تاریخچه ی:
طی الارض به امر امام هادی علیه السلام
شخصی به نام اسحاق که شغلش خریدن ((گوسفند)) از منطقه ای و فروختن آنها در منطقه ای دیگر بود می گوید: برای ((حضرت امام هادی علیه السلام|امام هادی علیه السلام)) گوسفندان فراوانی خریدم. حضرت مرا داخل اصطبل خانه اش به محوّطه ای وسیع که نمی دانستم کجاست راهنمایی کرد و دستور فرمود که آن گوسفندان را میان کسانی که می فرماید تقسیم کنم من هم دستور آن حضرت را اجرا کردم.
پس از آن از حضرت اجازه خواستم که به ((بغداد|بغداد)) برگردم که پیش پدر و مادرم باشم و این در حالی بود که روز ترویه هشتم ((ماه ذی الحجه)) بود حضرت در مقابل درخواست من برایم نوشت که فردا را که روز نهم ذی حجّه و ((روز عرفه)) است پیش ما میمانی پس از آن می توانی به بغداد مراجعت کنی. اسحاق می گوید: روز عرفه خدمت حضرت ماندم و شب را که شب ((عید قربان|عید اضحی قربان)) بود در یکی از رواقهای منزل امام هادی (علیه السلام) خوابیدم
هنگام سحر بود که حضرت تشریف آوردند و فرمودند: ای اسحاق برخیز، من برخاستم، چشم که گشودم خود را مقابل در خانه ام در بغداد دیدم پس از آن به دیدار پدر و مادرم رفتم و دوستانم که برای دیدنم آمدند با آنها گفتم: روز عرفه نهم ذی حجّه را در((سامراء|سامرّا)) بودم و اکنون که عید فطر روز دهم ذی حجه است در بغداد هستم.
!منابع:
*بحارالانوار، ج 50، ص 132، ح 14.
!مراجعه شود به:
*((تعلیم و تربیت یاران))