تاریخچه ی:
فردوسی
تفاوت با نگارش: 20
| V{maketoc} | | V{maketoc} |
| !زندگی نامه | | !زندگی نامه |
- | حکیم فردوسی در "طبران طوس" در سال 329 هجری به دنیا آمد. پدرش از دهقانان طوس بود و از نظر مادی دارای ثروت و موقعیت قابل توجهی بود. از احوال او در عهد کودکی و جوانی اطلاع درستی در دست نیست ولی مشخص است که در جوانی با درآمدی که از املاک پدرش داشته است به کسی محتاج نبوده است؛ اما اندک اندک آن اموال را از دست داده و به تهیدستی گرفتار شده افتاده است. |
+ |
{img src=img/daneshnameh_up/b/ba/ferdosi01.jpg}
|
حکیم فردوسی در "طبران ((طوس))" در سال 329 هجری به دنیا آمد. پدرش از دهقانان طوس بود و از نظر مادی دارای ثروت و موقعیت قابل توجهی بود. از احوال او در عهد کودکی و جوانی اطلاع درستی در دست نیست ولی مشخص است که در جوانی با درآمدی که از املاک پدرش داشته به کسی محتاج نبوده است؛ اما اندک اندک آن اموال را از دست داده و به تهیدستی گرفتار شده است. |
- | فردوسی از همان ابتدای کار که به کسب علم و دانش پرداخت به خواندن داستان هم علاقمند شد و مخصوصاً به تاریخ و اطلاعات رع به گذشته ایران عشق می ورزید. همین علاقه به داستانهای کهن بود که او را به فکر نظم شاهنامه انداخت. |
+ | فردوسی از همان ابتدای کار که به کسب علم و دانش پرداخت، به خواندن داستان هم علاقمند شد و مخصوصاً به تاریخ و اطلاعات مرو به گذشته ایران عشق می ورزید. |
- | چنانکه از گت د ا در شاهنامه بر ی آید، مدتها در جستی این کتاب بوده است و مدتی را که بری ی کر ر کرد 25 ا 35 سا ذکر کرده اند. |
+ | هی اه ب داستهای کهن بود که او را به فکر ه ن ر رد اهناه انداخت. |
- | نزدیک به سی سال از بهترین ایام زندگی را وقف این کار کرد و فردوسی در سال 370 یا 371 به نظم در آوردن شاهنامه را آغاز کرد و در اوایل این کار هم خود فردوسی ثروت و دارایی قابل توجهی داشت و هم بعضی از بزرگان خراسان که به تاریخ باستان ایران علاقه داشتند او را یاری می کردند ولی به مرور زمان و پس از گذشت سالهایی، در حالی که فردوسی بیشتر شاهنامه را سروده بود دچار فقر و تنگدستی شد. |
+ | چنان که از گفته خود او در شاهنامه بر می آید، مدتها در جستجوی این کتاب بوده است و پس از یافتن دستمایه ی اصلیی داستانهای شاهنامه، نزدیک به سی سال از بهترین ایام زندگی خود را وقف این کار کرد. /> او خود می گوبد:
~~green:بسی رنج بردم بدین سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی پی افکندم از نظم کاخی بلند که از باد و باران نیابد گزند بناهای آباد گردد خراب ز باران و از تابش آفتاب~~
فردوسی در سال 370 یا 371 به نظم در آوردن شاهنامه را آغاز کرد و در اوایل این کار هم خود فردوسی ثروت و دارایی قابل توجهی داشت و هم بعضی از بزرگان خراسان که به تاریخ باستان ایران علاقه داشتند او را یاری می کردند ولی به مرور زمان و پس از گذشت سالهایی، در حالی که فردوسی بیشتر شاهنامه را سروده بود دچار فقر و تنگدستی شد. |
| ~~green:اَلا ای برآورده چرخ بلند | | ~~green:اَلا ای برآورده چرخ بلند |
| چه داری به پیری مرا مستمند | | چه داری به پیری مرا مستمند |
| چو بودم جوان برترم داشتی | | چو بودم جوان برترم داشتی |
| به پیری مرا خوار بگذاشتی | | به پیری مرا خوار بگذاشتی |
| به جای عنانم عصا داد سال | | به جای عنانم عصا داد سال |
| پراکنده شد مال و برگشت حال~~ | | پراکنده شد مال و برگشت حال~~ |
| | | |
- | بر خلاف آن چه مشهور است، فردوسی شاهنامه را صرفاً بخاطر علاقه خودش و حتی سالها قبل از آنکه سلطان محمود به سلطنت برسد، آغاز کرد؛ اما چون در طی این کار رفته رفته ثروت و جوانی را از دست داد، به فکر افتاد که آن را به نام پادشاهی بزرگ کند و به گمان اینکه سلطان محمود چنانکه باید قدر او را خواهد شناخت، شاهنامه را بنام او کرد و راه غزنین را در پیش گرفت. |
+ | بر خلاف آن چه مشهور است، فردوسی سرودن شاهنامه را صرفاً به خاطر علاقه خودش و حتی سالها قبل از آن که ((سلطان محمود )) به سلطنت برسد، آغاز کرد؛ اما چون در طی این کار رفته رفته ثروت و جوانی را از دست داد، به فکر افتاد که آن را به نام پادشاهی بزرگ کند و به گمان اینکه سلطان محمود چنان که باید قدر او را خواهد شناخت، شاهنامه را به نام او کرد و راه غزنین را در پیش گرفت. |
| اما سلطان محمود که به مدایح و اشعار ستایش آمیز شاعران بیش از تاریخ و داستانهای پهلوانی علاقه داشت، قدر سخن فردوسی را ندانست و او را چنانکه شایسته اش بود تشویق نکرد. | | اما سلطان محمود که به مدایح و اشعار ستایش آمیز شاعران بیش از تاریخ و داستانهای پهلوانی علاقه داشت، قدر سخن فردوسی را ندانست و او را چنانکه شایسته اش بود تشویق نکرد. |
| علت این که شاهنامه مورد پسند سلطان محمود واقع نشد، درست معلوم نیست. | | علت این که شاهنامه مورد پسند سلطان محمود واقع نشد، درست معلوم نیست. |
| عضی گفته اند که به سبب بدگوئی حسودان، فردوسی نزد محمود به بی دینی متهم شد (در واقع اعتقاد فردوسی به شیعه که سلطان محمود آن را قبول نداشت هم به این موضوع اضافه شد) و از این رو سلطان به او بی اعتنائی کرد. | | عضی گفته اند که به سبب بدگوئی حسودان، فردوسی نزد محمود به بی دینی متهم شد (در واقع اعتقاد فردوسی به شیعه که سلطان محمود آن را قبول نداشت هم به این موضوع اضافه شد) و از این رو سلطان به او بی اعتنائی کرد. |
- | ظاهراً بعضی از شاعران دربار سلطان محمود به فردوسی حسد می بردند و داستانهای شاهنامه و پهلوانان قدیم ایران را در نظر سلطان محمود پست و ناچیز جلوه داده بودند. بهر حال سلطان شاهنامه را بی ارزش دانست و از رستم بزشتی یاد کرد و چنانکه مؤلف تاریخ سیستان می گوید، بر فردوسی خشمگین شد و گفت: که "شاهنامه خود هیچ نیست مگر حدیث رستم، و اندر سپاه من هزار مرد چون رستم هست". | |
- | گفه اند که فری از ین بی اعنائی محمود بر فت و چندین در هجو سلطان محمود گت از تر جازات سلطان محمود غزین ا ترک کد و ا شم و تس ی شهرائی چن هرات، ری و طبرستا تواری بد و از شری ب شهر دیگر میرفت تا آنکه سران ر دگا ود طس درگذشت. تاری واتش ا عضی 411 برخی 416 هجری قمری نوته اند. |
+ | اهر عضی از اعان درر سلطان محمود ب رسی حسد ی رند و اتی هاه و لواا دیم ایران را ر لا ممود ست و ناچی جلو ا بوند. |
- | ر تاریخ آمده است که که چن ال ، محمود ا به مناتی به یاد فروی اتاد و از رفتاری ک با آ شعر آزاده کرده بود پشیمان شد و به فکر جبران گذشته افاد و فمان داد تا برای و ز غزین ه طوس بفرستند و از او دلجوئی نن. ا چنانکه نوشته اند، روزی که هدیه سلطان را از غزین به وس می آوردند، جنازه شاعر را از طوس بیرو ی بردند از فردوسی تها ی ختر ه جا مانده ود، زیرا پسش هم ر حات پدر فوت کد بود و گفته شد که دختر فدی هم این هیه لان ممود را پذیرفت و آن ر س رستاد. |
+ | ه ه ال لن محمود اهنامه بی ار داست و از رست ب زشی یاد کرد و بر فدوی گین د و گ: که "شاهناه ود هی یست گر دی رسم، و در ه من ه مد ون رت ست". |
- | اهنمه نه ف زگترین و پ ایه ین مموه عر ت ه ساانی و زنوی یاگر مانه است که مهمین ند ظم ان ای و بارتین مر کوه و ونق رهنگ و ن یران دیم زانه گنینه دـ فری ست. |
+ | گفه ان که فردی ز ین ی اعتائی لان ممو ر فت و دین ی ر هو سطان محمود گف و پس ا رس مجاات نین ا ترک کرد و چندی ههائی چون را ری و طبرتن ماری ود و ز شری به یگر ی رت ا آنکه سرا در زادگه ود، و رگت. |
- | فوی بعی طیف داشت. سخنش عنه و هجو و روغ و تملق خالی بود می تات الفاظ ناشایست و کلمت در از اخلاق بکار نمی برد. |
+ | ی فاتش عضی 411 و رخی 416 ی ی نوت اند. |
- | در وطن دوستی سری پر شور داشت. به داستانهای کهن و به تاریخ و سنن قدیم عشق می ورزید. |
+ | فردوسی را در شهر طوس، در باغی که متعلق به خودش بود، به خاک سپردند.
::{img src=img/daneshnameh_up/6/68/aramgah-ferdosi.jpg}::
در تاریخ آمده است که چند سال بعد، محمود به مناسبتی فردوسی را به یاد آورد و از رفتاری که با آن شاعر آزاده کرده بود پشیمان شد و به فکر جبران گذشته افتاد و فرمان داد تا ثروت فراوانی را برای او از غزنین به طوس بفرستند و از او دلجوئی کنند.
اما چنان که نوشته اند، روزی که هدیه سلطان را از غزنین به طوس می آوردند، جنازه شاعر را از طوس بیرون می بردند.
از فردوسی تنها یک دختر به جا مانده بود، زیرا پسرش هم در حیات پدر فوت کرده بود و گفته شده است که دختر فردوسی هم این هدیه سلطان محمود را نپذیرفت و آن را پس فرستاد.
شاهنامه نه فقط بزرگ ترین و پر مایه ترین مجموعه شعر است که از عهد سامانی و ((غزنوی )) به یادگار مانده است بلکه مهمترین سند عظمت زبان فارسی و بارزترین مظهر شکوه و رونق فرهنگ و تمدن ایران قدیم و خزانه لغت و گنجینه ادبـیات فارسی است.
فردوسی طبعی لطیف داشته، سخنش از طعنه و هجو و دروغ و تملق خالی بود و تا می توانست الفاظ ناشایست و کلمات دور از اخلاق بکار نمی برد.
او در وطن دوستی سری پر شور داشت. به داستانهای کهن و به تاریخ و سنن قدیم عشق می ورزید. |
| !ویژگیهای هنری شاهنامه | | !ویژگیهای هنری شاهنامه |
- | شاهنامه، حافظ راستین سنت های ملی و شناسنامه قوم ایرانی است. شاید بی وجود این اثر بزرگ، بسیاری از عناصر مثبت فرهنگ آبا و اجدادی ما در طوفان حوادث تاریخی نابود می شد و اثری از آنها به جای نمی ماند. |
+ | "شاهنامه"، حافظ راستین سنت های ملی و شناسنامه قوم ایرانی است. شاید بی وجود این اثر بزرگ، بسیاری از عناصر مثبت فرهنگ آبا و اجدادی ما در طوفان حوادث تاریخی نابود می شد و اثری از آنها به جای نمی ماند. |
| فردوسی شاعری معتقد و مومن به ولایت معصومین علیهم السلام بود و خود را بنده اهل بیت نبی و ستاینده خاک پای وصی می دانست و تاکید می کرد که: | | فردوسی شاعری معتقد و مومن به ولایت معصومین علیهم السلام بود و خود را بنده اهل بیت نبی و ستاینده خاک پای وصی می دانست و تاکید می کرد که: |
| ~~green: | | ~~green: |
| گرت زین بد آید، گناه من است | | گرت زین بد آید، گناه من است |
| چنین است و آیین و راه من است | | چنین است و آیین و راه من است |
| بر این زادم و هم بر این بگذرم | | بر این زادم و هم بر این بگذرم |
| چنان دان که خاک پی حیدرم ~~ | | چنان دان که خاک پی حیدرم ~~ |
- | فردوسی با خلق حماسه عظیم خود، برخورد و مواجهه دو فرهنگ ایران و اسلام را به بهترین روش ممکن عینیت بخشید، با تأمل در شاهنامه و فهم پیش زمینه فکری ایرانیان و نوع اندیشه و آداب و رسومشان متوجه می شویم که ایرانیان همچون زمینی مستعد و حاصلخیز آمادگی دریافت دانه و بذر آیین الهی جدید را داشته و خود به استقبال این دین توحیدی رفته اند. |
+ | فردوسی با خلق ((حماسه )) عظیم خود، برخورد و مواجهه دو فرهنگ ایران و اسلام را به بهترین روش ممکن عینیت بخشید، با تأمل در شاهنامه و فهم پیش زمینه فکری ایرانیان و نوع اندیشه و آداب و رسومشان متوجه می شویم که ایرانیان همچون زمینی مستعد و حاصل خیز آمادگی دریافت دانه و بذر آیین الهی جدید را داشته و خود به استقبال این دین توحیدی رفته اند. |
| چنان که در سالهای آغازین ظهور اسلام، در نشر و گسترش و دفاع از احکام و قوانینش به دل و جان کوشیدند. | | چنان که در سالهای آغازین ظهور اسلام، در نشر و گسترش و دفاع از احکام و قوانینش به دل و جان کوشیدند. |
- | اهمیت شاهنامه فقط در جنبه ادبی و شاعرانه آن خلاصه نمی شود و پیش از آن که مجموعه ای از داستانهای منظوم باشد، تبارنامه ای است که بیت بیت و حرف به حرف آن ریشه در اعماق آرزوها و خواسته های جمعی، ملتی کهن دارد؛ ملتی که در همه ادوار تاریخی، نیکی و روشنایی را ستوده و با بدی و ظلمت ستیز داشته است. | |
- | ماه رای رگ ایان سا 411 ه. در گت. و ر ر شهر ر ای که ملک د او و، ه اک د. |
+ | همیت شاهنمه فق در جنبه ادبی و عرانه آن خلاصه نمی ود و پیش از آن که مموه ای از داستاهای ظوم باشد، تبارنامه ی ست که یت بیت و حرف ه رف آن ریشه در عق رزوها و واته های جمعی، ملتی کهن دارد.
/>ملتی که ر مه ادوار تاریخی، نیکی و ونی ا ستوده و ا دی لمت ستیز داشت ست. |
| شاهنامه، منظومه مفصلی است که حدوداً از شصت هزار بیت تشکیل شده است و دارای سه دوره اساطیری، پهلوانی، تاریخی است. | | شاهنامه، منظومه مفصلی است که حدوداً از شصت هزار بیت تشکیل شده است و دارای سه دوره اساطیری، پهلوانی، تاریخی است. |
- | فردوسی بر منابع بازمانده کهن، چنان کاخ رفیعی از سخن بنیان می نهد که به قول خودش باد و باران نمی تواند گزندی بدان برساند و گذشت سالیان خی در ارکان ارد نمی کند. |
+ | فردوسی بر منابع بازمانده کهن، چنان کاخ رفیعی از سخن بنیان می نهد که به قول خودش باد و باران نمی تواند گزندی بدان برساند و گذشت سالیان بر آن تأثیری ندارد.
در برخرد با ((صه)) های اهنامه و دیر داستانهای اساطیری فقط به ظاهر داستانها نمی توان بسنده کرد.
زبان قه ای اساطیری، زبانی آکنده از رمز و سمبل است و بی توجهی به معانی رمزی اساطیر، شکوه و غنای آنها را تا حد قصه های معمولی تنزل می دهد. |
- | در برخورد با قصه های شاهنامه و دیگر داستانهای اساطیری فقط به ظاهر داستانها نمی توان بسنده کرد؛ زبان قصه های اساطیری، زبانی آکنده از رمز و سمبل است و بی توجهی به معانی رمزی اساطیر، شکوه و غنای آنها را تا حد قصه های معمولی تنزل می دهد حکیم فردوسی خود توصیه می کند: |
+ | حکیم فردوسی خود توصیه می کند: |
| ~~green:تو این را دوغ و فسانه مدان | | ~~green:تو این را دوغ و فسانه مدان |
| به یکسان روش در زمانه مدان | | به یکسان روش در زمانه مدان |
| از او هر چه اندر خورد با خرد | | از او هر چه اندر خورد با خرد |
- | و دگر بر ره رمز معنی برد ~~ |
+ | دگر بر ره رمز معنی برد ~~ |
- | شاهنامه روایت نبرد خوبی و بدی است و پهلوانان، جنگجویان این نبرد دائمی در ناوگان هستی اند. جنگ و کاوه و ضحاک ظالم، کین خواهی منوچهر از سلم و تور، مرگ سیاوش به دسیسه سودابه و . . . همه حکایت از این نبرد و ستیز دارند. |
+ | شاهنامه روایت نبرد خوبی و بدی است و پهلوانان، جنگجویان این نبرد دائمی در هستی اند. |
- | ک ردسی و ندیشه حاکم بر امه همیش مدافع خویها در برار لم و ته ست. ایرا که رمی اگا محسوب می شود همواره مو زار ی مسیگنش قار ی گیرد. |
+ | گ ک و ((حاک )) ا کی خوهی منوچهر ا لم و تو، مگ سیاش به یس وا و . . . همه کیت ز ای ن سی ارد. |
- | یایی کوه یران، ا در مرض میتهای گوناگ رار می هد ا یمن رو پهلوانن با ام توان به دفا از موجودی این کشر و رزشهای عمی انانی مش ر می یزن و جان سر این کار می نهند. |
+ | فک دوی و ان اکم ر هنا میه داف خبی ها برابر م و تباهی ات. ایان ک رزمی آزاگان م ی شود هموره مورد زر و ای همسایگانش قرار می گیرد. |
- | بخی از هلوانان اهنامه نمونه ی تعالی انای هستند ک مر خویش ا به تمامی د هموان وی گرنه ا لوانانی همچون فریدن، سیاش، کیسر ت گوز و این ت اند. |
+ | زیبیی و شکه ایران، ن را در معرض یبت ای گوناگون قار ی دهد ز همین رو پهلوانانش ا تمام ون ه دع از مجویت این کو و رها عی انسانی مرداش ر ی و این ک ی نهند. |
- | خصیت های دیگری نیز هچون اک سم و ت ان کنده ز شرارت و بدخویی و فا است گیی ممور اهریمنند و ق نبودی و فاد ر او جهان را رند. |
+ | رخی از پهوانان هناه مونه ی عای نانی هتند که مر خویش ا ه تمی ر خت همنون وی ذراه ا. |
- | هرانان شاهنا با رگ، ستیی ماره دارن و ان ستی نه رویگان از مر س و نه پنه برن کنج عافیت، بله پهلوان در موجهه و رگیری با خطرات بزرگ ه جنگ مرگ می رد و د حقیقت، زدگی را از آغش مرگ می دزدد. |
+ | هوانانی ه رین، سیو، یسو ر، ودرز و و از ی دت اد. |
- | ل داستانهای اهنامه بی اعتباری دنی را به یاد خواننده می و و را ب بیداری و درس گرفتن از روزگار می خوند ولی د همین حا آنا که هنگام خن شقانه می رد به سادگی و ب کوه و زیبایی موض را می پردان. |
+ | یت های یگری نی همچون ک و و تور وودا آکنه ا ار و بویی و اد ا. |
- | نگهی به اسکندرنامه ((نظامی )) در مقیسه با شاهنام، این حقیقت را بر ما نمایان تر می کند. شاعر عارف که هنیتی تغزی و زبانی نم و خیا نگیز دارد، در وادی حماسه چنان ریق تصویرسازی و توصیفات تغزلی شده که جای و مقام زبان حماسه را فراموش کرده است حال آنکه که حکیم فردوسی حتی در توصیفات تغزلی در شأن زبان حماسه از تخیل و تصاویر ه می گیرد و از ازدحام بیهوده تصاویر در زبان حماسی اش پرهیز می کند. |
+ | نها ممران اهینن و د ناودی و فساد در امور ه را دارند. |
- | ((تصویرسازی)) در شعر فردوسی جایی بسیار مهم دارد. شاعر با تجسم حوادث و ماجراهای داستان در پیش چشم خواننده او را همراه با خود به متن حوادث می برد، گویی خواننده داستان را بر پرده سینما به تماشا نشسته است. تصویرسازی و تخیل در اثر فردوسی چنان محکم و متناسب است که حتی اغلب توصیفات طبیعی درباره طلوع، غروب، شب، روز و . . . در شعر او حالت و تصویری حماسی دارد و ظرافت و دقت حکیم طوس در چنین نکاتی موجب هماهنگی جزئی ترین امور در شاهنامه با کلیت داستان ها شده است چند بیت زیر در توصیف آفتاب بیان شده است. |
+ | قهرمانان شاهنامه با مرگ، ستیزی هماره دارند و این ستیز نه روی گردانی از مرگ است و نه پناه بردن به کنج عافیت، بلکه پهلوان در مواجهه و درگیری با خطرات بزرگ به جنگ مرگ می رود و در حقیقت، زندگی را از آغوش مرگ می دزدد.
اغلب داستانهای شاهنامه بی اعتباری دنیا را به یاد خواننده می آورد و او را به بیداری و درس گرفتن از روزگار می خواند ولی در همین حال آنجا که هنگام سخن عاشقانه می رسد فردوسی به سادگی و با شکوه و زیبایی موضوع را می پروراند.
نگاهی به پنج گنج ((نظامی )) در مقایسه با شاهنامه، این حقیقت را بر ما نمایان تر می کند. در پنج گنج، شاعر عارف که ذهنیتی تغزلی و زبانی نرم و خیال انگیز دارد، در وادی حماسه چنان غریق تصویرسازی و توصیفات تغزلی شده که جای و مقام زبان حماسه را فراموش کرده است حال آنکه که فردوسی حتی در توصیفات تغزلی در شأن زبان حماسه، از تخیل و تصاویر بهره می گیرد و از ازدحام بیهوده تصاویر در زبان حماسی اش پرهیز می کند.
::{img src=img/daneshnameh_up/f/f6/Shahnameh01.jpg}::
__تصویرسازی__
تصویرسازی در شعر فردوسی جایی بسیار مهم دارد. شاعر با تجسم حوادث و ماجراهای داستان در پیش چشم خواننده او را همراه با خود به متن حوادث می برد، گویی خواننده داستان را بر پرده سینما به تماشا نشسته است.
تصویرسازی و تخیل در اثر فردوسی چنان محکم و متناسب است که حتی اغلب توصیفات طبیعی درباره طلوع، غروب، شب، روز و . . . در شعر او حالت و تصویری حماسی دارد و ظرافت و دقت حکیم طوس در چنین نکاتی موجب هماهنگی جزئی ترین امور در شاهنامه با کلیت داستان ها شده است. /> چند بیت زیر در توصیف آفتاب بیان شده است: |
| ~~green: | | ~~green: |
| چو خورشید از چرخ گردنده سر | | چو خورشید از چرخ گردنده سر |
| برآورد بر سان زرین سپر ~~ | | برآورد بر سان زرین سپر ~~ |
| ~~red:***~~ | | ~~red:***~~ |
- | پدید آمد آن خنجر تابناک به کردار یاقوت شد روی خاک |
+ | ~~green:پدید آمد آن خنجر تابناک به کردار یاقوت شد روی خاک~~ |
| ~~red:***~~ | | ~~red:***~~ |
| ~~green:چو زرین سپر برگرفت آفتاب | | ~~green:چو زرین سپر برگرفت آفتاب |
| سرجنگجویان برآمد ز خواب ~~ | | سرجنگجویان برآمد ز خواب ~~ |
| و این هم تصویری که شاعر از رسیدن شب دارد: | | و این هم تصویری که شاعر از رسیدن شب دارد: |
| ~~green:چو خورشید تابنده شد ناپدید | | ~~green:چو خورشید تابنده شد ناپدید |
| شب تیره بر چرخ لشگر کشید ~~ | | شب تیره بر چرخ لشگر کشید ~~ |
- | شاهنام بای فاخر مطنطن دارد. |
+ | __میی__ |
- | ((موسیقی )) در شعر فردوسی از عناصر اصلی شعر محسوب می شود. انتخاب وزن ((متقارب)) که هجاهای بلند آن کمتر از هجاهای کوتاه است، موسیقی حماسی شاهنامه را چند برابر می کند. |
+ | موسیقی در شعر فردوسی از عناصر اصلی شعر محسوب می شود. انتخاب وزن ((متقارب)) که هجاهای بلند آن کمتر از هجاهای کوتاه است، موسیقی حماسی شاهنامه را چند برابر می کند. |
| علاوه بر استفاده از وزن عروضی مناسب، فردوسی با به کارگیری قافیه های محکم و هم حروفیهای پنهان و آشکار، انواع ((جناس))، ((سجع)) و دیگر ((صنایع لفظی)) تأثیر موسیقایی شعر خود را تا حد ممکن افزایش می دهد. | | علاوه بر استفاده از وزن عروضی مناسب، فردوسی با به کارگیری قافیه های محکم و هم حروفیهای پنهان و آشکار، انواع ((جناس))، ((سجع)) و دیگر ((صنایع لفظی)) تأثیر موسیقایی شعر خود را تا حد ممکن افزایش می دهد. |
| اغراقهای استادانه، تشبیهات حسی و نمایش لحظات طبیعت و زندگی از دیگر مشخصات مهم شعر فردوسی است. | | اغراقهای استادانه، تشبیهات حسی و نمایش لحظات طبیعت و زندگی از دیگر مشخصات مهم شعر فردوسی است. |
| ~~green:برآمد ز هر دو سپه بوق و کوس | | ~~green:برآمد ز هر دو سپه بوق و کوس |
| هوا نیلگون شد، زمین آبنوس | | هوا نیلگون شد، زمین آبنوس |
| چو برق درخشنده از تیره میغ | | چو برق درخشنده از تیره میغ |
| همی آتش افروخت از گرز و تیغ | | همی آتش افروخت از گرز و تیغ |
| هوا گشت سرخ و سیاه و بنفش | | هوا گشت سرخ و سیاه و بنفش |
| ز بس نیزه و گونه گونه درفش | | ز بس نیزه و گونه گونه درفش |
| از آواز دیوان و از تیره گرد | | از آواز دیوان و از تیره گرد |
| ز غریدن کوس و اسب نبرد | | ز غریدن کوس و اسب نبرد |
| شکافیده کوه و زمین بر درید | | شکافیده کوه و زمین بر درید |
| بدان گونه پیکار کین کس ندید | | بدان گونه پیکار کین کس ندید |
| چکاچاک گرز آمد و تیغ و تیر | | چکاچاک گرز آمد و تیغ و تیر |
| ز خون یلان دشت گشت آبگیر | | ز خون یلان دشت گشت آبگیر |
| زمین شد به کردار دریای قیر | | زمین شد به کردار دریای قیر |
| همه موجش از خنجر و گرز و تیر | | همه موجش از خنجر و گرز و تیر |
| دمان بادپایان چو کشتی بر آب | | دمان بادپایان چو کشتی بر آب |
| سوی غرق دارند گفتی شتاب ~~ | | سوی غرق دارند گفتی شتاب ~~ |
| !منبع داستانهای شاهنامه | | !منبع داستانهای شاهنامه |
- | نخستین کتاب نثر فارسی که به عنوان یک اثر مستقل عرضه شد، شاهنامه ای منثور بود که به دلیل آن که به دستور و سرمایه "ابومنصور توسی" فراهم آمد، به "شاهنامه ابومنصوری" شهرت دارد و تاریخ گذشته ایران به حساب می آید. |
+ | نخستین کتاب(( نثر )) فارسی که به عنوان یک اثر مستقل عرضه شد، شاهنامه ای منثور بود.
این کتاب به دلیل آن که به دستور و سرمایه "ابومنصور توسی" فراهم آمد، به "شاهنامه ابومنصوری" شهرت دارد و تاریخ گذشته ایران به حساب می آید. |
- | اصل این کتاب از میان رفته و تنها مقدمه آن که حدود پانزده صفحه می شود در بعضی نسخه های خطی قدیمی شاهنامه موجود است. |
+ | اصل این کتاب از میان رفته و تنها مقدمه آن که حدود پانزده صفحه می شود در بعضی نسخه های خطی شاهنامه موجود است. |
- | علاوه بر این شاهنامه، یک شاهنامه منثور دیگر به نام شاهنامه ابوالموید بلخی وجود داشته که گویا قبل از شاهنامه ابومنصوری تألیف یافته است، اما چون بکلی از میان رفته درباره آن نمی توان اظهارنظر کرد. |
+ | علاوه بر این شاهنامه، یک شاهنامه منثور دیگر به نام شاهنامه ابوالموید بلخی وجود داشته که گویا قبل از شاهنامه ابومنصوری تألیف یافته است، اما چون به کلی از میان رفته درباره آن نمی توان اظهارنظر کرد. |
- | پس از این دوره در قرن چهارم شاعری به نام دقیقی کار به نظم در آوردن داستانهای ملی ایران را شروع کرد. |
+ | پس از این دوره در قرن چهارم شاعری به نام ((دقیقی )) کار به نظم در آوردن داستانهای ملی ایران را شروع کرد. |
| دقیقی زردشتی بود و در جوانی به شاعری پرداخت. | | دقیقی زردشتی بود و در جوانی به شاعری پرداخت. |
- | او برخی از امیران چغانی و سامانی را مدح گفت و از آنها جوایز گرانبها دریافت داشت. |
+ | او برخی از امیران چغانی و سامانی را مدح گفت و از آنها جوایز گرانبها دریافت کرد. |
- | دقیقی ظاهراً به دستور نوح بن منصور سامانی مأموریت یافت تا شاهنامه منثور ابومنصوری را که به نثر بود به نظم در آورد. |
+ | دقیقی ظاهراً به دستور ((نوح بن منصور سامانی)) مأموریت یافت تا شاهنامه ی ابومنصوری را که به نثر بود به نظم در آورد. |
- | ((دقیقی))، هزار بیت بیشتر از شاهنامه را نسروده بود و هنوز جوان بود که کشته شد (حدود 367 یا 369 هـ. ق) در حالی که هنوز جوان بود و بخش عظیمی از داستانهای شاهنامه ناسروده مانده بود. |
+ | ((دقیقی))، هزار بیت بیشتر از این شاهنامه را نسروده بود و هنوز جوان بود که کشته شد (حدود 367 یا 369 هـ. ق) و بخش عظیمی از داستانهای شاهنامه ناسروده مانده بود. |
| فردوسی استاد و هشمهری دقیقی کار ناتمام او را دنبال کرد. | | فردوسی استاد و هشمهری دقیقی کار ناتمام او را دنبال کرد. |
| از این رو می توان شاهنامه دقیقی را منبع اصلی فردوسی در سرودن شاهنامه دانست. | | از این رو می توان شاهنامه دقیقی را منبع اصلی فردوسی در سرودن شاهنامه دانست. |
- | !بخش های شاهنامه |
+ | !بخش های اصلی شاهنامه |
- | موضوع این شاهکار جاودان، تاریخ ایران قدیم از آغاز تمدن نژاد ایرانی تا انقراض حکومت ساسانیان به دست اعراب است و ر روی ه به سه دوره ~~green:اساطیری، پهلوی و تاریخی~~ تقسیم می شود. |
+ | موضوع این شاهکار جاودان، تاریخ ایران قدیم از آغاز تمدن نژاد ایرانی تا انقراض حکومت ساسانیان به دست اعراب است و کل به سه دوره ~~green:اساطیری، پهلوی و تاریخی~~ تقسیم می شود. |
- | __دوره اساطیری __از عهد کیومرث تا ظهور فریدون ادامه دارد. در این عهد از پادشاهانی مانند کیومرث، هوشنگ، تهمورث و جمشید سخن به میان می آید. تمدن ایرانی در این زمان تکوین می یابد. کشف آتش، جدا کرن آهن از سنگ و رشتن و بافتن و کشاورزی کردن و امثال آن در این دوره صورت می گیرد. در این عهد جنگها غالباً جنگ های داخلی است و جنگ با دیوان – بعضی احتمال داده اند که منظور از دیوان، بومیان فلات ایران بوده اند که با آریاییهای مهاجم همواره تا مدتی جنگ و ستیز داشته اند- منکوب کردن آنها بزرگترین مشکل عصر بوده است. در پایان این عهد، ضحاک دشمن پاکی و سمبول بدی به حکومت می نشیند، اما سرانجام پس از هزار سال فریدون به یاری کاوه آهنگر و حمایت مردم او را از میان می برد و دوره جدید آغاز می شود. |
+ | __دوره اساطیری __ |
- | __دوره پهلوانی یا حماسی__ از پادشاهی فریدون شروع می شود. ایرج، منوچهر، نوذر، زاب و گرشاسب به ترتیب به پادشاهی می نشیند. جنگهای میان ایران و توران آغاز می شود. |
+ | این دوره از عهد کیومرث تا ظهور فریدون ادامه دارد. در این عهد از پادشاهانی مانند کیومرث، هوشنگ، تهمورث و جمشید سخن به میان می آید. تمدن ایرانی در این زمان تکوین می یابد. کشف آتش، جدا کرن آهن از سنگ و رشتن و بافتن و کشاورزی کردن و امثال آن در این دوره صورت می گیرد.
در این عهد جنگها غالباً جنگ های داخلی است و جنگ با دیوان و سرکوب کردن آنها بزرگ ترین مشکل این عصر بوده است. (بعضی احتمال داده اند که منظور از دیوان، بومیان فلات ایران بوده اند که با آریایی های مهاجم همواره جنگ و ستیز داشته اند)
در پایان این عهد، ضحاک دشمن پاکی و سمبل بدی به حکومت می نشیند، اما سرانجام پس از هزار سال فریدون به یاری ((کاوه آهنگر)) و حمایت مردم او را از میان می برد و دوره جدید آغاز می شود.
__دوره پهلوانی __
دوره پهلوانی یا حماسی از پادشاهی فریدون شروع می شود. ایرج، منوچهر، نوذر، گرشاسب به ترتیب به پادشاهی می نشیند. جنگهای میان ایران و توران آغاز می شود. |
| پادشاهی کیانی مانند: کیقباد، کیکاووس، کیخسرو و سپس لهراست و گشتاسب روی کار می آیند. در این عهد دلاورانی مانند: زال، رستم، گودرز، طوس، بیژن، سهراب و امثال آنان ظهور می کنند. | | پادشاهی کیانی مانند: کیقباد، کیکاووس، کیخسرو و سپس لهراست و گشتاسب روی کار می آیند. در این عهد دلاورانی مانند: زال، رستم، گودرز، طوس، بیژن، سهراب و امثال آنان ظهور می کنند. |
- | سیاوش پسر کیکاووس به دست افراسیاب کشته می شود و رستم به خونخواهی او به توران زمین می رود و انتقام خون سیاوش را از افراسیاب می گیرد. در زمان پادشاهی گشتاسب، زرتشت پیغمبر ایرانیان ظهور می کند و اسفندیار به دست رستم کشته می شود مدتی پس از کشته شدن اسفندیار، رستم نیز به دست برادر خود، شغاد از بین می رود سیستان به دست بهمن پسر اسفندیار با خاک یکسان می گردد، و با مرگ رستم دوره پهلوانی به پایان می رسد. |
+ | سیاوش پسر کیکاووس به دست افراسیاب کشته می شود و رستم به خونخواهی او به توران زمین می رود و انتقام خون سیاوش را از افراسیاب می گیرد. در زمان پادشاهی گشتاسب، ((زرتشت )) پیغمبر ایرانیان ظهور می کند و اسفندیار به دست رستم کشته می شود. /> مدتی پس از کشته شدن اسفندیار، رستم نیز به دست برادر خود، شغاد از بین می رود و سیستان به دست بهمن پسر اسفندیار با خاک یکسان می گردد، و با مرگ رستم دوره پهلوانی به پایان می رسد.
__دوره تاریخی__
این دوره با ظهور بهمن آغاز می شود و پس از بهمن، همای و سپس داراب و دارا پسر داراب به پادشاهی می رسند.
در این زمان اسکندر مقدونی به ایران حمله می کند و دارا را که همان داریوش سوم است می کشد و به جای او بر تخت می نشیند. |
- | __دوره تاریخی__ با ظهور بهمن آغاز می شود و پس از بهمن همای و سپس داراب و دارا پسر داراب به پادشهای می نشینند. در این زمان اسکندر مقدونی به ایران حمله می کند و دارا را که همان داریوش سوم است می کشد و به پادشاهی می نشیند. پس از اسکندر دوره پادشاهی اشکانیان در ابیاتی چند بیان می گردد و سپس ساسانیان روی کار می آیند و آن گاه حمله عرب پیش می آید و با شکست ایرانیان شاهنامه به پایان می رسد. |
+ | پس از اسکندر دوره پادشاهی اشکانیان در ابیاتی چند بیان می گردد و سپس ساسانیان روی کار می آیند و آن گاه حمله عرب پیش می آید و با شکست ایرانیان شاهنامه به پایان می رسد. |