نگاه اجمالی
هزاران سال است که «
روح و
روان»
ذهن انسان را به خود مشغول کرده است: این موضوع را میتوان با نگاهی به آثار برجای مانده از گذشتگان استنباط کرد. انواع مختلفی از
مراسم مذهبی یا غیر مذهبی که برای آرامش ارواح مردگان یا دور کردن
ارواح خبیثه انجام میشد موید این مطلب است.
امروزه نیز به مانند گذشته «روح و روان» همان اهمیت گذشته خود را با وجود تغییرات بنیادی در ارزشها و تعاریف ما از مسائل حفظ کرده است و کمتر کسی را میتوان سراغ داشت که «
علم روانشناسی» بینیاز باشد. این علم با همه جوانب زندگی ما در ارتباط است.
شیوههای تعامل والدین با فرزندان ،
شیوههای فرزند پروری ، درمان مشکلات روانی و خانوادگی ، گزینش افراد مناسب برای یک کار ،
تعلیم و تربیت دانش آموزان استثنایی و ... همه نمونههایی از مسائل مربوط به روان شناسی است.
روان شناسی علمی است که به بررسی علمی رفتار و فرآیندهای ذهنی میپردازد. منظور از «رفتار» در روان شناسی ، آن دسته از فعالیتهای جاندار است که بوسیله یک جاندار دیگر یا با دستگاههای آزمایشگاهی قابل مشاهده است. و منظور از «
فرآیندهای ذهنی» یعنی آن دسته از فعالیتهای جاندار که قابل مشاهده مستقیم نیست، ولی میتوان آن را از روی آثارش در رفتار فرد استنباط کرد.
نمونههایی از رفتار عبارتند از : مطالعه کردن ، صحبت کردن ، ورزش کردن ،
خوابیدن ، حرف زدن در خواب ، آب دهان انداختن ، گره کردن مشتها و ... و نمونههایی از فرآیندهای ذهنی عبارتند از : حل مسئله ،
سبک تفکر ، تغییرات مربوط به حافظه و یادگیری ، ادراک و ...
تاریخچه
سال 1879 میلادی سال آغاز روان شناسی علمی است، سالی که «
ویلهم وونت» - بنیانگذار و
پدر روان شناسی – اولین آزمایشگاه روان شناسی را رسما در
دانشگاه «لایپزیک» آلمان تاسیس کرد. این کار او باعث شد روان شناسی از
فلسفه جدا شود. روان شناسی وونت مبتنی بر
مکتب دروننگری – به عنوان روشی برای برای مطالعه ذهن و روان – بود. دروننگری یعنی «مشاهده و تجزیه کردن فرآیندهای ذهنی هوشیار درون فرد (احساسات ، تصورات ، تفکرات) به همان صورتی که فرد (آزمودنی) اظهار میدارد. روش درون نگری از فلسفه به وونت رسیده بود ولی بنظر او درون نگری فلسفی به تنهایی کافی نبود، بلکه باید با آزمایش کنترل شده تکمیل شود.
مکاتب روانشناسی
- مکتب زیست شناختی:
مغز آدمی با 1100 گرم تا 1400 گرم و با حدود ده میلیارد نورون عصبی و ارتباطات پیچیده بین آنها ، احتمالا پیچیدهترین ساختار در عالم هستی است. همچنین انواعی از غدد در داخل بدن قرار دارند که تحت فرمان مغز در رفتار و اعمال ما تغییراتی ایجاد میکنند. در این مکتب سعی میشود. پیوندهای رفتار با عصب و هومون بدن شناخته شود. در عین حال موجودات دارای یک ریشه وراثتی هستند که ما را از همان بدو باروری تخمک از دیگران متفاوت میکند. شناخت اثرات توراث در رفتار و شخصیت از دیگر زمینههای رویکرد زیست شناختی میباشد.
- مکتب رفتار گرایی :
«جان. بی. واتسون» - بنیانگذار رفتار گرایی - کسی بود که علیه سنت زمانه خود «درون گرایی» قیام کرد و خواستار یک روان شناسی عاری از درون گرایی شد. درون گرایی وونت دارای اشکالاتی بود نظیر توجه به مسائلی که با مشاهده و روشهایی عینی قابل اندازه گیری نیست. به اعتقاد واتسون برای اینکه روان شناسی بصورت واقعی «علم» نامیده شود.
باید تحقیقات و داده های حاصل از آن مانند دیگر علوم مثل فیزیک و شیمی بصورت علنی و آشکار قابل بررسی باشد. او در این راه بر «رفتار» به عنوان چیزی که با چشم قابل مشاهده است و میتوان با مسائل مختلف اندازه گیری و ثبت کرد ، تاکید کرد. نارضایتی روان شناسان از محدودیتهای درون نگری وونت باعث شد رفتارگرایی بسرعت رواج یابد (بخصوص در دهه 1920). در امریکا طی این سالها روان شناسان جوانتر تا مدتها خود را «رفتارگرا» مینامیدند. همچنین تعریف «روان شناسی یعنی علم رفتار» از همین زمان ها رواج پیدا کرد.
- مکتب روان کاوی :
این مکتب همزمان با رفتار گرایی ولی در شاخهای جدا از علوم انسانی یعنی پزشکی (عصب شناسی و روان پزشکی) توسط «زیگموند فروید» پایه گذاری شد.
این رویکرد با استفاده از نتایج علوم پزشکی و هیپنوتیزم (خواب تلقینی) دیدگاهی متهورانه در زمینه «انسان و شخصیت» او ارائه کرد. دیدگاهی که به مثابه یک انقلاب در حوزه علوم پزشکی و علوم انسانی بود.
فروید ذهن را به سه قسمت «خود آگاه ، نیمه آگاه و ناخود آگاه» تقسیم کرد و اساس نظریههای خود را بر محور ناخود آگاه قرار داد. ناخود آگاه ، تمامی باورها ، ترسها ، آرزوها و امیال است که به نحوی در دوران کودکی (مثل تنبیه شدن یا منع شدن) از حوزه آگاهی فرد طرد شدهاند (سرکوبی). این طرد به معنی از بین رفتن آنها نیست بلکه آنها در ناخودآگاه فرد فعال هستند و قسمت اعظم رفتار او را شکل میدهند.
- مکتب گشتالت گرایی :
این مکتب در آلمان و در مقابل دیدگاه رفتارگرایی ، بوجود آمد. گشتالت یک واژه آلمانی به معنی «کل و یکپارچه» است. بدین ترتیب مکتب گشتالت و طرفداران آن کل گرا هستند. آنها مخالف تجزیه رفتار به قسمت کوچکتر بدون در نظر گرفتن کلیت آن هستند. در نظر آنان کل چیزی متفاوت و فراتر از اجزا است و این کل است که به اجزا معنی و مفهوم و هدف میدهد.
- مکتب شناخت گرایی :
این مکتب بر مطالعه روی فعالیتهای عالی مغز یعنی به یاد سپردن ، استدلال کردن ، تصمیم گرفتن و حل مسئله تاکید میکند. موضوعاتی که با مشاهده مستقیم و عینی قابل بررسی و مطالعه نیستند، اما میتوان آنها را بصورت غیر مستقیم ارزیابی و استنباط کرد. نظریههای این مکتب نوعی بازگشت به اصول اولیه زیبایی و روان شناسی در قرن نوزده میباشد با این تفاوت که روش و ابزار مطالعه علمیتر است.
- مکتب انسان گرایی :
این مکتب بر انسان و تجارب شخصی او (ادراک شخصی) از واقعیات تکیه دارد. در واقع این انسان است که صرف انسان بودن مورد توجه قرار میگیرد. طرفداران چنین رویکردی سوال پرارزشی را مطرح میکنند و آن اینکه آیا هدف روان شناسی بررسی رفتارهای تجزیه شده است یا کوشش در جهت حل مسائل مربوط به شادکامی و تحقق تواناییهای بالقوه؟ این مکتب از ادبیات و معارف انسانی برای اثبات نظریاتش استفاده میکند و حتی گاهی مخالف روش علمی در روان شناسی است این یک رویکرد افراطی و متضاد است.
روشهای تحقیق در روان شناسی
- روش مشاهده :
مشاهده دقیق رفتار انسانها و حتی حیوانات ، نخستین قدم در بسیاری از پژوهشهای روان شناختی میباشد وقتی از مشاهده سخن میگوییم با مشاهده معمولی که همه ما آدمیان بدان میپردازیم تفاوت دارد. مشاهده علمی روشی است که در آن مشاهدهگر سعی میکند سوگراییهای (قضاوتها و فرضیات شخصی) خود را در تحقیق دخالت ندهد. برای این کار پژوهشگران باید دورههای آموزشی لازم بگذرانند ولی با تمام دقتها و حساسیتهایی که اعمال میشود باز هم ممکن است مقداری از برداشتها و قضاوتهای شخصی (سوگیری) در نتایج تحقیق تداخل ایجاد نماید.
- روش آزمایش (تجربی) :
این روش مطمئنترین و قابل اعتمادترین نتایج و اطلاعات را فراهم میآورد. در این روش امکان اندازه گیری دقیق هر یک از عوامل بصورت کمی و عددی وجود دارد.
- روش همبستگی :
همه مسایل رانمیتوان با روش آزمایش بررسی کرد. مواقعی وجود دارد که به علت ملاحظات اخلاقی و محدودیت روش آزمایش لازم است که روش همبستگی استفاده شود. هدف تحقیقات همبستگی بررسی تاثیر عامل یا عوامل بر یکدیگر و میزان ارتباط آنها است.
- روش بالینی (کلینیکی) :
همچنان که از نامش پیداست در این روش بیشترین ارتباط با افراد دچار مشکلات روانی و رفتاری وجود دارد. در این روش کنترلی بر روی موقعیتها و عوامل موجود در تحقیق صورت نمیگیرد.
بلکه رفتار انسان از طریق مطالعه عمیق موارد «فردی» مورد بررسی قرار میگیرد ولی در این روش نظریات شخص محقق وارد عمل میشود و نتایج را از عینیت دور میکند.
- روش روان کاوی :
روش روان کاوی به روش بالینی (کلینیکی) بسیار نزدیک است و در واقع روان کاوی در یک موقعیت بالینی بصورت فردی انجام میشود. اما روان کاوی رفتار را به صورت دیگری (یعنی بر مبنای عوامل ناخودآگاه تفسیر میکند. هدف مطالعات روان کاوی کشف ماهیت عوامل ناخودآگاه موثر بر رفتار است.
رشتههای تخصصی در روان شناسی
- روان شناسی یادگیری :
یادگیری و روشهای آن برای انسان اهمیت زیادی دارد. روان شناسان در زمینه یادگیری و انواع آن ، عوامل موثر در یادگیری و روشهای تدریس و ... تخصص دارند با وجود تحقیقات گسترده در این حوزه باز هم ابهامات و سوالات زیادی بدون جواب وجود دارد. روان شناسی یادگیری یکی از پایههای اصلی روان شناسی است و تحقیقات آن بیشتر «بنیادی» است.
- روان شناسی رشد :
روان شناسی رشد در حوزه رشد آدمی و عاملی که رفتار آدمی را از بدو تولد تا پایان زندگی تحت تاثیر قرار میدهد، تحقیق میکند. دو عامل موثر در رشد انسان «توارث و محیط» است که رفتار انسان شکل میدهد. روان شناسی رشد یکی از پایههای روان شناسی است و در شناخت رفتار انسان بسیار موثر است.
- روان شناسی فیزیولوژیک :
رفتار انسان پایههای زیستی دارد و مطالعه تاثیر مغز ، نخاع ، دستگاه عصبی خودکار (سمپاتیک و پارا سمپاتیک) ، اعصاب محیطی و غدد داخلی انسان ، در رفتار انسان موضوع روان شناسی است. آنچه اهمیت روان شناسی فیزیولوژیک را بیشتر میکند این است که هر نوع تغییر در ساختارهای یاد شده تاثیر عمیقی بر رفتار (سالم یا ناسالم) انسان دارد.
- روان شناسی بالینی :
در این حوزه از روان شناسی از تشخیص ، طبقه بندی و درمان مشکلات هیجانی و روانی از قبیل ؛ اضطراب ، افسردگی ، اسکیزوفرنی ، اعتیاد و ... صحبت میشود و روان شناسان بالینی بیشتر در مراکز درمانی کار میکنند. این روان شناسان برای درمان از روشهای غیر دارویی استفاده میکنند. و تجویز دارو برای مشکلات روانی در حوزه و صلاحیت کاری روان پزشک است.
- روان شناسی مشاوره :
روان شناسان این حوزه نیز در امر تشخیص و درمان تخصص دارند و کارشان شبیه روان شناسان بالینی است. با این تفاوت که مشکلات افراد مراجعه کننده به آنها خفیفتر از مراجعان روان شناسان بالینی است و کمتر نیاز به بستری شدن دارند. تشخیص و درمان مشکلاتی از قبیل ، تحصیلی ، شغلی ، اختلافات خانوادگی ، تعارضات زناشویی در حوزه کاری آنان قرار میگیرد.
- روان شناسی کودکان استثنایی :
کودک استثنایی کسی است که بنحوی از بقیه افراد جامعه متفاوت است (مثلا به علت عقب ماندگی ذهنی یا باهوش بودن) و روان شناسی به بررسی علل این تفاوتها پرداخته و به کودک استثنایی کمک میکنند از تمام تواناهای بالقوه خود بصورت بهینه استفاده نماید.
- روان شناسی شخصیت :
موضوع روان شناسی شخصیت ، بررسی بنیادیترین موضوع روان شناسی یعنی «تفاوتهای فردی» است. اینکه چگونه انسانها با تمام مشابهتها ، از همدیگر تفاوت دارند؟ موضوعی که حتی در میان دو قلوها هم صادق است. روان شناسی شخصیت به شناخت خودمان به عنوان انسان کمک زیادی میکند.
- روان شناسی اجتماعی :
این حوزه از روان شناسی به مطالعه تاثیر تعامل انسان با اجتماع و تاثیر اجتماع در نگرش و رفتار او میپردازد. در واقع سوال اصلی این است که گروه ، اجتماع و جامعه چه تاثیری بر فرد دارد؟ به دلیل اینکه انسان در اجتماع رشد میکند این شاخه از روان شناسی با روان شناسی رشد و جامعه شناسی همبستگیهایی دارد.
- روان شناسی صنعتی و سازمانی :
این روان شناسان با شرکتها و ادارات در ارتباط هستند بعضی از وظایف این روان شناسان ، گزینش افراد مناسب برای مشاغل ، تدوین برنامههای آموزش شغلی ، بهسازی رابطه انسان با ماشین و بررسی روابط سازمانی و غیر سازمانی افراد است.