تاریخچه ی:
عقاید مخالفین منطق و پاسخ های داده شده به آن
عقیده به بی حاصلی علم ((منطق)) و عدم فایده آن، از دیرباز، حتی از قبل از ((مسیحیت)) و سپس در ((قرون وسطی)) وجود داشته و در دنیای ((اسلام)) نیز اشخاص و مکاتب زیادی مخالف این علم بوده اند.
در میان مخالفین، برخی اساسا قواعد منطقی را نادرست و غلط دانسته اند. برخی دیگر نظر بر این داشته اند که منطق غلط نیست، اما فایده ای هم ندارد و دانستن آن با ندانستنش، فرقی نمی کند.
این دو نظر هم در دنیای اسلام و هم در ((تاریخ فلسفه غرب|تفکر غرب)) وجود داشته است.
مخالفت با منطق (چه در اسلام و چه در ((اروپا))) از چند سرچشمه اصلی نشات می گیرد.
بسیاری به علل دینی و شرعی و ((عرفان|عرفانی)) با علم منطق مخالفت ورزیده و آن را موجب گمراهی شمرده اند.
عده ای به علل علمی و فنی- ساختاری آن را بی فایده و عده ای نیز آن را موجب توقف علمی بشر و مانعی بر سر راه پیشرفت و تکنولوژی (مخصوصاَ در قرون وسطی) دانسته اند.
در دنیای اسلام ، مخالفین منطق عمدتا به مکاتب عرفانی، ((علم کلام|کلامی)) و ((حدیث|حدیثی)) تعلق دارند. از آن جمله می توان به ((ابوسعید ابوالخیر))، ((سیرافی))، ((ابن تیمیه))، ((جلال الدین سیوطی)) و ((امین استر آبادی)) اشاره کرد.
در اروپا نیز افراد زیادی با ((منطق صوری|منطق ارسطوئی)) مخالف بوده و یا اینکه چندان ارزشی برایش قائل نبوده اند. مانند ((فرانسیس بیکن))، ((دکارت))، ((پوانکاره))، ((استوارت میل)) و ((برتراند راسل))
مخافین منطق در تفکر اروپایی عقیده داشتند که دوره منطق ارسطوئی گذشته است، همانطور که دوره هیات ((بطلمیوس|بطلمیوسی)) گذشته است. درقرن بیستم با پیدایش ((منطق جدید)) (منطق ریاضی) بسیاری از متفکران، منطق ارسطوئی را به کناری نهادند و گفتند که از این پس فقط باید به روش منطق جدید فکر کرد.
با این حال، هیچ یک از این مخالفت ها در طول اعصار و قرون نتوانسته است اعتبار منطق ارسطوئی را زایل کند و متفکران به تمام ایرادهای مخالفین پاسخ کافی و وافی داده اند.
برای آشنایی با عقاید مخالفین منطق (چه در اسلام و چه در غرب)، در این جا مهمترین ایرادهای گرفته شده به منطق از سوی مخالفین این علم و پاسخ های داده شده به آن ذکر می گردد.
و چنانچه گفته شد، برخی از این ایرادها مبتنی بر غلط بودن منطق و برخی دیگر مبتنی بر بی فایده بودن آن است.
*اشکالات گرفته شده به منطق؛ منطق معیار صحت نیست.
!منابع
*کلیات منطق صوری، صفحه 51
*مجموعه آثار شهید مطهری، جلد 5، صفحه 97 و 98