عمرو عاص نماینده سپاه شام و
معاویه در ماجرای حکمیت از نخستین روز ورود به
دومه الجندل ،
ابو موسی اشعری را به عنوان صحابی پیامبر و بزرگتر از خود احترام میکرد. آنها سرانجام در مجلسی سرّی تصمیم گرفتند علی و معاویه را از خلافت خلع کنند و سرنوشت خلافت را به شورای مسلمانان واگذار کنند.
عمر عاص از سادگی ابوموسی استفاده کرد و به او چنین گفت:« ما وضع امت اسلام را بررسی کردیم و برای رفع اختلاف و بازگشت به وحدت بهتر از این ندیدیم که علی و معاویه را از خلافت خلع کنیم و امر خلافت را به شورای مسلمین واگذار کنیم تا آنان هر کس را که بخواهند به عنوان خلیفه برگزینند.»
ابوموسی نیز در جمع مردم بر بالای منبر رفت و چنین گفت:« من علی و معاویه را از خلافت عزل کردم.» و از منبر پایین آمد.
آن گاه عمروعاص بالای منبر رفت و گفت:« ای مردم! سخنان ابوموسی را شنیدید. او امام خود را عزل کرد و من نیز در این مورد با او موافق هستم و او را ازخلافت عزل میکنم. ولی بر خلاف او، معاویه را بر خلافت ابقا مینمایم. او خونخواه عثمان است و شایستهترین مردم برای خلافت.»
در این هنگام ابو موسی با عصبانیت رو به عمروعاص کرد و گفت:« لعنت بر تو که حیله ورزیدی و گناه کردی. حالِ تو همچون حال سگ است که اگر بر او حمله کنند دهانش را باز میکند و زبان خود را بیرون میآورد؛ و اگر رهایش کنند نیز چنین است.»
عمر و عاص نیز در پاسخ او گفت:« وضع تو نیز مانند خر است که تعدادی کتاب بارش کرده باشند.»
منابع :
تاریخ طبری، ج 3، ص 113-111
فروغ ولایت، ص 680-682