد من است.» میفرمود:« فاطمه قلب من و روح میان دو پهلوی من است.»
از رسول خدا پرسیدند:« محبوبترین زنان نزد شما کیست؟» فرمود:« فاطمه.»
منابع: بحارالانوار، ج 43، صفحات 23 و 24 و 26 و 38 و 54. |
- | مراجعه شود به: | |
- | ((موقعیت فاطمه نزد پیامبر)) | |