تاریخچه ی:
ماجرای ورود کاروان اسرا به کوفه از زبان مسلم گچکار
تفاوت با نگارش: 5
| مسلم جصاص گچکار روایت گفت: | | مسلم جصاص گچکار روایت گفت: |
| ((عبیدالله بن زیاد)) مرا برای تعمیر دارالاماره نزد خود خوانده بود. من سرگرم سفیدکاری دارالاماره بودم که ناگهان فریادهایی از دور شنیدم. | | ((عبیدالله بن زیاد)) مرا برای تعمیر دارالاماره نزد خود خوانده بود. من سرگرم سفیدکاری دارالاماره بودم که ناگهان فریادهایی از دور شنیدم. |
| از کارگری که همراه ما بود پرسیدم چه شده است که کوفه را پر از ناله و فریاد می بینم. | | از کارگری که همراه ما بود پرسیدم چه شده است که کوفه را پر از ناله و فریاد می بینم. |
| گفت:« هم اکنون سر یک خارجی را که بر ((یزید بن معاویه|یزید)) شوریده، میآورند.» | | گفت:« هم اکنون سر یک خارجی را که بر ((یزید بن معاویه|یزید)) شوریده، میآورند.» |
| پرسیدم:« نامش چیست.» | | پرسیدم:« نامش چیست.» |
- | گفت:« ((حضرت امام حسین علیه السلام|حسین بن علی)).» |
+ | ===گفت: ((حضرت امام حسین علیه السلام|حسین بن علی)). === |
- | منتظر ماندم تا کارگر برای انجام کاری رفت. من از شدت ناراحتی، چنان با دست خود به صورت خود نواختم که ترسیدم چشمم آسیب دیده باشد. دست از گچکاری کشیدم، دستان خود را شستم و از راهی که در پشت قصر قرار داشت از دارالاماره بیرون آمدم و خود را به اجتماع مردم رساندم. در آنجا دیدم مردم در انتظار اسیران و سرهای کشتهشدگان هستند. در این بین چهل محمل را مشاهده کردم که بر روی چهل شتر حمل میشد. در آن محملها اهل بیت ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|رسول خدا)) و دختران ((حضرت فاطمه زهرا علیهاسلام|فاطمه زهرا)) قرار داشتند. ناگهان ((حضرت امام سجاد علیه السلام|امام سجاد)) را مشاهده کردم که بر روی شتر برهنه و خالی از جهاز شتران سوار بود و از رگهای گردنش به دلیل زنجیری که بر گردنش بود، خون جاری بود. |
+ | منتظر ماندم تا کارگر برای انجام کاری رفت. من از شدت ناراحتی، چنان با دست خود به صورت خود نواختم که ترسیدم چشمم آسیب دیده باشد. دست از گچکاری کشیدم، دستان خود را شستم و از راهی که در پشت قصر قرار داشت از دارالاماره بیرون آمدم و خود را به اجتماع مردم رساندم. |
- | و می ریست و ین شعار میود:« ی ات کردا. بر خان هایتا ران رد. ای متی ه حرمت ما ر رایت کرید! ر ز قیام ما و رل ا گر ییم، ا چه پسخی ه رسول خدا دراین ره خاهید اد؟! ا را را ریان سار می کنی و می نید! گویی ا همان کنی نیتیم که ی ا د یا ا مکم ساختیم! یا جد ما رل دا ردم دیا را از گمرای نات نداد و را هدای نک ! ای اثه کرب! نوهگین ردی. خداون معا پرد از روی کر بکارن بر خوه اشت و آنان ا رسوا واهد کرد.» |
+ | در نا یم م د اتر ایران سرهای کشتگان ند. در این ین هل محمل مشاهده کرم که بر وی هل شتر مل مشد. در مملها ل ی ((حضر مم مصطف ی الله لیه و له|رسول خدا)) و دختران ((رت اطمه را لیهلم|فاطه هرا)) رار دند. />=== اگهان ((ت ام جاد یه اام|مام جا)) ر اه کردم ک بر ری تر برهنه و ای ا ها ان وا ب های ردن دیل زنجیری که ر رنش بو ون اری ود. === |
- | مدم کوفه ب کودکان گرسه ای ک ر مملا نته بودند نان ما گر اند. اما ام کوم مشاهده این منظره، ریاد ر ود ک:« ای مدم کوفه! (()) ما اند را اس.» ن خما را ا ست و هن کودکان فت. مرم ک ی ریتند. ام کوم ا ر ا م یرون کر و ر آان هی د ک:« ای مدم کوه! مدا ا را می ش زنانا به ال م ییند؟! خدا د یان ما و ما، داو رز یام بین ا و ا اوی خواهد کرد.» |
+ | __و ی گریست ای شعار ا میخان:__ ~~green: ی امت بد کردر. بر خان هیا بار ناد. ای امتی ک رمت ما را رات کردید! گر و یام ما و ا گد یی، ما چ پاسی ب س خا دراین باه وهی دا! ما ر شترا عرین سوار می کی و می گدانی! گویی م همان کانی یتیم ک ین ر ر یان ش مک ساختیم! یا جد ما، رسو دا، دیا را از ای نجات ناد به ات یت نکرد ؟! />ا حاده کربا! مرا اندوهگین ک. خداون م پرد از ری کا بدکاران بر خاهد داشت و ان ا رسو خواهد کرد.~~ |
- | در ین میان صدای شیوی بد د. یم سرهای مقدس شهدای کربلا را که ر امم حسین عله السلام در یشپی آنها بود، سوی ما یوند. سر امام مانن ماه بود رشنیی ستاره زره مرخشید و شبیهترین ردم به رسول خدا بد. محاسن مبارکش با خو ضاب شده بو، سیمای نوانیش بهسان قر ما ک از اق میه ه باد، لوهی میکد و باد موهای محاسن او ا به جانب راست یا چپ میبرد. |
+ | مرم کوه ب کدکن سنه ای که ر مملها شه بودند، ن و خرما گدو ادند. اما ام کثوم ا مشاهد ی نره، رید بر آرد که: />=== ای ردم کوه! ((دقه)) ب ما انان حرم است. ان رم ا د و دهان کوکان گرفت. === |
- | در ین هنام چشم ((رت زین علیهاسلام|زینب کبری)) بر آ ر نورای فتا و پیانی خود را چنان ه چوب محمل د که خون از زیر قنعه ای که بر سر داشت اری شد. آن گاه به آن سر نرانی شاره کد و ت:« ای لل من ک به کمال خود رسیدی لی ف ت را فرا و کدی! هگ گمان نمیردم که چنین و در رنوشت ما رم رده باد. ا رادر من! با ین دختر کوچک و، اطمه صحبت کن ک زدیک ست از شدت ای میت ا تهی کند. |
+ | مردم اشک می یتن. ام کو ا ر ا محمل یرن کرد و ر آنان نی د : === ای دم کفه! مرد ا را می و نان ه ل ما میریند؟! دا، در مین ما ا، اور ات و و یام بین ا ما دای ا کرد===. |
- | برادرم! دلت با ما مهربان بود، چه شد آن مهربانی که با ما داشتی؟! برادرم! کاش پسر خود، علی، را به هنگام اسارت میدیدی که با یتیمان تو یارای سخن گفتن نداشت. هر گاه او را می زدند، صدایت میزد و سیل اشک از چشمانش سرازیر میشد. ای برادرم! او را در آغوش خود بفشار و به نزد خود فرا خوان. دلش را که سخت رنجیده است بهدست آر. چه اندازه خوار و ذلیل است آن یتیمی که پدر خود را بخواند، ولی جواب پدر نشنود.» |
+ | در این میان صدای شیونی بلند شد. دیدم سرهای مقدس شهدای کربلا را که سر امام حسین علیه السلام در پیشاپیش آنها بود، به سوی ما میآورند. سر امام همانند ماه بود و به روشنایی ستاره زهره میدرخشید و شبیهترین مردم به رسول خدا بود. __::^محاسن مبارکش با خون خضاب شده بود، سیمای نورانیاش بهسان قرص ماه که از افق دمیده شده باشد، جلوهگری میکرد و باد موهای محاسن او را به جانب راست یا چپ میبرد. ^::__در این هنگام چشم ((حضرت زینب علیهاسلام|زینب کبری)) بر آن سر نورانی افتاد و پیشانی خود را چنان به چوب محمل زد که خون از زیر مقنعه ای که بر سر داشت جاری شد. __آن گاه به آن سر نورانی اشاره کرد و گفت:__ ''=== ای هلال من که به کمال خود رسیدی، ولی خسوف تو را فرا گرفت و غروب کردی! هرگز گمان نمیکردم که چنین روزی در سرنوشت ما رقم خورده باشد. ای برادر من! با این دختر کوچک خود، فاطمه، صحبت کن که نزدیک است از شدت این مصیبت قالب تهی کند. ===''
برادرم! دلت با ما مهربان بود، چه شد آن مهربانی که با ما داشتی؟! برادرم! کاش پسر خود، علی، را به هنگام اسارت میدیدی که با یتیمان تو یارای سخن گفتن نداشت. هر گاه او را می زدند، صدایت میزد و سیل اشک از چشمانش سرازیر میشد. ای برادرم! او را در آغوش خود بفشار و به نزد خود فرا خوان. دلش را که سخت رنجیده است بهدست آر. چه اندازه خوار و ذلیل است آن یتیمی که پدر خود را بخواند، ولی جواب پدر نشنود. |
| !منابع: | | !منابع: |
| *قصه کربلا، ص 419. | | *قصه کربلا، ص 419. |
| *تظلم الزهرا، ص 249. | | *تظلم الزهرا، ص 249. |
| !مراجعه شود به: | | !مراجعه شود به: |
| *((ورود کاروان اسرای خاندان امام حسین به کوفه)) | | *((ورود کاروان اسرای خاندان امام حسین به کوفه)) |
| *((امام سجاد علیه السلام و سفر کاروان اسرای کربلا)) | | *((امام سجاد علیه السلام و سفر کاروان اسرای کربلا)) |
| *((نهیب حضرت زینب بر حامل سر امام حسین علیه السلام)) | | *((نهیب حضرت زینب بر حامل سر امام حسین علیه السلام)) |