منو
 کاربر Online
273 کاربر online
تاریخچه ی: سهراب سپهری

~~red:::فیش ناتمام است::~~

::{img src=http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/show_image.php?id=20075}::

سهراب سپهری در 15 مهر ماه 1307 در شهر کاشان به دنیا آمد. پدرش اسدالله سپهری کارمند اداره پست و تلگراف بود و هنگامی که سهراب نوجوان بود پدرش از دو پا فلج شد. با این حال به هنر و ادب علاقه ای وافر داشت. نقاشی می کرد، تار می ساخت، تار هم می زد، خط خوبی هم داشت. تصویری که از او (معلم نقاشی ما) ترسیم می شود اندکی دقیقتر و گویاتر است.

سپهری در سال های نوجوانی پدرش را از دست داد و یکی از شعرهای دوره جوانی از پدرش یاد کرده اسن (خیال پدر) یک یکسال بعد از مرگ او سروده است:

~~green:دل عام خیال به چشم آمدم پدر
کز رنج چون کمان قد سروش خمیده بود
دستی کشیده بر سر رویم به لطف و مهر
یک سال می گذشت، پسر را ندیده بود~~

مادر سپهری ماه جبین (فروغ ایران) سپهری بود. بعد از فوت شوهرش، فرزندش را بزرگ کرد و سپهری او را بسیار دوست می داشت. (مادری دارم بهتر از برگ درخت) فروغ سپهری در هنگام مرگ فرزندش زنده بود و در سنین بالای نود در اویل خرداد ماه 1373 در گذشت. (مادر بزرگ سپهری (حمیده سپهری) نام دارد که شعر می گفت و در کتاب (زنان سخنور ایران) چند شعر از او آمده است. پدر بزرگ مادر سپهری (میرزا محمدتقی لسان الملک) ملک امورخین است که بیشتر به نام (محمد تقی خان سپهر) از او یاد می شود. وی مورخ بود و کتاب (ناسخ التواریخ) را در چند جلد نوشته است.

دوره کودکی شاعر، نقاش در کاشان در گذشت. دوره شش ساله ابتدایی را (دبستان خیام) این شهر گذرانید سپهری دانش آموزی منظم و درس خوان بود و درس ادبیات را دوست داشت.

خط سپهری خوش بود و به خوش نویسی علاقه داشت.سپهری در سال های کودکی شعر هم می گفت که یک روز که به خاطر بیداری در خانه مانده و به مدرسه نرفته بود با ذهن کودکانه اش نوشت:

~~green:ز جمعه تا سه شنبه خفته نالان
نکردم هیچ یادی از دبستان
ز درد دل شب و روز گرفتار
مدارد من یک دمی از درد آرام~~

در مهرماه 1319 سپهری به دوره دبیرستان قدم گذارد. دوره اول، در خرداد ماه 1326 آن را به پایان رساند. سهراب از سال چهارم دبیرستان به دانش سرا رفت. سهراب در تهران در آذر ماه 1325 یعنی اندکی بیش از یک سال بعد از به پایان رساندن دوره دو ساله دانش سرای مقدماتی او به استخدام فرهنگ کاشان (اداره آموزش و پرورش) آمد تا شهریور 1327 در این اداره ماند.

در این هنگام در امتحانات ادبیات شرکت کرد و دیپلم کامل دوره دبیرستانن نیز گرفت از سال 25 تا 27 در کاشان با عباس کی منش آشنایی و دوستی پیدا کرد.

وی در نامه ای که به تاریخ شانزدهم آذر ماه 1326 بعد از صفوی به قمصر کاشان به مشفق تا مدتی می توان به فضای فکری و حال و هوای او در آن سال ها پی برد. سپهری در هنگام نوشتن این نامه نوزده سال داشت. سال بعداو در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران رفت. وقتی که در این دانشکده بود، نخستین دفتر شعرهایش را چاپ کرد و مشفق کاشانی اظهار امیدواری برادری کرد و پیش بینی کرد که در آینده آثار ارزشمند و بسیار بدیعی به ادبیات ایران هدیه خواهد داد.

وی در بیست سالگی اولین کتاب خود را به نام مرگ رنگ در تهران انتشار کرد و در سبک نیما به عنوان پیشرفته ترین زبان و بیان شعری آن زمان چاپ شد.

دومین مجموعه شعر سپهری (زندگی خواب ها) در سال 1322 نوشته شد و در همین سال است که دوره لیسانس نقاشی را در دانشکده هنرهای زیبا با رتبه اول و دریافت نشان اول علمی به پایان رساند.

سهراب در سال 1337 دو کتاب آوار آفتاب و شرق اندوه را آماده چاپ می کند ولی در آن سال چاپ نشد. این دو کتاب به انضمام (زندگی خواب ها) زیر عنوان (آوار کتاب) در 52 نسخه در سال 1340 منتشر شد. در این کتاب به جلوه های زبان خاص سپهری از (صدای پای آب) به بعد منتشر می توان برخورد کرد و همچنین شور شوق یگانگی و آمیختگی با طبیعت را که در شعرهای بعدی کاملً واضح می شود بیشتر می توان دید. همچنین حالات سفر و حرکات ذهن او نیز در این کتاب بیش از کتاب های دیگر به چشم می خورد.

دو شعر بلند (صدای پای آب) ده مسافر در دیوان هشت کتاب به عنوان پنجمین و ششمین کتاب سپهری آمده اند. سپهری در این دو شعر سرانجام به زبان مختص و مشخص خود درست می یابد زبانی ساده و راحت و سرشار از تصوبرهای گوناگون و بیانهای ناهمسطح و اندیشه و دیدی که همه و همه حاکی از آنند که شاعر از هر نظر به جستجوهایش پایان داده و در واقع در پایان دالانهای تو در توی سرگیجه آور مجموعه های پیشین به طبیعت بازوی عریان دلخواه خود راه یافته است.

::{img src=http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/show_image.php?id=20077}::

(جحم سبز) هفتمین مجموعه شعری سپهری و کاملترین آنها است. این کتاب و دو کتاب های قبل وی از بهترین منظومه های شعری وی است.

(حجم سبز) پایان آخرین جستجوی های سپهری در شعر (مسافر) اوست. گویی پاسخ همه پرسش ها را یافته و به همه حقایق رسیده است. شاعر دیگر منتظر مژده دهندگان نمی ماند بلکه خود قصد می کند که بیاید و پیام آورد. (روی خواهم آمد و پیامی خواهم آورد ...)

و بالاخره هشتمین و آخرین مجموعه شعری سهراب سپهری (ما هیچ، ما نگاه) است.

در این کتاب بر خلاف مجموعه (حجم سبز) و دو شعر بلند (صدای پای آب) و (مسافر) شاعر روی به یاس دارد. اما یاسی ملون و سپهری که جز از حوزه ذهن رنگین سپهری بیرون نمی تراود. شاید به علت آگاهی شاعر به بیماری و خوف از توقف، توقف در پایان حرکتی که در دیگر مجموعه هایش بود و در این مجموعه به مرز ایستایی می رسد.

سپهری در سال 1355 تمام هشت دفتر و منظومه خود را در هشت کتاب گرد آورد که در سال بعد به وسیله انتشارات طهوری انتشار می یابد.

شاعر این هشت کتاب در سال های 1357 به بعد به سوی مرگ پیش می رود. بیماری سرطان خون او را هر روز نحیف تر و رنجورتر می سازد. او در سال 1358 به بیماری اش پی می برد و برای درمان به انگلستان می رود ولی بیماری بسیار پیشرفته شده است.

سپهری می دانست که دیگر فرصتی برای زنده ماندن ندارد. اما با روحیه ای آرام ولی سرشار از اطمینان یک لحظه در ایمان و امید خویش تزلزل و تردیدی راه نداد. به گونه ای برخورد می گرد و سخن می گفت که سال ها زنده خواهد ماند.

اول اردیبهشت ماه 1359 سپهری به ابدیت می پیوندد. نخست قرار بود که طبق خواست خودش او را در روستای (گلستانه) به خاک بسپارند، اما به پیشنهاد یکی از دوستانش از بیم آنکه طغیان رود، مزارش را از بین ببرد او را در صحن امامزاده سلطان علی دهستان مشهد اردهال به خاک سپردند.

:: {picture=sohrab1.jpg}::

! نمونه ای از اشعار

شعری از سهراب سپهری از مجموعه زندگی خوابها

~~red:__سفر__~~

~~green:پس از لحظه‌های دراز
بر درخت خاکستری پنجره‌ام برگی رویید
و نسیم سبزی تار و پود خفته مرا لرزاند .
و هنوز من
ریشه‌های تنم را در شن های رؤیاها فرو نبرده بودم
که براه افتادم .
پس از لحظه‌های دراز
سایه دستی روی وجودم افتاد
و لرزش انگشتانش بیدارم کرد .
و هنوز من
پرتو تنهایی خودم را
در ورطه تاریک درونم نیفکنده بودم
که براه افتادم .
پس از لحظه‌های دراز
پرتو گرمی در مرداب یخ زده ساعت افتاد
و لنگری آمد و رفتنش را در روحم ریخت
و هنوز من
در مرداب فراموشی نلغزیده بودم
که براه افتادم
پس از لحظه‌های دراز
یک لحظه گذشت :
برگی از درخت خاکستری پنجره‌ام فرو افتاد ،
دستی سایه‌اش را از روی وجودم برچید
و لنگری در مرداب ساعت یخ بست .
که در خوابی دیگر لغزیدم .~~

تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 جمعه 13 مرداد 1385 [11:33 ]   11   حمیده کاشیان      جاری 
 جمعه 13 مرداد 1385 [11:20 ]   10   حمیده کاشیان      v  c  d  s 
 جمعه 13 مرداد 1385 [11:17 ]   9   حمیده کاشیان      v  c  d  s 
 جمعه 13 مرداد 1385 [09:03 ]   8   حمیده کاشیان      v  c  d  s 
 جمعه 13 مرداد 1385 [08:49 ]   7   حمیده کاشیان      v  c  d  s 
 جمعه 13 مرداد 1385 [08:36 ]   6   حمیده کاشیان      v  c  d  s 
 شنبه 07 مرداد 1385 [08:45 ]   5   حمیده کاشیان      v  c  d  s 
 شنبه 07 مرداد 1385 [08:41 ]   4   حمیده کاشیان      v  c  d  s 
 شنبه 07 مرداد 1385 [08:38 ]   3   حمیده کاشیان      v  c  d  s 
 شنبه 07 مرداد 1385 [08:28 ]   2   حمیده کاشیان      v  c  d  s 
 یکشنبه 25 تیر 1385 [02:54 ]   1   حمیده کاشیان      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..