وقتی که
جابر بن عبدالله انصاری با
امام باقر علیه السلام آشنا شد روزها صبح و عصر به خدمت آن حضرت می رسید و کسب علم می کرد.
بعضی از مردم
مدینه می گفتند: « چه عجیب است جابر با آن همه سابقه، آخرین صحابی رسول خدا، هر روز به مجلس این جوان نورس حاضر می شود؟» امام باقر (علیه السلام) گاهی احادیث قدسی می فرمود یعنی احادیثی که به خداوند نسبت داده می شود مردم می گفتند ما کسی را با جرأت تر از این مرد ندیده ایم! او چگونه می گوید خداوند چنین و چنان گفت؟
امام باقر (علیه السلام) که دیدند مردم طاقت ندارند، احادیث رسول خدا را نقل می فرمود باز عده ای می گفتند ما ندیده ایم کسی روایت کند از کسی که او را ندیده است! امام باقر (علیه السلام) از آن پس گاهی احادیث رسول خدا را از زبان جابر بن عبدالله نقل می فرمود و مردم او را تصدیق میکردند،
امام صادق علیه السلام می فرماید ولی به خدا قسم جابر خدمت پدرم می رسید تا از ایشان علم بیاموزد.
جابر به امام باقر (علیه السلام) خطاب می کرد یا باقر! یا باقر! تو شکافنده ای، توئی که علم را می شکافی. پس جابر در مجالس حضرت باقر شرکت می کرد و گاهی که حدیثی را نقل می نمود امام باقر (علیه السلام) از او غلط می گرفت و به او تذکر میداد و جابر هم از آن حضرت می پذیرفت و می گفت: ای باقر شهادت می دهم که خداوند ترا در کودکی حکمت آموخته است.
منابع:
بحارالانوار، ج 46، ص 225 و 226.