تاریخچه ی:
طاهربن محمدبن عمرولیث
!طاهر بن محمد بن عمرو لیث
«287 - 296 ق / 900 - 908 م»
پسر بزرگ عمرو لیث به نام محمد، در جوانی درگذشت. بنابراین پس از اسارت عمرو، نوههایش؛ طاهر و یعقوب خود را به ((هرات)) رساندند و از آنجا به سیستان آمدند. در سیستان، امیران دیگر صفاری از جمله؛ محمد بن شهفور و سُبْکَری، به آنان پیوستند و با طاهر نوه بزرگ عمرو بیعت کردند و از سوی دیگر یعقوب برادر کوچکتر وی را که بیش از سیزده سال نداشت جانشین او کرده، نام خلیفه را در خطبه خواندند و به این ترتیب فرمانبرداری طاهر را نسبت خلیفه اعلام داشتند. این دو امیر صفاری که هر دو جوان و نا آزموده بودند، در مدت کمی گنجینههای گرانبهای صفاری را بر باد داده و خزانه را تهی کردند.
طاهر و یعقوب در حالی که از مردم خراج نمیگرفتند به ساختن بناها، باغها و ((بستانها ))اقدام میکردند. اقدامات جنون آمیز طاهر هر روز، شکست جدیدی بر ((صفاریان)) وارد میساخت و از این رو بنیانهای آن رو به ویرانی میکشید.
در این هنگام، از عمرو لیث که در ((بغداد)) زندانی بود، نامهای به دست رسید که در آن گفته بود، خلیفه وی را با گرفتن 20 هزار هزار درهم، آزاد خواهد کرد. اما طاهر و یعقوب به این نامه توجهی نکردند. چندی بعد نامه دیگری از عمرو به دستشان رسید که در آن خاطر نشان کرده بود که خلیفه او را در قبال 10 هزار هزار درهم آزاد میسازد، اما طاهر در پاسخ نامه، عنوان داشت که نفرستادن پول، به دلیل مخالفت شهفور و سرهنگان است آنجا بود که عمرو دانست کار او پایان گرفته است.
با کشته شدن عمرو «289 ق / 902 م»، طاهر، آهنگ فارس کرد و چند سردار از جمله: احمد بن محمد لیث کردی را با ده هزار سپاه، محمد بن عمرو الخوارزمی را با سی هزار و شمار دیگری را به سرکردگی علی بن لیث، برادر زاده عمرو، به آن دیار گسیل داشت و خود نیز همراه نیرویی، رهسپار فارس شد. در این زمان که مکتفی تازه به ((خلافت)) رسیده بود، وزیر او؛ محمد بن ((سلیمان)) به طاهر پیغام داد که بهتر است فارس را ترک گوید و همان حکومت خراسان، سیستان و کرمان را داشته باشد تا خلیفه خود حکومت فارس را نیز ضمیمه قلمرو او سازد.
!بازگشت طاهر بن محمد به فارس
طاهر نخست این اندرز را پذیرفت، اما بعد متوجه شد که خلیفه به خدعه و حیله متوسل شده و قصد جدی در این مورد ندارد. از این رو، به فارس بازگشت و از خلیفه فرمانروایی آن دیار را درخواست کرد. مکتفی نیز برای او پیمان و پرچم فرستاد و به این ترتیب کارش بالا گرفت، اما اختیار را همچنان به سبکری داد.
طاهر به سیستان بازگشت و به خوشگذرانی مشغول شد. در این هنگام محمد بن خلف بن لیث را که یکی از خویشاوندانش بود، به زرنج آورد، اختیارات قلمرو را به او سپرد و خواهر خود را به نام بانو به ازدواج وی درآورد. این گزینش به ویژه آن که محمد بن خلف، مردی کاردان و دانا بود، سبکری را بسیار ناخرسند کرد و او را به دسیسه چینی علیه خود وادار کرد. عاقبت بر اثر بی خردیهای طاهر و توطئههای مکرر سبکری، به ویژه، رشوه پرداختن به سرهنگان سپاه طاهر و یعقوب، دو برادر اسیر شدند و به این ترتیب سبکری آن دو را به بغداد نزد خلیفه فرستاد «296 ق / 908 م».