منو
 صفحه های تصادفی
وارسی سیستم حسابداری
سرمهای درمانی
هولوگرافی
گاهنیت
اسرای کربلا از کوفه تا شام
عدد اکسایش
رسانندگی الکترون در خلا بالا
ابوالحسین احمد دیلمی
علی علیه السلام در قرآن - زمر : 56
خانه علوم اسلامی
 کاربر Online
273 کاربر online
تاریخچه ی: عمر بن جناده و شهادت در کربلا

در حال مقایسه نگارشها

نگارش واقعی نگارش:3
«عمرو بن جناده انصاری» که در کربلا نوجوانی یازده ساله بود، پس از شهادت پدرش به محضر امام حسین علیه السلام رسید و برای ورود به میدان مبارزه از امام اجازه خواست. اما امام اجازه نداد و فرمود:« پدرت در حمله اول سپاه دشمن به شهادت رسیده است و اکنون شاید مادرت راضی نباشد.»
عمرو گفت:« مادرم خود به من فرمان داده است که به میدان بروم.»

وقتی امام علیه السلام سخن او را شنید، به او اجازه مبارزه داد. عمرو به میدان رفت و پس از مدتی مبارزه به شهادت رسید. دشمن سر او را از تن جدا کرد و به سوی سپاه امام علیه السلام انداخت.
مادرش سر را برداشت و خاک و خون را از آن پاک کرد؛ سپس آن را بر سر مردی از سپاه کوفه که در نزدیکی او قرار داشت کوبید و او را به هلاکت رساند. سپس به خیمه بازگشت و عمود خیمه - و بنا بر روایتی شمشیری - را بر گرفت و این رجز را خواند:« من پیرزنی ضعیف و ناتوان، و نحیف و سالخورده‌ام، اما شما را ضربتی شدید می زنم تا از فرزندان شریف فاطمه دفاع کنم.»
به دشمن حمله برد و دو نفر را کشت، سپس امام حسین علیه السلام او را به خیمه باز گرداند.

منابع:

  • قصه کربلا، ص 319.
  • بحارالانوار، ج 45، ص 28

مراجعه شود به


«عمرو بن جناده انصاری» که در کربلا نوجوانی یازده ساله بود، پس از شهادت پدرش به محضر امام حسین علیه السلام رسید و برای ورود به میدان مبارزه از امام اجازه خواست. اما امام اجازه نداد و فرمود:« پدرت در حمله اول سپاه دشمن به شهادت رسیده است و اکنون شاید مادرت راضی نباشد.»
عمرو گفت:« مادرم خود به من فرمان داده است که به میدان بروم.»

وقتی امام علیه السلام سخن او را شنید، به او اجازه مبارزه داد. عمرو به میدان رفت و پس از مدتی مبارزه به شهادت رسید. دشمن سر او را از تن جدا کرد و به سوی سپاه امام علیه السلام پرتاب نمود.
مادرش سر را برداشت و خاک و خون را از آن پاک کرد؛ سپس آن را بر سر مردی از سپاه کوفه که در نزدیکی او قرار داشت کوبید و او را به هلاکت رساند. سپس به خیمه بازگشت و عمود خیمه - و بنا بر روایتی شمشیری - را بر گرفت و این رجز را خواند:« من پیرزنی ضعیف و ناتوان، و نحیف و سالخورده‌ام، اما شما را بر ضربتی شدید می زنم تا از فرزندان شریف فاطمه دفاع کنم.»
به دشمن حمله برد و دو نفر را کشت، سپس امام حسین علیه السلام او را به خیمه باز گرداند.

منابع:

  • قصه کربلا، ص 319.
  • بحارالانوار، ج 45، ص 28

مراجعه شود به



تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 دوشنبه 04 مهر 1384 [05:00 ]   4   شکوفه رنجبری      جاری 
 یکشنبه 04 اردیبهشت 1384 [05:13 ]   3   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 دوشنبه 03 اسفند 1383 [13:11 ]   2   امیرمهدی حقیقت      v  c  d  s 
 یکشنبه 04 مرداد 1383 [11:05 ]   1   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..