تاریخچه ی:
طلا شدن شن ها
تفاوت با نگارش: 3
- | ((ابوهاشم جعفری)) می گوید: ر دم ((حضرت امام هادی علیه السلام|امام هادی علیه السلام)) به بیرون شهر ((سامراء|سامرا)) رفته بودیم ری ستبال د ی ک م خاتند وار هر د ون ورد نها مدتی تیر پیا کرد، روپوش یکی از رک های وی ا بای ضرت وی مین هن رن و ر روی نشت. من هم از مکبم اد شد یش ری اما نت. در لی که ام با من ی ر من نی از ندی گفریم به ا هادی شکای کرد، |
+ | ((ابوهاشم جعفری)) می گوید: رای ستقبال از عده ای، هماه ((حضرت امام هادی علیه السلام|امام هادی علیه السلام)) به بیرون شهر ((سامراء|سامرا)) رفته بودیم. مام روی مین نست بود و من نیز مقابلش نته ود. ر حی صحبت ن ا تنگدستی و گرفتاریم ه ا هادی شایت کرد. در ین هنگام، امام دست خود را به سمت نهی بیبان برد و یک مشت از آها ر به من داد و فمو:«ی بو هاشم، ب اینها ر زندگیت گایش یجاد کن آنه ر میبینی ه کسی مگو.» />ن ه ر پنهان کردم و وقتی شه برگشت دیدم آنچه از امم گرتها ش یست. طاهای سرخرگی است که همان تش روزان میدرد. طلاسازی را به خاه وردم و به او گفتم:«برایم این طه ا الب بیر.» و به من گفت:«من طلایی هتر از ین نیدهم. ز ای ی تر ندیدهام که طلا به رت داههای شن باد! از کجا آورد ؟» |
- | امام در این هنگام ت خود را به وی شن هایی که روی آنها شسته بود نزدیک کردند و یک مشت از آنها را به من دادند و فرمودند: ای ابو هاشم بوسیله این در ندگت گشایش ایجاد کن و نچه دید کمان کن، ابوهاشم می گوید: آنچه امام از شن ها به من داد پنهان کردم تا این که به شهر برگشتم دقیق نگاه کردم دیدم طلای سرخرنگی است که همانند آتش فروزان است. |
+ | منا: />بار اانوار، ج 50، 138، شماره 22. |
- | پس از آن طلاسازی را به خانه آوردم و به او گفتم: برایم این طلاها را قالب ریزی کن و او هم اینکار را کرد بعد بمن گفت: من طلایی بهتر از این ندیدم از کجا آورده ای؟ من طلایی از این عجیب تر ندیدم که به صورت شن باشد؟ من به او گفتم: از قدیم این طلا ها پیش من بوده و پیرزنان ما برای ما ذخیره کرده بودند.
!منابع: *بحار الانوار، ج 50، ص 138، شماره 22.
!مراجعه شود به: *((معجزات امام هادی علیه السلام)) |
+ | مراجعه شود به: ((معجزات امام هادی علیه السلام)) |