تاریخچه ی:
فرشتگان خدمتکاران آل محمد
تفاوت با نگارش: 3
| ((سلمان فارسی|سلمان)) روایت میکند که: | | ((سلمان فارسی|سلمان)) روایت میکند که: |
| فاطمه نشسته بود و در مقابلش سنگ آسیاب کوچکی بود که با آن جو آرد می کرد. حسین علیه السلام در گوشه خانه از شدت گرسنگی به خود میپیچید. من با دیدن دستهی خونی سنگ به فاطمه علیها سلام گفتم:« ای دختر رسول خدا، دستان شما از شدت کار زخم شده است؛ در حالی که ((فضه خادمه فاطمه علیهاسلام|فضه ))، خادم شما، اینجاست.» | | فاطمه نشسته بود و در مقابلش سنگ آسیاب کوچکی بود که با آن جو آرد می کرد. حسین علیه السلام در گوشه خانه از شدت گرسنگی به خود میپیچید. من با دیدن دستهی خونی سنگ به فاطمه علیها سلام گفتم:« ای دختر رسول خدا، دستان شما از شدت کار زخم شده است؛ در حالی که ((فضه خادمه فاطمه علیهاسلام|فضه ))، خادم شما، اینجاست.» |
- | فرمود:« رسول خدا به من سفارش نموده است که کار خانه یک روز برای فضه باشد و یک روز برای من. و امروز نوبت من است.» به حضرت فاطمه گفتم:« من غلام آزاد شده شما هستم. من جو آرد کنم یا حسین را آرام نمایم؟.» |
+ | فرمود:« رسول خدا به من سفارش نموده است که کار خانه یک روز برای فضه باشد و یک روز برای من. امروز نوبت من است.» به حضرت فاطمه گفتم:« من غلام آزاد شده شما هستم. برایتان جو آرد کنم یا حسین را آرام نمایم؟.» |
| فرمود:« من به آرام کردن حسین مشتاقترم. شما جو را برای من آرد کنید.» | | فرمود:« من به آرام کردن حسین مشتاقترم. شما جو را برای من آرد کنید.» |
| من مقداری جو آرد کردم؛ سپس به مسجد رفتم و با پیامبر خدا نماز گزاردم. | | من مقداری جو آرد کردم؛ سپس به مسجد رفتم و با پیامبر خدا نماز گزاردم. |
| بعد از نماز، آنچه را دیده بودم برای علی علیه السلام گفتم. | | بعد از نماز، آنچه را دیده بودم برای علی علیه السلام گفتم. |
| علی علیه السلام گریست و از مسجد خارج شد. پس از مدتی لبخندزنان بازگشت. | | علی علیه السلام گریست و از مسجد خارج شد. پس از مدتی لبخندزنان بازگشت. |
| پیامبر خدا پرسید چرا میخندد. | | پیامبر خدا پرسید چرا میخندد. |
| علی علیه السلام گفت:« داخل خانه شدم. دیدم فاطمه خوابیده است و حسین روی سینه او در خواب است: در مقابل او سنگ آسیابی بود که بدون اینکه دستی آن را بگرداند، میگشت و جو آرد میکرد.» | | علی علیه السلام گفت:« داخل خانه شدم. دیدم فاطمه خوابیده است و حسین روی سینه او در خواب است: در مقابل او سنگ آسیابی بود که بدون اینکه دستی آن را بگرداند، میگشت و جو آرد میکرد.» |
| پیامبر تبسم کرد و فرمود:« یا علی، مگر نمیدانی خداوند فرشتگانی دارد که روی زمین سیر می کنند و تا روز قیامت به محمد و ((آل محمد - آل الرسول |آل محمد)) خدمت می کنند؟» | | پیامبر تبسم کرد و فرمود:« یا علی، مگر نمیدانی خداوند فرشتگانی دارد که روی زمین سیر می کنند و تا روز قیامت به محمد و ((آل محمد - آل الرسول |آل محمد)) خدمت می کنند؟» |
| منابع: | | منابع: |
| بحار الانوار، ج 43، ص 28، حدیث 23- خرایج. | | بحار الانوار، ج 43، ص 28، حدیث 23- خرایج. |
| مراجعه شود به: | | مراجعه شود به: |
| ((مراقبین دوران کودکی امام حسین علیه السلام)) | | ((مراقبین دوران کودکی امام حسین علیه السلام)) |