منو
 صفحه های تصادفی
شهادت امام جواد علیه السلام
نظریات روان درمانی
دانشنامه: صفحه تمرین
متصدی معاملات املاک
مخیلات
خواستگاری خدیجه از حضرت محمد - ص
آخرین راه حل از منظر دکتر کارل
رمزیئیت
جان فردریک هرشل
اثر زیمان
 کاربر Online
1129 کاربر online
Lines: 1-14Lines: 1-12
-حضرت نرجس خاتون در ادامه نقل ماجرای زندگی خویش برای ((بشیر بن سلیمان ))در بغداد می گوید: پس از آنکه حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم در عالم خواب مرا به ازدواج امام حسن عسگری علیه السلام در آورد، از ترس این که مبادا پدر و جدّم مرا بکشند، این خواب را پنهان کردم.

ولی عشق و علاقه ابو محمد علیه السلام (امام حسن عسگری علیه السلام) آن به آن و لحظه به لحظه در دلم زیاد می شد؛ تا ای که ش مم حس یه السلام مرا از آب و غذا اندات. به تدریج جسمم رو به ضعف نهاد و به شدت رنجور و بیمار شدم. در شهرهای مختف روم هیچ پزشکی نبود مگر این که جدّم او را برای معالجة من حاضر کد، ولی مداوای پزشکان و داروهای آنان در من هیچ اثری نبخشید.

هنگامی که جدّم از بهبود و شفای من نا امید شد، به من گفت: « ای نور چشمم! آیا خواسته ای داری تا برایت آماده سازم؟ » پاسخ گفتم: «ای پدر بزرگ مهربانم! درهای فرج و گشایش در من بسته شده است. امیدوارم که اگر از شکنجه اسیران مسلمان که در زندان به سر می برند، صرف نظر کنی، غل و زنجیر از دست و پایشان بگشایی و آن ه را اد کنی، حضرت مسیح علیه السلام و مادرش به من سلامت عنایت رمایند.

جدّم به درخواست من ترتیب اثر داد. من نیز اندکی تظاهر به بهبود نمودم و اندکی غذا خوردم. این حالت پدر بزرگم را شادمان و مرور کرد و به همین اطر اسیران مسلمانان را احترام کرد و از آنان دلجویی نمود.
+حضرت نرجس خاتون در ادامه نقل ماجرای زندگی خویش برای ((بشیر بن سلیمان )) در بغداد می گوید:« پس از آنکه حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم در خواب، مرا به ازدواج امام حسن عسگری علیه السلام در آورد، از ترس این که مبادا پدر و جدّم مرا بکشند، این خواب را پنهان کردم.
ولی عشق و علاقه به ابو محمد (امام حسن عسگری علیه السلام) لحظه به لحظه در دلم زیادتر میشد اب نداتم. به تدریج جسمم رو به ضعف نهاد و به شدت رنجور و بیمار شدم. در هم روم هیچ پزشکی نبود که جدّم او را برای معالجه من نیاورده اشد، ولی مداوای پزشکان و داروهای آنان در من هیچ اثری نبخشید.
هنگامی که جدّم از بهبود و شفای من ناامید شد، به من گفت:« ای نور چشمم! آیا خواستهای داری تا برایت آماده سازم؟» />پاسخ گفتم:«ای پدر بزرگ مهربانم! درهای فرج و گشایش در من بسته شده است. اگر از شکنجه اسیران مسلمان صرف نظر کنی، غل و زنجیر از دست و پایشان بگشایی و آاان کنی، امیدوارم حضرت مسیح علیه السلام و مادرش به من سلامتی عنایت کند.»
جدّم به درخواست من ترتیب اثر داد. من نیز اندکی تظاهر به بهبود نمودم و کمی غذا خوردم. پدر بزرگم شادمان د و برای همین اسیران مسلمانان را احترام کرد و از آنان دلجویی نمود.
 منابع:  منابع:
-
بحارالانوار، ج 51، ص 8، حدیث 12 -------- غیبه الشیخ
+بحارالانوار، ج 51، ص 8، حدیث 12 -------- غیبه الشیخ
 مراجعه شود به: مراجعه شود به:
 
((خواستگاری و مراسم عقد در رؤیا))
 
((خواستگاری و مراسم عقد در رؤیا))

تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 شنبه 22 اسفند 1383 [12:26 ]   3   امیرمهدی حقیقت      جاری 
 شنبه 15 اسفند 1383 [07:41 ]   2   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 یکشنبه 03 آبان 1383 [07:21 ]   1   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..