| در سال هشتم هجری به ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله)) گزارش رسید که در سرزمینی به نام ((وادی یابس)) (بیابان خشک) یا وادی الرمل (بیابان شنزار) جمعیت انبوهی از دشمنان اسلام با هم متحد شدهاند تا علیه اسلام و شخص او و ((حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام|علی علیه السلام)) وارد مبارزه شوند. | | در سال هشتم هجری به ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله)) گزارش رسید که در سرزمینی به نام ((وادی یابس)) (بیابان خشک) یا وادی الرمل (بیابان شنزار) جمعیت انبوهی از دشمنان اسلام با هم متحد شدهاند تا علیه اسلام و شخص او و ((حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام|علی علیه السلام)) وارد مبارزه شوند. |
| پیامبر با اعلان عمومی به مسلمانان خبر داد که دشمنان در صدد تهاجم و شبیخون هستند. فرماندهی لشگر اسلام را به ((ابوبکر|ابوبکر)) سپرد و ابوبکر به همراه سپاه به درهای که ((بنی سلیم)) در آن مستقر بودند رفت؛ ولی بنی سلیم مقاومت کرد و سپاه اسلام مجبور شد عقب نشینی کند و به مدینه بازگردد. | | پیامبر با اعلان عمومی به مسلمانان خبر داد که دشمنان در صدد تهاجم و شبیخون هستند. فرماندهی لشگر اسلام را به ((ابوبکر|ابوبکر)) سپرد و ابوبکر به همراه سپاه به درهای که ((بنی سلیم)) در آن مستقر بودند رفت؛ ولی بنی سلیم مقاومت کرد و سپاه اسلام مجبور شد عقب نشینی کند و به مدینه بازگردد. |
| پیامبر این بار فرماندهی را به ((عمر بن خطاب|عمر)) سپرد و او نیز مانند ابوبکر در برابر تهاجم دشمنان مجبور به فرار شد. | | پیامبر این بار فرماندهی را به ((عمر بن خطاب|عمر)) سپرد و او نیز مانند ابوبکر در برابر تهاجم دشمنان مجبور به فرار شد. |
| بار سوم، ((عمرو عاص|عمرو عاص)) داوطلب فرماندهی شد و پیامبر نیز پذیرفت ولی او نیز کاری از پیش نبرد و مجبور به گریز شد. | | بار سوم، ((عمرو عاص|عمرو عاص)) داوطلب فرماندهی شد و پیامبر نیز پذیرفت ولی او نیز کاری از پیش نبرد و مجبور به گریز شد. |
| پیامبر در آخرین بار علی علیه السلام را به عنوان فرمانده مسلمانان منصوب کرد. علی علیه السلام سربند مخصوص نبرد را به سر خود بست و پیامبر او را تا ((مسجد احزاب)) بدرقه کرد. پس از رفتن علی، پیامبر فرمود:« او فرماندهی است که پیوسته حمله میکند و هرگز از میدان نبرد نمیگریزد.» | | پیامبر در آخرین بار علی علیه السلام را به عنوان فرمانده مسلمانان منصوب کرد. علی علیه السلام سربند مخصوص نبرد را به سر خود بست و پیامبر او را تا ((مسجد احزاب)) بدرقه کرد. پس از رفتن علی، پیامبر فرمود:« او فرماندهی است که پیوسته حمله میکند و هرگز از میدان نبرد نمیگریزد.» |
| علی علیه السلام پس از نماز صبح با شجاعت و درایت به درهای که دشمنان در آنجا خواب بودند، حملهور شد و در درگیری با هفت نفر از شجاعان دشمن، همه آنها را به هلاکت رساند. باقی لشگر دشمن، با دیدن این صحنه پا به فرار گذاشتند و پیروزی نصیب مسلمانان شد. | | علی علیه السلام پس از نماز صبح با شجاعت و درایت به درهای که دشمنان در آنجا خواب بودند، حملهور شد و در درگیری با هفت نفر از شجاعان دشمن، همه آنها را به هلاکت رساند. باقی لشگر دشمن، با دیدن این صحنه پا به فرار گذاشتند و پیروزی نصیب مسلمانان شد. |
| رسول خدا صلی الله علیه و آله در نماز صبح آن روز، ((سوره والعادیات)) را که خداوند در آن مژده فتح داده، قرائت کرد. پس از چند روز حضرت علی علیه السلام همراه با ((غنائم)) و اسیران جنگی وارد ((مدینه)) شد. | | رسول خدا صلی الله علیه و آله در نماز صبح آن روز، ((سوره والعادیات)) را که خداوند در آن مژده فتح داده، قرائت کرد. پس از چند روز حضرت علی علیه السلام همراه با ((غنائم)) و اسیران جنگی وارد ((مدینه)) شد. |