منو
 کاربر Online
823 کاربر online
تاریخچه ی: فریدون مشیری

V{maketoc}

!زندگینامه
فریدون مشیری در سی ام شهریور ۱۳۰۵ در تهران به دنیا آمد. جدپدری اش به واسطه ماموریت ادرای به همدان منتقل شده بود و از سرداران نادرشاه بود. پدرش ابراهیم مشیری افشار فرزند محمد در سال ۱۲۷۵ شمسی در همدان متولد شد و در ایام جوانی به تهران آمد و از سال ۱۲۹۸ در وزارت پست مشغول خدمت گردید. او نیز از علاقه مندان به شعر بود و در خانواده او همیشه زمزمه اشعار ((حافظ ))و ((سعدی ))و ((فردوسی ))به گوش می رسید.
مشیری سالهای اول و دوم تحصیلات ابتدایی را در تهران بود و سپس به علت ماموریت اداری پدرش به مشهد رفت و بعد از چندسال دوباره به تهران باز گشت و سه سال اول دبیرستان را در ((دارالفنون ))گذراند و آنگاه به دبیرستان ادیب رفت. به گفته خودش: «در سال ۱۳۲۰ که ایران دچار آشفتگی هایی بود و نیروهای متفقین از شمال و جنوب به کشور حمله کرده و در ایران بودند ما دوباره به تهران آمدیم و من به ادامه تحصیل مشغول شدم. دبیرستان و بعد به دانشگاه رفتم. با اینکه در همه دوران کودکی ام به دلیل اینکه شاهد وضع پدرم بودم و از استخدام در ادارات و زندگی کارمندی پرهیز داشتم ولی مشکلات خانوادگی و بیماری مادرم و مسائل دیگر سبب شد که من در سن ۱۸ سالگی در وزارت پست و تلگراف مشغول به کار شدم و این کار ۳۳ سال ادامه یافت. در همین زمینه شعری هم دارم و با عنوان عمر ویران».
او از دوران نوجوانی به شعر علاقمند شد و ازهمان سالها شعر سرودن را آغاز کرد بطوری که دراولین سالهای دوران دانشجویی دفتری از غزل و ((مثنوی)) داشت و از 1330 به بعد آثارش را انتشار داد و علاقمندان بسیاری پیدا کرد.

مادرش اعظم السطنه ملقی به خورشید به شعر و ادبیات علاقه مند بوده و گاهی شعر میگفته، و پدر و مادرش، میرزا جواد خان مؤتمن الممالک نیز شعر میگفته و "نجم "تخلص میکرده و دیوان شعری دارد که چاپ نشده است.
مشیری همزمان با تحصیل در سال آخر دبیرستان در اداره پست و تلگراف مشغول به کار شد، و در همان سال مادرش در سن ۳۹ سالگی در گذشت که اثر عمیقی در او بر جا گذاشت. سپس در آموزشگاه فنی وزارت پست مشغول تحصیل گردید. روزها به کار می پرداخت و شبها به تحصیل ادامه می داد. از همان زمان به مطبوعات روی آورد و در روزنامه ها و مجلات کارهایی از قبیل(( خبرنگاری)) و نویسندگی را به عهده گرفت. بعدها در ((رشته ادبیات فارسی)) دانشگاه تهران به تحصیل ادامه داد. اما کار اداری از یک سو و کارهای مطبوعاتی از سوی دیگر، در ادامه تحصیلش مشکلاتی ایجاد میکرد، اما او کار در مطبوعات را رها نکرد. از سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۱ مسئول صفحه شعر و ادب ~~green:مجله روشنفکر ~~بود. این صفحات که بعدها به نام ~~green:هفت تار چنگ~~ نامیده شد، به تمام زمینه های ادبی و فرهنگی از جمله نقد کتاب، فیلم، ((تئاتر))، نقاشی و شعر میپرداخت. بسیاری از شاعران مشهور معاصر، اولین بار با چاپ شعرهایشان در این صفحه معرفی شدند.
مشیری در سالهای پس از آن نیز تنظیم صفحه شعر و ادبی مجله ~~green:سپید و سیاه ~~و ~~green:زن روز~~ را برعهده داشت.
فریدون مشیری در سال ۱۳۳۳ ازدواج کرد. همسر او اقبال اخوان دانشجوی رشته نقاشی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود. او هم پس از ازدواج، تحصیل را ادامه نداد و به کار مشغول شد. فرزندان فریدون مشیری، بهار (متولد ۱۳۳۴) و بابک (متولد ۱۳۳۸) هر دو در رشته معماری در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و دانشکده معماری دانشگاه ملی ایران تحصیل کرده اند.

مشیری سرودن شعر را از نوجوانی و تقریبا از پانزده سالگی شروع کرد. سروده های نوجوانی او تحت تأثیر شاهنامه خوانی های پدرش شکل گرفته که از آن جمله این شعر مربوط به پانزده سالگی اوست:
~~brown:چرا کشور ما شده زیر دست
چرا رشته ملک از هم گسست
چرا هر که آید زبیگانگان
پی قتل ایران ببندد میان
چرا جان ایرانیان شد عزیز
چرا بر ندارد کسی تیغ تیز
برانید دشمن ز ایران زمین
که دنیا بود حلقه، ایران نگین
چو از خاتکی این نگین کم شود
همه دیده ها پر زشبنم شود~~
انگیزه سرودن این شعر واقعه شهریور ۱۳۲۰ بوده است. اولین مجموعه شعرش با نام __~~green:تشنه توفان~~__ در ۲۸ سالگی با مقدمه محمدحسین ((شهریار ))و علی دشتی به چاپ رسید (نوروز سال ۱۳۳۴).
خود او درباره این مجموعه میگوید: «چهارپاره هایی بود که گاهی سه مصرع مساوی با یک قطعه کوتاه داشت، و هم وزن داشت، هم قافیه و هم معنا، آن زمان چندین نفر از جمله ((نادر نادرپور))، هوشنگ ابتهاج(سایه)، سیاوش کسرایی، ((اخوان ثالث)) و محمدزهری بودند که به همین سبک شعر میگفتند و همه شاعران نامدار شدند، زیرا به شعر گذشته بی اعتنا نبودند. اخوان ثالث، نادرپور و من به شعر قدیم احاطه کامل داشتیم، یعنی آثار سعدی، حافظ، ((رودکی))، فردوسی و ... را خوانده بودیم، در مورد آنها بحث میکردیم و بر آن تکیه میکردیم.»

مشیری توجه خاصی به موسیقی ایرانی داشت و در پی همین دلبستگی طی سالهای ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ عضویت شورای موسیقی و شعر رادیو را پذیرفت، و در کنار هوشنگ ابتهاج، سیمین بهبهانی و عماد خراسانی سهمی بسزا در پیوند دادن شعر با موسیقی، و غنی ساختن برنامه گلهای تازه رادیو ایران در آن سالها داشت. این آشنایی از سالهای خیلی دور از طریق خانواده مادری با موسیقی و تئاتر ایران مربوط بود است. فضل الله بایگان دایی ایشان در تئاتر بازی میکرد و منزل او در خیابان لاله زار قرار داشت و در آن سالهایی که از مشهد به تهران می آمدند هر شب شب موسیقی گوش میکردند. مهرتاش، مؤسس جامعه باربد، و(( ابوالحسن صبا)) نیز با فضل الله بایگان دوست بودند و شبها به نواختن سه تار یا ویولون میپرداختند، و مشیری که در آن زمان ۱۵-۱۴ سال داشت مشتاقانه به شنیدن این موسیقی دل می داد.

فریدون مشیری در سال ۱۳۷۷ به آلمان و آمریکا سفر کرد و مراسم شعرخوانی او در شهرهای کلن، لیمبورگ و فرانکفورت و همچنین در ۲۴ ایالت آمریکا از جمله در دانشگاه های برکلی و نیوجرسی به طور بی سابقه ای مورد توجه دوستداران ادبیات ایران قرار گرفت. در سال ۱۳۷۸ طی سفری به سوئد در مراسم شعر خوانی در چندین شهر از جمله استکهلم و مالمو و گوتبرگ شرکت کرد.

بی گمان شاعر در هر جایگاه اجتماعی که ایستاده باشد نخستین مولفه مردمی بودنش است ، و به اعتقاد بسیاری از اهل نظر~~__green: فریدون مشیری شاعری از دیار مهربانی و شعرش ، همواره پر از لحظه های عشق و عاطفه های مردمی بود .~~__
سرانجام...
فریدون مشیری پس از نیم قرن حضور در فضای شعر زمانه اش ، سرانجام در آبان ماه 1379 در سن 74 سالگی بر اثر بیماری، چشم از جهان فرو بست.

!شاعر باران و مهر
فریدون مشیری از دوران خردسالی به شعر علاقه داشت و در دوران دبیرستان و سال اول دانشگاه دفتری از ((غزل ))و ((مثنوی ))ترتیب داد.آشنایی با شعر نو و قالب های آثار او را از ادامه شیوه کهن باز داشت. اما راهی میانه را برگزید. مشیری، نه اسیر تعصبات سنت گرایان شد، نه محجوب نوپردازان افراطی.

راهی را که او برگزید همان حالت نمایان شعر نوی ایران بود. به این معنا که او شکستن قالب های عروضی و کوتاه و بلند شدن مصرع ها و استفاده بجا و منطقی را از قافیه را پذیرفته و از لحاظ محتوی و مفهوم هم با نگاهی تازه و نو به طبیعت و اشیاء، اشخاص و آمیختن آنها با احساس و نازک اندیشی های خاص خودنگاه می کرد .
استاد فقید، دکتر(( عبدالحسین زرین کوب))، درباره فریدون مشیری گفته است: ~~green:« با چنین زبان ساده، روشن و درخشانی است که فریدون، واژه به واژه با ما حرف می زند، حرفهایی را میزند که مال خود اوست، نه ابهام گرایی رندانه، شعر او را تا حد هذیان، نامفهوم می کند و نه شعار خالی از شعور آن را به وسیله مریدپروری و خودنمایی می سازد. شعر او، زبان در سخن شاعری است که دوست ندارد در پناه جبهه خاص، مکتب خاص و دیدگاه خاص خود را از اهل عصر جدا سازد. او بی ریا عشق را می ستاید، انسان را می ستاید و ایران را که جان او به فرهنگ آن بسته است دوست دارد.»~~

فریدون مشیری در دوران شاعری خود، در هیچ دورانی متوقف نشد، شعرش بازتابی است از همه مظاهر زندگی و حوادثی که پیرامون او در جهان گذشته و همواره، ستایشگر خوبی و پاکی و زیبایی، و بیانگر همه احساسات و عواطف انسانی بوده و بیش از همه خدمتگزار انسانیت است.


!شاعری از دیار مهربانی
او شاعری است که با سادگی و صمیمیت و قلب مهربان و اشعار لطیفش، شاعر ، مهربانی، طبیعت و انسانیت نامیده شده .فریدون مشیری در 1305 چشم به دنیا گشود. او از دوران نوجوانی به شعر علاقمند شد و ازهمان سالها شعر سرودن را آغاز کرد بطوری که دراولین سالهای دوران دانشجویی دفتری از غزل و مثنوی داشت و از 1330 به بعد آثارش را انتشار داد و علاقمندان بسیاری پیدا کرد. لطافت کلام او و صداقت او درشعر باعث شد که در دهه 30 او درزمره مهمترین شاعران معاصر قراربگیرد.آثار اولیه مشیری بصورت شعر موزو ن و مقفی بود که سرودن آن را هیچگاه ترک نکرد .

او شاعری است صمیمی و صادق که شعرش آینه تمام نمای احوال و صفات اوست.کلام مشیری ، منزه و محترم است. او شاعری است ادیب که در همه حال حرمت زبان و اهل زبان را حفظ می کند.اندیشه هایش انسان دوستانه و نجیب است و برای احساسات و عواطف عاشقانه از لطیف ترین و زیبا ترین واژه ها و تعبیرها سود می جوید.

بی گمان شاعر در هر جایگاه اجتماعی که ایستاده باشد نخستین مولفه محبوبیتش مردمی بودن او ست ، و به اعتقاد بسیاری از اهل نظر فریدون مشیری شاعری از دیار مهربانی و شعرش ، همواره پر از لحظه های عشق و عاطفه های مردمی بود .
مشیری از همان دوران نوجوانی و جوانی به حوزه شعر عشق می ورزید و زبان عاشقانه سرایی را پیوسته بر جسته و بر جسته تر می کرد .وی پیوسته پاسدار مهربانی بود :
هر جا که رسیده ام سخن از مهر گفته ام
آوخ ، پاسخی به سزا کم شنفته ام !!
وی در حیات شعریش پیوسته انسان و عشق را ستوده و به ویژه در سالهای اخیر و در فضای اجتماعی پر تنش این سرزمین سروده هایش پیوسته با رنگ و بوی وطن دوستی و انسان گرایی بومی نیز همراه بود .
او شاعری است صمیمی و صادق که شعرش آینه تمام نمای احوال و صفات اوست.او شاعری است ادیب که در همه حال حرمت زبان و اهل زبان را حفظ می کند.اندیشه هایش انسان دوستانه و نجیب است و برای احساسات و عواطف عاشقانه از لطیف ترین و زیبا ترین واژه ها و تعبیرها سود می جوید.



مشیری، نه اسیر تعصبات سنت گرایان شد، نه مجذوب نوپردازان افراطی . راهی را که او برگزید، همان حالت ِ نمایان ِ بنیان گذاران شعر نوین ایران بود. به این معنا که، او شکستن قالبهای عروضی، و کوتاه و بلند شدن مصرع ها و استفاده ی بجا و منطقی قافیه را پذیرفته و از لحاظ محتوی و مفهوم هم با نگاهی تازه و نو به طبیعت، اشیاء، اشخاص و آمیختن آنها با احساس و نازک اندیشی های خاص خود، به شعرش چهره ای کاملاً مشخص داده بود .


استاد برجسته " دکتر عبدالحسین زرین کوب «درباره ی فریدون مشیری گفته است: «با چنین زبان ساده، روشن و درخشانی است که فریدون واژه به واژه با ما حرف می زند، حرف هایی که مال خود اوست، نه ابهام گرایی رندانه . شعر او سخن شاعری است که دوست ندارد در پناه جبهه ی خاص، مکتب خاص و دیدگاه خاص ، خود را از اهل عصر جدا سازد. او بی ریا عشق را می ستاید، انسان را می ستاید و ایران را که جان او به فرهنگ آن بسته است دوست دارد.»



فریدون مشیری در دوران شاعری خود، در هیچ عصری متوقف نشده، شعرش بازتابی است از همه ی مظاهر زندگی و حوادثی که پیرامون او در جهان گذشته و همواره، ستایشگر خوبی و پاکی و زیبایی و بیانگر همه ی احساسات و عواطف انسانی بوده و بیش از همه خدمتگزار انسانیت است.

!آثار
کتابهای شعر :
~~green:تشنه توفان، گناه دریا، نایافته، ابر و کوچه، بهار را باور کن، از خاموشی، مروارید مهر، آه باران، از دیار آشتی، با پنج سخن سرا، لحظه ها و احساس، آواز آن پرنده غمگین.~~

گزینه های اشعار :
~~green:پرواز با خورشید، برگزیده ها، گزینه اشعار سه دفتر، دلاویزترین، یک آسمان پرنده، و همچنین برگزیده ای از کتاب اسرار التوحید به نام یکسان نگریستن.~~

فریدون مشیری، سال ها در برخی از مجلات معروف سال های گذشته همچون: ماهنامه سخن، مجله گشوده، سپید و سیاه قلم زده و همکاریی نزدیک با نشریات داشته است.


پشت این نقاب خنده، پشت این نگاه شا د
چهره خموش مرد دیگری است
مرد دیگری که سالهای سا ل
درسکوت و انزوای محض
بی‌امید بی‌امید بی‌امید زیسته
مرد دیگری که پشت این نقاب خنده
هرزمان به هربهانه
با تمام قلب خود گریسته


صحبت از فریدون مشیری، شاعر توانای که درگذشتش دوستداران شعر و ادبیات را اندوهگین کرد. شاعری که با سادگی و صمیمیت و قلب مهربان و اشعار لطیفش، شاعر ، مهربانی، طبیعت و انسانیت نامیده شده .فریدون مشیری در 1305 چشم به دنیا گشود. او از دوران نوجوانی به شعر علاقمند شد و ازهمان سالها شعر سرودن را آغاز کرد بطوری که دراولین سالهای دوران دانشجویی دفتری از غزل و مثنوی داشت و از 1330 به بعد آثارش را انتشار داد و علاقمندان بسیاری پیدا کرد. لطافت کلام او و صداقت او درشعر باعث شد که در دهه 30 او درزمره مهمترین شاعران معاصر قراربگیرد.آثار اولیه مشیری بصورت شعر موزو ن و مقفی بود که سرودن آن را هیچگاه ترک نکرد .
به نمونه‌ای از اشعار او که درقالب شعر کهن سروده توجه کنید:این سروده «نقش» نام دارد

. نقش پایی مانده بود از من به ساحل چند جا ناگهان شد محو با فریاد موجی سینه‌سا
آن که یکدم بروجود من گواهی داده بود از سرانکار می‌پرسید : کو؟ کی؟ کِی کجا؟
ساعتی برموج و برآن جای پا حیران شدم از زبان بی‌زبانان می‌شنیدم نکته‌ها
این جهان دریا، زمان چون موج، ما مانند نقش لحظه‌ای مهمان این هستی‌دِهِ هستی رُبا
با سبک پروام تر از نقش ، مانند حباب برتلاطم‌های این دریای بی‌پایان رها
لحظه‌ای هستیم سرگرم تماشا ناگهان یک قدم آن سوی‌تر پیوسته با باد هوا
باز می‌گفتم نه
! این سان داوری بی‌شک خطاست فرق بسیارست بین نقش ما با نقش پا
فرق بسیار است بین جان انسان و حباب هردو بربادند اما کارشان از هم جدا
مردمانی رنگ عالم را دگرگون کرده‌اند هریکی درکار خود نقش‌آفرین همچون خدا
هرکه برلوح جهان نقشی نیفزاید ز خویش بی‌گمان چون نقش پا محو است درموج فنا
نقش هستی ساز باید ، نقش برجا ماندنی تا چو جان خود جهان هم جاودان دارد ترا


بلی! نقش هستی ‌ساز و برجا ماندنی‌ای که شاعر خوب فریدون مشیری با اشعار لطیفش در پهنه ادبیات معاصر برجای گذاشت، همچنان که در آخرین بیت سروده‌ای که بنام نقش خوا ند یم، نام او را در جهان شعر جاودان کرد . مشیری همان هدف نهایی بنیانگزاران شعر نو را پیمود و یکی از چهره‌های خوب و تاثیر گذار شعر نو شد. درپهنه محتوا او از لحاظ محتوا و مفهوم نیز با نگاهی تازه و نو به طبیعت و اشیا واشخاص، و آمیختن آنها با احساس و نازک ‌اندیشی خاص خود به شعرش چهره‌ای مشخص داده است. مشیری دراشعارش همواره از مهربانی، طبیعت ، صلح و انسانیت سخن می‌گفت. گاه برای کودکان ویتنامی که درآتش جنگی ویرانگر و نابود کننده می‌سوختند می‌سرود و گاه برای بهار، گاه برای شب و ماه، و گاه برای درختها، و عشق . او بتدریج مجموعه اشعار خود را طی سالهای ده30 تا 50 منتشر کرد که مهمترین آنها عبارت بودند از«تشنه طوفان»، « گناه دریا»، « ابر و کوچه»، « بهار را باور کن»، « و پرواز با خورشید. منتقد توانای شعر و ادبیات دکتر عبدالحسین زرین کوب در یکی از نوشته‌های خود نمونه‌ای از اشعار نو فریدون مشیری را نقل کرده و سپس در باره شعر فریدون مشیری چنین نوشته است: ”با چنین زبان ساده و روشن و درخشانی است که فریدون مشیری واژه‌ واژه با ما حرف می‌زند، حرفهای را می‌زند که ا زخود اوست. نه ابهام گرایی رندانه آن را تا حد هذیان ، نامفهوم میکند، و نه شعار خالی از شعور آن را وسیله مریدپروری و خودنمایی می‌سازد.
شعر و زبان درسخن او شاعری را تصویر می ‌کند که هیچ میل ندارد خود را غیر از آنچه هست ، بیش از آنچه هست و فراتر از آنچه هست نشان بدهد. او شاعری است که دوست ندارد در پناه جبهه خاص، مکتب خاص، و دیدگاه خاص خود را از بیشترینه اهل عصر جدا سازد. بی روُی و ریا عشق را می‌ ستاید، انسان را می‌ستاید . بعد از نقل قولی از زرین کوب درمورد فریدون مشیری به یکی از اشعار خوب مشیری توجه کنید.این شعرآفرینش نام دارد و از اولین شعرهای فریدون مشیری است و او د رآن از آفرینش شعر دروجود خودش سخن می‌گوید

: آفرینش

: درقرنهای دور
دربستر نوازش یک ساحل غریب
از بوسه‌های پرعطش آب و آفتاب
زیر حباب سبز صنوبرها
همراه با ترنم خواب آور نسیم
درلحظه‌ای که شاید
یک مستی مقدس
یک جذبه، یک خلوص
خورشید و خاک و آب و درخت و نسیم را
دربرگرفته بود
موجود ناشناخته‌ای درجنین آب
یا روی دامن خزه‌ای- درلعاب برگ- یا درشکاف سنگی
درعمق چشمه‌ای
ازعالمی که هیچ نشان درجهان نداشت
پا درجهان گذاشت
فرزند آفتاب و زمین و نسیم و آب
یک ذره بود اما
جان بود با نبض بود، نفس بود
. قلبش به خون سبز طبیعت نمی‌تپید
نبضش به خون سرخ تراز لاله می‌جهید
فرزند آفتاب و زمین و نسیم و آب
درقرن‌های دور
افراشت روی خاک، لوای حیات را
تاقرن‌های بعد
آرد به زیر پا همه کائنات را
آن لحظه‌های پرشده از جذبه‌های پاک
آن اوج، آن خلوص
هنگام آفرینش شک شعر
درمن هزار مرتبه تکرار می‌شود
ذرات جان من
دربستر تخیلی گسترده تا افق- آن سوی کائنات- زیر حباب روشن احساس
ازجام ناشناخته‌ای مست می‌شوند
دست خیال من
انبوه واژه‌های شناور را- دربیکرانه‌ها- پیوند می‌دهد
آنگاه شعر من
از مشرق محبت
چون تاج آفتاب پدیدار می‌شود
اینست شعر من
با خون تابناک ترازصبح
با تاروپود پاک تر از آب
اینست کودک من و هرگز نگویمش
درقرن‌های بعدچنین و چنان شود
باشد شبی طنین تپش‌های جان او
با جان دردمندی همداستان شود....

مشیری شاعری توانا و صاحب سبک بود ، شعر او به‌شکلی اصیل و نرم ریشه در شعر اصیل و کهن دارد گویی که او ادامه‌یی از جویباری ست که از دوران رودکی آغاز شد و در گذر از قرنها از نیما عبور کرد. دلبستگی و توان و تسلط مشیری در ادب کهن موجب آن شده که ما برخی از شاعران کهن را با حال و هوای شعر نیمایی در مشیری باز‌یابیم.
مشیری در وادی شعر نیمایی موفق شد کارهایی را در کمال زیبایی و نرمش خلق کند و به‌عنوان یکی از شاعران مورد علاقه و احترام مردم تا پایان مطرح باشد . شعر مشیری شعری نجیب، آرام، انسانی و عاشقانه است . رمانتسیمی نرم با لایه‌یی از واقعگرایی از ویژگیهای شعر اوست . در زمینه سبکهای می‌توان خصائص سبک عراقی را در شعرهای او باز یافت. شعر مشیری شعریست که برای عموم قابل درک است . اودر زنده گی اجتماعی و هنریش شاعری رادیکال نبود با این‌همه احترام و علاقه گسترده مردم به او نشان می‌دهد که مشیری در جامعه بر روی زمینه‌یی واقعی شعرهایش را می‌سروده است. نمونه‌ای از شعرهای لطیف مشیری که دریاد اغلب شعردوستان هست شعری است بنام کوچه که شاید بتوان او را گویای شخصیت کامل شعری مشیری دانست.

کوچه:بی تو مهتاب شبی باز ازآن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره بدنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
درنهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
یادم آمد که شبی باهم ازآن کوچه گذشتیم
پرگشودیم و درآن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی برلب آن جوی نشستیم
توهمه راز جهان ریخته درچشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فروریخته درآب
شاخه‌ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
یادم آمد تو بمن گفتی ازین عشق حذر کن
! لحظه‌ای چند براین آب نظر کن
آب آیینه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا که دلت با دگران است
باتو گفتم حذر از عشق ندانم
سفر ازپیش تو هرگز نتوانم نتوا نم
روز اول که دل من به تمنای تو پرزد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو بمن سنگ زدی من نه رمیدم نه گسستم
باز گفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم
تا بدام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم
حذر ازعشق ندانم، نتوانم
اشکی از شاخه فروریخت
مرغکی، ناله تلخی زد و بگریخت
اشک درچشم تو لرزید
ماه برعشق تو خندید
یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای دردامن اندوه کشیدم
رفت درظلمت غم آن شب و شبهای دگرهم
نگرفتی دگر ازعاشق آزرده خبرهم
نکنی دیگر ازآن کوچه گذر هم
بی‌تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم

.!
درباره مشیری و شعر مشیری منتقد ین بسیاری نظر دا ده‌اند اما درمیان منتقدین خارجی ردلف گلیکه، نویسنده وپژوهشگر سویسی که دررشته ادبیات فارسی دری تحصیل وتحقیق کرده در مقاله‌ای بنام « die tot» درباره شعر فریدون مشیری چنین داوری کرده‌است: چنین به نظر می‌رسد که فریدون مشیری چون معدودی از شاعران رسالت دارد که به شکرانه وسعت دانشش و اطمینان و حساسیت درجمله‌بندی اش آن شکاف درزواقع مصنوعی را که درگذشته نزدیک کشمکش‌هایی میان به اصطلاح نوپردازان و سنت‌گرایان ایجاد شده بود ببند د. درباره شاعر توانا ، فریدون مشیری،بایدگفت که اوبرغم حاکمیت آنزمان، چشم انتظار «خنده خورشید» بود، و که اگرچه «باغ وبهار» را درزیر سرمای زمستان پژمرده می ‌دید، ولی باز «سرراه شکوفه‌های بهار»، «باتمام وجود گریه شوق» سرمی‌داد و «به بهاری که در راه » بود، و «با ساز و سرود» ازراه خواهد رسید، و «به پرستو، به گل و به سبزه ، درود» می‌فرستاد.
بلی مشیری هرگز از یاد خود، « آنچه اژدها فکند و ربود» را محو نکرد. و «کبوتران امید» را همواره «بال دربال» پرواز داد و «پیش پای سحر» و «سر راه صبا» به «افشا ندن گل و سوزا ندن عود» پرداخت
. فریدون مشیری آثار معروف و متعددی دا رد. مهمترین مجموعه‌های شعر او عبارت بودند از :تشنه‌ طوفان که درسال (1334) منتشر شد. ،\"گناه دریا\"در (1335)،\"نایافته‌\" (۱۳۳۶) \"ابر\" (۱۳۴۰) ،\" ابر و کوچه\" (۱۳۴۶،( \"بهار را باورکن\" (۱۳۴۷) و مجموعه‌ پرواز با خورشید (۱۳۴۸) . از دیگر فعالیتهای مشیری گردآوری و انتشار منتخبی از گفتار شیخ ابوسعید ابوالخیر ، با عنوان \"یکسو نگریستن و یکسان نگریستن\"بود. مشیری که در سالهای اخیر به بیماری سرطان خون مبتلا شده ‌بودسرانجام درسال79خورشیدی در سن 74سالگی درگذشت.






تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 دوشنبه 30 مرداد 1385 [06:18 ]   15   لیلا مهرمحمدی      جاری 
 دوشنبه 23 مرداد 1385 [10:21 ]   14   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 دوشنبه 23 مرداد 1385 [10:09 ]   13   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 شنبه 14 مرداد 1385 [09:09 ]   12   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 شنبه 14 مرداد 1385 [07:57 ]   11   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 شنبه 14 مرداد 1385 [07:54 ]   10   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 شنبه 14 مرداد 1385 [03:58 ]   9   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 10 مرداد 1385 [10:44 ]   8   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 10 مرداد 1385 [10:42 ]   7   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 10 مرداد 1385 [10:37 ]   6   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 10 مرداد 1385 [10:16 ]   5   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 10 مرداد 1385 [10:12 ]   4   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 10 مرداد 1385 [10:09 ]   3   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 10 مرداد 1385 [09:15 ]   2   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 
 سه شنبه 10 مرداد 1385 [09:13 ]   1   لیلا مهرمحمدی      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..