منو
 کاربر Online
921 کاربر online
تاریخچه ی: فراخوانی قرآن به عقل و استدلال

در حال مقایسه نگارشها

نگارش واقعی نگارش:4
در قرآن واژه «عقل» به صورت اسم نیامده است، بلکه همیشه به صورت فعل به‌کار رفته، مثل «تعقلون»، «یعقلون» و.... یعنی اینکه در قرآن «تعقل» یک کنش انسانی است نه یک گوهرِ مجرد از انسان. از همین رو در قرآن هیچ‌گاه بیان نشده که مثلا خداوند هم عاقل است، زیرا از منظر قرآن، خداوند امیال نفسانیِ ویرانگر ندارد که بخواهد آن امیال را بند بزند بنابراین نیازی به تعقل ندارد.



اما در دوره‌های بعد، یعنی از اواخر قرن دوم هجری به این سو، که آثار فلسفی یونانی به عربی ترجمه می‌شود و علم کلام و فلسفه در امپراطوریِ اسلامی شکل می‌گیرد، تعقل هم که قبلا در قرآن یک کنش انسانی بود جای عقل را می گیرد و به‌عنوان یک گوهر الهی معرفی می‌شود. در این تعریف کلامی، مقصود از «عقل» گوهر مجردی است که صادر اول است. گوهر مجرد یعنی موجودی که جسم و ماده نیست و برای انجام فعل، نیازی به ماده و جسم ندارد. به‌همین جهت عقل اول از خداوند دانسته شد و حدیثی هم در این مورد آورده اند که: «اول ما خلق‌الله العقل»




تقسیم بندی‌های پیچیده‌ی فلسفی و کلامی بسیاری در باره‌ی «عقل» پدید آمد. در این رویکرد، اتفاق مهمی که پدید آمد شاید این بود که چون عقل گوهری آسمانی و الهی دانسته شده بود بنابراین پایگاه ذاتی در انسان نداشت و بهره گرفتن از آن توسط انسان نیز می بایست مبتنی بر قواعد ویژه‌‌ای باشد که در چارچوب الاهیات به‌آن‌گونه که متکلمین و متالهین اسلامی می‌گفتند قابل تعریف باشد. به تعبیر دیگر، تعقل برای انسان بیشتر همین بود که به فرامین خداوند عمل کند و همین بود که گفتند «العقل ما عبد به‌الرحمن و اکتسب به‌الجنان».

اما در عصر جدید، یعنی از حدود صدسال پیش، در میان روشنفکران ما، اندک اندک، نوع دیگری از عقل عنوان شد که از آن به نام عقل خود بنیاد یاد کرده اند. این عقل جایگزین عقل دینی گردید. یعنی خردی که پایه، اساس و خاستگاه آن نه در آسمان، و نه در عالم مجردات، بلکه در همین انسانِ زمینی است. به‌نظر می‌رسد که مفهوم عقل خود بنیاد، از جهتِ انسانی بودن، و از این جهت که خاستگاه آن در انسان است، تا حدودی به مفهوم «تعقل» در قرآن نزدیک‌تر باشد. اگرچه کارکرد و تعریف عقل خود بنیاد با تعقلی که در قرآن از آن یاد شده، تفاوت‌هایی هم دارد.


اندیشه و تعقّل، اصلى ترین تکیه گاه اسلام در عقاید، اخلاق و اعمال است. از نظر این آیین آسمانى، انسان حق ندارد آنچه را که عقل نادرست مى داند، باور کند؛ صفاتى را که عقلْ ناپسند مى داند، بدان متّصف شود. و کارهایى را که عقلْ ناشایست مى داند، انجام دهد.
از این رو، در فرهنگ قرآن و احادیث رسول خدا صلّى الله علیه و آله و سخنان اهل بیت علیهم السّلام آن بزرگوار، واژه هایى که مردم را به تعقّل و اندیشه دعوت مى کنند؛ مانند تفکّر، تذکّر، تدّبر، تعقّل، تعلّم، تفقّه، ذکر، لُبّ ونُهى، که محور و اساس سخن با مردم بوده، بیش از هر چیز دیگر، مورد توجه و تأکید است.

در قرآن کریم، مشتقات علم 779 بار، عقل 49 بار، فقه 20 بار، فکر 18 بار، ذکر 274 بار، تدّبر 4 بار و لُبّ 16 بار آمده است.
از نظر اسلام، عقل، اصل انسان، معیار ارزش و درجات کمال او، ملاک ارزیابى اعمال، میزان جزا و حجّت باطنى خداوند متعال است.

عقل، از بهترین هدیه هاى الهى به انسان، نخستین پایگاه اسلام، اساسى ترین پایه هاى زندگى و زیباترین زیور انسان است . عقل، گرانبهاترین ثروت، بهترین دوست و راهنما، و اصلى ترین تکیه گاه اهل ایمان است . از نظر اسلام، علم، نیازمند عقل است؛ زیرا علمِ بدون عقل براى عالم، زیانبار است.




کوتاه سخن اینکه از نظر اسلام، تنها راه تکامل مادّى و معنوى و سازندگى دنیا و آخرت و رسیدن به جامعه مطلوب و مقصد اعلاى انسانیت، درست فکر کردن است و همه گرفتارى هاى انسان، نتیجه به کار نگرفتن اندیشه و جهل است.

از این رو، در جهان پس از مرگ، آنان که به فرجام عقاید، اخلاق و اعمال ناشایسته خود گرفتار مى شوند، درباره ریشه گرفتارى هاى خود چنین مى گویند:

وقالوا لو کنّا نسمع أو نعقل ما کنا فی أصحاب السعیر، فاعترفوا بذنبهم فسحقاً لأصحاب السعیر .
و گویند اگر شنیده و پذیرفته بودیم یا تعقّل کرده بودیم، در میان دوزخیان نبودیم. پس به گناه خود، اقرار کنند؛ و مرگ باد بر اهل جهنّم!




واژه عقل در روایات اسلامى

فقیه و محدّث بزرگوار، شیخ حرّ عاملى (رض) درباره معانى عقل، چنین مى فرماید:
عقل در سخن اندیشمندان و حکیمان، معانى بسیار دارد و با جستجو در احادیث، سه معنا برایش به دست مى آید:

1 . نیرویى که بدان خوبى ها و بدى ها و تفاوتها و زمینه هاى آن، شناخته گردد، و این، معیار تکلیف شرعى است.
2 . ملکه اى که به انتخاب خوبى ها و پرهیز از بدى ها فرا مى خواند.
3 . تعقّل و دانستن؛ و از این روست که در برابر جهل و نادانى قرار مى گیرد، نه در برابر دیوانگى. بیشترین استعمال عقل در احادیث، معناى دوم و سوم است.

با تتبّع و تأمّل در مواردى که کلمه «عقل» و کلماتِ هم خانواده آن در نصوص اسلامى به کار رفته است، معلوم مى شود که این کلمه، گاه در مبدأ ادراکات انسان به کار رفته است و گاه، در نتیجه ادراکات او ، و در هر یک از این دو نیز کاربردهاى مختلفى دارد .



برای اطلاعات بیشتر ببینید:


نسبت عقل و دین از دیدگاه اسلام
علت مخالفت اشاعره و اخباریان با عقلانیت دینی
کاربرد عقل در قلمرو دین
عقل و جزئیات دین
نحوه ارتباط عقل و وحى(علم ودین) از نظر علامه طباطبایی
شبهة تعارض عقل و دین
در قرآن واژه «عقل» به صورت اسم نیامده است، بلکه همیشه به صورت فعل به‌کار رفته، مثل «تعقلون»، «یعقلون» و.... یعنی اینکه در قرآن «تعقل» یک کنش انسانی است نه یک گوهرِ مجرد از انسان. از همین رو در قرآن هیچ‌گاه بیان نشده که مثلا خداوند هم عاقل است، زیرا از منظر قرآن، خداوند امیال نفسانیِ ویرانگر ندارد که بخواهد آن امیال را بند بزند بنابراین نیازی به تعقل ندارد.

اما در دوره‌های بعد، یعنی از اواخر قرن دوم هجری به این سو، که آثار فلسفی یونانی به عربی ترجمه می‌شود و علم کلام و فلسفه در امپراطوریِ اسلامی شکل می‌گیرد، تعقل هم که قبلا در قرآن یک کنش انسانی بود جای عقل را می گیرد و به‌عنوان یک گوهر الهی معرفی می‌شود. در این تعریف کلامی، مقصود از «عقل» گوهر مجردی است که صادر اول است. گوهر مجرد یعنی موجودی که جسم و ماده نیست و برای انجام فعل، نیازی به ماده و جسم ندارد. به‌همین جهت عقل اول از خداوند دانسته شد و حدیثی هم در این مورد آورده اند که: «اول ما خلق‌الله العقل»

تقسیم بندی‌های پیچیده‌ی فلسفی و کلامی بسیاری در باره‌ی «عقل» پدید آمد. در این رویکرد، اتفاق مهمی که پدید آمد شاید این بود که چون عقل گوهری آسمانی و الهی دانسته شده بود بنابراین پایگاه ذاتی در انسان نداشت و بهره گرفتن از آن توسط انسان نیز می بایست مبتنی بر قواعد ویژه‌‌ای باشد که در چارچوب الاهیات به‌آن‌گونه که متکلمین و متالهین اسلامی می‌گفتند قابل تعریف باشد. به تعبیر دیگر، تعقل برای انسان بیشتر همین بود که به فرامین خداوند عمل کند و همین بود که گفتند «العقل ما عبد به‌الرحمن و اکتسب به‌الجنان».

اما در عصر جدید، یعنی از حدود صدسال پیش، در میان روشنفکران ما، اندک اندک، نوع دیگری از عقل عنوان شد که از آن به نام عقل خود بنیاد یاد کرده اند. این عقل جایگزین عقل دینی گردید. یعنی خردی که پایه، اساس و خاستگاه آن نه در آسمان، و نه در عالم مجردات، بلکه در همین انسانِ زمینی است. به‌نظر می‌رسد که مفهوم عقل خود بنیاد، از جهتِ انسانی بودن، و از این جهت که خاستگاه آن در انسان است، تا حدودی به مفهوم «تعقل» در قرآن نزدیک‌تر باشد. اگرچه کارکرد و تعریف عقل خود بنیاد با تعقلی که در قرآن از آن یاد شده، تفاوت‌هایی هم دارد.


اندیشه و تعقّل، اصلى ترین تکیه گاه اسلام در عقاید، اخلاق و اعمال است. از نظر این آیین آسمانى، انسان حق ندارد آنچه را که عقل نادرست مى داند، باور کند؛ صفاتى را که عقلْ ناپسند مى داند، بدان متّصف شود. و کارهایى را که عقلْ ناشایست مى داند، انجام دهد.
از این رو، در فرهنگ قرآن و احادیث رسول خدا صلّى الله علیه و آله و سخنان اهل بیت علیهم السّلام آن بزرگوار، واژه هایى که مردم را به تعقّل و اندیشه دعوت مى کنند؛ مانند تفکّر، تذکّر، تدّبر، تعقّل، تعلّم، تفقّه، ذکر، لُبّ ونُهى، که محور و اساس سخن با مردم بوده، بیش از هر چیز دیگر، مورد توجه و تأکید است.

در قرآن کریم، مشتقات علم 779 بار، عقل 49 بار، فقه 20 بار، فکر 18 بار، ذکر 274 بار، تدّبر 4 بار و لُبّ 16 بار آمده است.
از نظر اسلام، عقل، اصل انسان، معیار ارزش و درجات کمال او، ملاک ارزیابى اعمال، میزان جزا و حجّت باطنى خداوند متعال است.

عقل، از بهترین هدیه هاى الهى به انسان، نخستین پایگاه اسلام، اساسى ترین پایه هاى زندگى و زیباترین زیور انسان است . عقل، گرانبهاترین ثروت، بهترین دوست و راهنما، و اصلى ترین تکیه گاه اهل ایمان است . از نظر اسلام، علم، نیازمند عقل است؛ زیرا علمِ بدون عقل براى عالم، زیانبار است.

کوتاه سخن اینکه از نظر اسلام، تنها راه تکامل مادّى و معنوى و سازندگى دنیا و آخرت و رسیدن به جامعه مطلوب و مقصد اعلاى انسانیت، درست فکر کردن است و همه گرفتارى هاى انسان، نتیجه به کار نگرفتن اندیشه و جهل است.

از این رو، در جهان پس از مرگ، آنان که به فرجام عقاید، اخلاق و اعمال ناشایسته خود گرفتار مى شوند، درباره ریشه گرفتارى هاى خود چنین مى گویند:

وقالوا لو کنّا نسمع أو نعقل ما کنا فی أصحاب السعیر، فاعترفوا بذنبهم فسحقاً لأصحاب السعیر .
و گویند اگر شنیده و پذیرفته بودیم یا تعقّل کرده بودیم، در میان دوزخیان نبودیم. پس به گناه خود، اقرار کنند؛ و مرگ باد بر اهل جهنّم!


واژه عقل در روایات اسلامى

فقیه و محدّث بزرگوار، شیخ حرّ عاملى (رض) درباره معانى عقل، چنین مى فرماید:
عقل در سخن اندیشمندان و حکیمان، معانى بسیار دارد و با جستجو در احادیث، سه معنا برایش به دست مى آید:

1 . نیرویى که بدان خوبى ها و بدى ها و تفاوتها و زمینه هاى آن، شناخته گردد، و این، معیار تکلیف شرعى است.
2 . ملکه اى که به انتخاب خوبى ها و پرهیز از بدى ها فرا مى خواند.
3 . تعقّل و دانستن؛ و از این روست که در برابر جهل و نادانى قرار مى گیرد، نه در برابر دیوانگى. بیشترین استعمال عقل در احادیث، معناى دوم و سوم است.

با تتبّع و تأمّل در مواردى که کلمه «عقل» و کلماتِ هم خانواده آن در نصوص اسلامى به کار رفته است، معلوم مى شود که این کلمه، گاه در مبدأ ادراکات انسان به کار رفته است و گاه، در نتیجه ادراکات او ، و در هر یک از این دو نیز کاربردهاى مختلفى دارد .



برای اطلاعات بیشتر ببینید:


نسبت عقل و دین از دیدگاه اسلام
علت مخالفت اشاعره و اخباریان با عقلانیت دینی
کاربرد عقل در قلمرو دین
عقل و جزئیات دین
نحوه ارتباط عقل و وحى(علم ودین) از نظر علامه طباطبایی
شبهة تعارض عقل و دین

تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 یکشنبه 02 مرداد 1384 [14:54 ]   5   محمد ورهرام      جاری 
 یکشنبه 02 مرداد 1384 [14:48 ]   4   محمد ورهرام      v  c  d  s 
 یکشنبه 02 مرداد 1384 [14:39 ]   3   محمد ورهرام      v  c  d  s 
 یکشنبه 02 مرداد 1384 [12:47 ]   2   محمد ورهرام      v  c  d  s 
 یکشنبه 28 فروردین 1384 [04:57 ]   1   محمد ورهرام      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..