انسانیت در انسان اصالت و استقلال دارد، صرفاً انعکاسی از زندگی حیوانی او نیست. علم و ایمان دو رکن از ارکان اساسی انسانیت انسان است. در رابطهی علم و ایمان از دو ناحیه میتوان سخن گفت: یکی اینکه آیا تفسیر و برداشتی که ایمانزا و آرمانخیز باشد و در عین حال مورد تأیید منطق باشد وجود دارد یا تمام تفکراتی که علم و فلسفه به ما می دهد همه بر ضد ایمانها و دلبستگی ها و امیدها است؟ این همان مسئله ای است که تحت عنوان جهان بینی مطرح میشود. ناحیهی دیگر ناحیهی تاثیرات علم از یک طرف ایمان از طرف دیگر بر روی انسان است. آیا علم به چیزی میخواند و ایمان به چیز دیگری ضد آن، آیا علم ما را به سویی می برد و ایمان به سویی دیگر؟
علم به ما روشنایی و توانایی میبخشد و ایمان عشق و امید و گرمی، علم ابزار میسازد و ایمان مقصد، علم سرعت میدهد و ایمان جهت، علم توانستن است و ایمان خوب خواستن، علم انقلاب برون است و ایمان انقلاب درون، علم طبیعت ساز است و ایمان انسانساز، علم زیبایی است و ایمان هم زیبایی است علم زیبایی عقل است و ایمان زیبایی روح. علم زیبایی اندیشه است و ایمان زیبایی احساس. علم جهان را با انسان سازگار میکند و ایمان انسان را با خودش. امروزه دریافتهاند که سیانتیسیم (علم گرایی محض) و تربیت علمی خاص، از ساختن انسان تمام ناتوان است. تربیت علمی خاص نیمه انسان میسازد نه انسان تمام انسان تک ساحتی میسازد نه انسان چند ساحتی. امروزه همه دریافتهاند که عصر علم محض به پایان رسیده و میخواهند این خلا را با فلسفهی محض پر کنند.
نظر تورات درباره علم