تاریخچه ی:
مبارزه امام حسین علیه السلام با دشمن و ورود به فرات
تفاوت با نگارش: 6
| بعد از ظهر عاشورا پس از آن که سپاهیان کوفه به فرمان ((عمر بن سعد)) از هر طرف به ((حضرت امام حسین علیه السلام|امام حسین علیه السلام)) حمله کردند، با دلاوری و قدرت بینظیر امام روبهرو شدند و دسته دسته زیر تیغ شمشیر او به خاک افتادند. امام به هر طرف که شمشیر میزد، لشگر دشمن بهسرعت از اطرافش میگریخت. | | بعد از ظهر عاشورا پس از آن که سپاهیان کوفه به فرمان ((عمر بن سعد)) از هر طرف به ((حضرت امام حسین علیه السلام|امام حسین علیه السلام)) حمله کردند، با دلاوری و قدرت بینظیر امام روبهرو شدند و دسته دسته زیر تیغ شمشیر او به خاک افتادند. امام به هر طرف که شمشیر میزد، لشگر دشمن بهسرعت از اطرافش میگریخت. |
| پس از مدتی، امام علیه السلام از شدت تشنگی به طرف ((فرات)) رفت. | | پس از مدتی، امام علیه السلام از شدت تشنگی به طرف ((فرات)) رفت. |
| سپاه ((کوفه)) که میدانستند اگر امام یک جرعه آب بنوشد، نیرویش چند برابر میشود، راه فرات را بستند. | | سپاه ((کوفه)) که میدانستند اگر امام یک جرعه آب بنوشد، نیرویش چند برابر میشود، راه فرات را بستند. |
| « اعور سلمی » و « عمرو بن حجاج » که با چهار هزار مرد کماندار، نگهبان فرات بودند، رو به سپاه خود فریاد کشیدند که « نگذارید حسین به فرات برسد!» اما امام علیه السلام همچون شیر غضبناک بر آنان حمله کرد تا صف آنان را شکافت و به فرات رسید. | | « اعور سلمی » و « عمرو بن حجاج » که با چهار هزار مرد کماندار، نگهبان فرات بودند، رو به سپاه خود فریاد کشیدند که « نگذارید حسین به فرات برسد!» اما امام علیه السلام همچون شیر غضبناک بر آنان حمله کرد تا صف آنان را شکافت و به فرات رسید. |
- | ::{picture=h1.jpg height=400 width=600}:: |
+ | ::{picture=h12.jpg height=337 width=450}:: |
| | | |
| اسب امام که بسیار تشنه بود سرش را به طرف آب برد. | | اسب امام که بسیار تشنه بود سرش را به طرف آب برد. |
| امام فرمود:« تو تشنهای و من نیز تشنهام. اما به خدا سوگند، من آب نمیآشامم تا تو بیاشامی.» | | امام فرمود:« تو تشنهای و من نیز تشنهام. اما به خدا سوگند، من آب نمیآشامم تا تو بیاشامی.» |
| اسب انگار که حرف امام را فهمیده باشد، سر از آب برداشت؛ یعنی من بر تو پیشی نمیگیرم. | | اسب انگار که حرف امام را فهمیده باشد، سر از آب برداشت؛ یعنی من بر تو پیشی نمیگیرم. |
| امام حسین علیه السلام فرمود:« بنوش که من نیز مینوشم.» و دست برد و مشتی آب برداشت تا بیاشامد که ناگاه سواری فریاد زد که «حسین! تو آب مینوشی در حالی که دارند حرم تو را غارت میکنند؟!» | | امام حسین علیه السلام فرمود:« بنوش که من نیز مینوشم.» و دست برد و مشتی آب برداشت تا بیاشامد که ناگاه سواری فریاد زد که «حسین! تو آب مینوشی در حالی که دارند حرم تو را غارت میکنند؟!» |
| امام علیه السلام آب را از کف دستش ریخت و به سرعت از فرات بیرون آمد و به سپاه حمله کرد تا به خیمهها رسید، اما دید کسی به خیمهها تجاوز نکرده است. در این جا بود که بار دیگر با اهل بیت خود وداع نمود. | | امام علیه السلام آب را از کف دستش ریخت و به سرعت از فرات بیرون آمد و به سپاه حمله کرد تا به خیمهها رسید، اما دید کسی به خیمهها تجاوز نکرده است. در این جا بود که بار دیگر با اهل بیت خود وداع نمود. |
| !مراجعه شود به: | | !مراجعه شود به: |
| *((آغاز مبارزات امام حسین علیه السلام در روز عاشورا)) | | *((آغاز مبارزات امام حسین علیه السلام در روز عاشورا)) |
| !منابع: | | !منابع: |
| *منتهی الامال، ج 1، ص 719. | | *منتهی الامال، ج 1، ص 719. |