منو
 صفحه های تصادفی
ارجاع اختلافات ادیان به تنوع راه‏های وصول به حقیقت از نظر جان هیک
فیزیک مواد
جنایات سفیانی در کوفه
علت بوجود آمدن باد چیست؟
حمله‌ قلبی‌
ادبیات پرتقال
احتجاج امیرالمؤمنین با منافقین در باب آیه ولایت
اولین سفالگری ها در تاریخ
سلطان مظفرالدین
ساخت خانواده روستایی و عشایری
 کاربر Online
753 کاربر online
تاریخچه ی: مأمون و پیشنهاد ولایتعهدی امام رضا علیه السلام

در حال مقایسه نگارشها

نگارش واقعی نگارش:2
مأمون وقتی دید امام رضا علیه السلام به هیچ وجه حاضر به پذیرفتن خلافت نیست، گفت:« اکنون که خلافت را نمی‌پذیرید، پس ولیعهد و جانشین من باشید تا بعد از من خلافت به شما برسد.»
حضرت رضا علیه السلام که از نیت مأمون خبر داشت، فرمود:« به خدا قسم پدرم از قول پدرانش و آنها از قول امیرالمؤمنین علی علیه السلام روایت کرده‌اند که رسول خدا خبر داده است که من با مظلومیت تمام، مسموم می‌شوم و قبل از تو از دنیا می‌روم؛ ملائکه‌ی آسمان و زمین بر من گریه می‌کنند و در سرزمینی غریب در کنار هارون دفن خواهم شد.»

مأمون گفت:« ای فرزند رسول خدا! تا من زنده هستم چه کسی جرأت می‌کند جسارت کند و تو را بکشد؟!»
حضرت رضا علیه السلام فرمود:« اگر بخواهم بگویم چه کسی مرا می کشد، می‌گویم!»

مأمون که همه‌ی راه‌ها را به روی خودش بسته دید، حیله‌ی دیگری به کار بست و گفت: « شما با این حرف می‌خواهید خودتان را راحت کنید؛ می‌خواهید مردم بگویند طالب دنیا نیستید و به دنبال دنیا نمی‌روید!»
امام فرمود:« به خدا قسم! از وقتی که خدای تعالی مرا خلق فرمود، هرگز دروغ نگفته‌ام و به خاطر دنیا و حرف مردم از دنیا کناره نگرفته‌ام. ای مأمون، من می‌دانم نیت تو چیست.»
مأمون گفت:« نیتم چیست؟»

امام فرمود:« تو می‌خواهی مرا ولیعهد خود کنی تا مردم بگویند این علی بن موسی الرضا از دنیا کناره نمی‌گرفت بلکه دستش به دنیا نمی‌رسید؛ ببینید وقتی مأمون ولیعهدی را به او پیشنهاد کرد، چگونه در خلافت و ریاست طمع کرد و آن را پذیرفت!»

مأمون وقتی دید حضرت رضا علیه السلام دست او را خوانده، عصبانی شد و گفت:« پیوسته سخنان ناگوار در برابر من می‌گویی و خودت را از هیبت و جلال من در امان می‌بینی! به خدا قسم، اگر ولیعهدی مرا پذیرفتی که هیچ، و الا تو را مجبور می‌کنم و اگر باز هم نپذیرفتی،‌ گردنت را می‌زنم!»

منابع:

  • بحارالانوار، ج 49، ص 128، ح 3. از عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 139.
  • بحارالانوار، ج 49، ص 182.

مراجعه شود به:


مأمون وقتی دید امام رضا علیه السلام به هیچ وجه حاضر به پذیرفتن خلافت نیست،گفت:« اکنون که خلافت را نمی‌پذیرید، پس ولیعهد و جانشین من باشید تا بعد از من خلافت به شما برسد.»
حضرت رضا علیه السلام که از نیت مأمون خبر داشت، فرمود:« به خدا قسم پدرم از قول پدرانش و آنها از قول امیرالمؤمنین علی علیه السلام روایت کرده‌اند که رسول خدا خبر داده است که من با مظلومیت تمام، مسموم می‌شوم و قبل از تو از دنیا می‌روم؛ ملائکه‌ی آسمان و زمین بر من گریه می‌کنند و در سرزمینی غریب در کنار هارون دفن خواهم شد.»
مأمون گفت:« ای فرزند رسول خدا! تا من زنده هستم چه کسی جرأت می‌کند جسارت کند و تو را بکشد؟!»
حضرت رضا علیه السلام فرمود:« اگر بخواهم بگویم چه کسی مرا می کشد، می‌گویم!»
مأمون که همه‌ی راه‌ها را به روی خودش بسته دید، حیله‌ی دیگری به کار بست و گفت: « شما با این حرف می‌خواهید خودتان را راحت کنید؛ می‌خواهید مردم بگویند طالب دنیا نیستید و به دنبال دنیا نمی‌روید!»
امام فرمود:« به خدا قسم! از وقتی که خدای تعالی مرا خلق فرمود، هرگز دروغ نگفته‌ام و به خاطر دنیا و حرف مردم از دنیا کناره نگرفته‌ام. ای مأمون، من می‌دانم نیت تو چیست.»
مأمون گفت:« نیتم چیست؟»
امام فرمود:« تو می‌خواهی مرا ولیعهد خود کنی تا مردم بگویند این علی بن موسی الرضا از دنیا کناره نمی‌گرفت بلکه دستش به دنیا نمی‌رسید؛ ببینید وقتی مأمون ولیعهدی را به او پیشنهاد کرد، چگونه در خلافت و ریاست طمع کرد و آن را پذیرفت!»
مأمون وقتی دید حضرت رضا علیه السلام دست او را خوانده، عصبانی شد و گفت:« پیوسته سخنان ناگوار در برابر من می‌گویی و خودت را از هیبت و جلال من در امان می‌بینی! به خدا قسم، اگر ولیعهدی مرا پذیرفتی که هیچ، و الا تو را مجبور می‌کنم و اگر باز هم نپذیرفتی،‌ گردنت را می‌زنم!»

بله،مامون مقصودی از این پیشنهاد نداشت جز اینکه شخصیت امام را در نظر مردم خرد کند.
گفت‌و گوی حمید بن مهران و مامون در این‌باره از هدفش در پیشنهاد ولایتعهدی به امام رضا پرده برمی‌دارد:
روزی حمید بن مهران به مامون اعتراض کرد که« چرا این مرد گمنام را معروف کردی و نام این شخص ازیادرفته را دوباره بر سر زبانها جاری کردی»
مامون در جوابش گفت:« این مرد دور از چشم‌ها بود و مردم را به خود دعوت می‌کرد. ما او را ولیعهد خود کردیم تا دعوتش برای ما باشد و شیعیان و دلباختگانش بفهمند ادعاهایش پوچ است. ترسیدم اگر او را رها کنیم شورشی برپا کند که دیگر نتوانیم جلوی آن را بگیریم. حالا بر فرض هم خطا کرده باشیم، او را کم کم از مقامی که در نظر شیعیانش دارد، می‌اندازیم تا بدانند که او سزاوار خلافت نیست و سرانجام با کشتنش او را برای همیشه از میان برمی‌داریم.»

منابع: بحار الانوار، ج 49، ص 128، ح 3. از عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 139.

بحار الانوار، ج 49، ص 182.

مراجعه شود به:

پیشنهاد خلافت به حضرت رضا علیه السلام

علم امام رضا -ع- به نقشه مأمون

قبول ولایتعهدی با شرایط سنگین

بیعت بر ولایتعهدی حضرت رضاعلیه السلام

نارضایتی بر ولایتعهدی حضرت رضا علیه السلام

اقدامات مامون پس از بیعت


تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 دوشنبه 19 اردیبهشت 1384 [05:25 ]   5   شکوفه رنجبری      جاری 
 یکشنبه 22 آذر 1383 [11:16 ]   4   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 یکشنبه 22 آذر 1383 [11:11 ]   3   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 سه شنبه 12 آبان 1383 [12:14 ]   2   امیرمهدی حقیقت      v  c  d  s 
 سه شنبه 14 مهر 1383 [06:17 ]   1   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..