منو
 کاربر Online
720 کاربر online
تاریخچه ی: سهراب سپهری

در حال مقایسه نگارشها

نگارش واقعی نگارش:4
تصویر


سهراب سپهری در 15 مهر ماه 1307 در شهر کاشان به دنیا آمد. پدرش اسدالله سپهری کارمند اداره پست و تلگراف بود و هنگامی که سهراب نوجوان بود پدرش از دو پا فلج شد. با این حال به هنر و ادب علاقه ای وافر داشت. نقاشی می کرد، تار می ساخت و خط خوبی هم داشت.

سپهری در سال های نوجوانی پدرش را از دست داد و در یکی از شعرهای دوره جوانی از پدرش یاد کرده است (خیال پدر) یکسال بعد از مرگ او سروده است:

در عالم خیال به چشم آمدم پدر
کز رنج چون کمان قد سروش خمیده بود
دستی کشیده بر سر رویم به لطف و مهر
یک سال می گذشت، پسر را ندیده بود


مادر سپهری فروغ ایران سپهری بود. او بعد از فوت شوهرش، سرپرستی سهراب را به عهده گرفت و سپهری او را بسیار دوست می داشت.

دوره کودکی سپهری در کاشان گذشت. سهراب دوره شش ساله ابتدایی را در دبستان خیام این شهر گذرانید.

سپهری دانش آموزی منظم و درس خوان بود و درس ادبیات را دوست داشت و به خوش نویسی علاقه مند بود.

سپهری در سال های کودکی شعر هم می گفت، یک روز که به علت بیماری در خانه مانده و به مدرسه نرفته بود با ذهن کودکانه اش نوشت:

ز جمعه تا سه شنبه خفته نالان
نکردم هیچ یادی از دبستان
ز درد دل شب و روزم گرفتار
ندارم من دمی از درد آرام


در مهرماه 1319 سپهری به دوره دبیرستان قدم گذارد و در خرداد ماه 1326 آن را به پایان رساند.

سهراب از سال چهارم دبیرستان به دانش سرا رفت و در آذر ماه 1325 یعنی اندکی بیش از یک سال بعد از به پایان رساندن دوره دو ساله دانش سرای مقدماتی به استخدام اداره فرهنگ کاشان (اداره آموزش و پرورش) در آمد و تا شهریور 1327 در این اداره ماند.

در این هنگام در امتحانات ادبیات شرکت کرد و دیپلم کامل دوره دبیرستان را نیز گرفت.

سال بعد او به دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران رفت. وقتی که در این دانشکده بود، نخستین دفتر شعرهایش را چاپ کرد و مشفق کاشانی با دیدن شعرهای سپهری پیش بینی کرد که او در آینده آثار ارزشمندی به ادبیات ایران هدیه خواهد داد.

اولین کتاب سپهری با نام "مرگ رنگ" در تهران منتشر شد که به سبک نیما یوشیج بود.

سپهری دومین مجموعه شعر خود را با نام "زندگی خواب ها" در سال 1332 سرود و در همین سال بود که دوره لیسانس نقاشی را در دانشکده هنرهای زیبا با رتبه اول و دریافت نشان اول علمی به پایان رساند.

از سال 1332 به بعد، زندگی سپهری در گشت و گذار و مطالعه نقاشی و حکاکی در پاریس، رم و هند و شرکت در نمایشگاه ها و آموختن و تدریس نقاشی گذشت، تا جایی که بعضی او را "شاعری نقاش" خوانده اند و بعضی دیگر "نقاشی شاعر".

سهراب در سال 1337 دو کتاب "آوار آفتاب" و "شرق انده" را آماده چاپ کرد ولی موفق به چاپ آنها نشد و سرانجام در سال 1340 این دو کتاب به انضمام "زندگی خواب ها" زیر عنوان "آوار کتاب" منتشر شد.

در این کتاب می توان به جلوه های زبان خاص سپهری برخورد کرد و همچنین شور و شوق آمیختگی با طبیعت را- که در شعرهای بعدی کاملاً واضح می شود- بیشتر دید.

در "شرق اندوه" سپهری از هر نظر تحت تاثیر غزلیات مولوی است و شعرهای این مجموعه همه شادمانه و شورانگیزند.

دو شعر بلند "صدای پای آب" و "مسافر" پنجمین و ششمین کتاب های او هستند.

تصویر


شهرت سپهری از سال 1344 و با انتشار شعر بلند "صدای پای آب" آغاز شد. در "صدای پای آب" است که محتوای ویژه ی شعر سپهری فرمش را می یابد. فرم و محتوای شعر سپهری، از "صدای پای آب" به بعد به هماهنگی می رسند.

"صدای پای آب"، کنایه از صدای پای مسافری در سفر زندگی است.

این شعر که روز به روز بر شهرت و محبوبیت او افزود، اولین بار در فصلنامه ی آرش در آبان همان سال منتشر شد.

سپهری که تمام عمرش را به دور از جنجال روزنامه ها و مجلات و فقط با دوستان اندک و تنهایی خود می زیست و بدین سبب از طرف نشریات جدی گرفته نشده بود، در سال 1345 با انتشار شعر بلند "مسافر" که یکی از درخشان ترین شعرهای فارسی است، بزرگی و شاعری اش را بر نشریات تحمیل کرد.

"مسافر" تأمل و سیر و سفر شاعر است در فلسفه ی زندگی.

"جحم سبز" هفتمین مجموعه شعری سپهری و کامل ترین آنها است.

"حجم سبز" پایان آخرین جستجوی های سپهری در شعر "مسافر" اوست. گویی پاسخ همه پرسش ها را یافته و به همه حقایق رسیده است.

شاعر دیگر منتظر مژده دهندگان نمی ماند بلکه خود قصد می کند که بیاید و پیام آورد: روزی خواهم آمد و پیامی خواهم آورد ...

هشتمین و آخرین مجموعه شعری سهراب سپهری "ما هیچ، ما نگاه" است.

در این کتاب بر خلاف مجموعه"حجم سبز" و دو شعر بلند "صدای پای آب" و "مسافر" شاعر روی به یأس دارد. اما یأسی که جز از حوزه ذهن رنگین سپهری بیرون نمی تراود.

سپهری در سال 1355 تمام هشت دفتر و منظومه خود را در "هشت کتاب" گرد آورد.

"هشت کتاب" نموداری تمام از سیر معنوی شاعر جویای حقیقت است، از اعتراضات سیاسی تا شور جست و جو و ره سپردن در عرفانی زمینی.

"هشت کتاب" یکی از اثر گذارترین و محبوب ترین مچموعه ها، در تاریخ شعر نو ایران است.


سپهری در سال 1357 به بیماری سرطان خون مبتلا شد و در سال 1358 برای درمان به انگلستان رفت، اما بیماری بسیار پیشرفت کرده بود و سرانجام در اول اردیبهشت ماه 1359 ، سهراب سپهری به ابدیت پیوست.

نخست قرار بود که طبق خواست خودش او را در روستای"گلستانه" به خاک بسپارند، اما به پیشنهاد یکی از دوستانش برای اینکه طغیان رود، مزارش را از بین نبرد او را در صحن "امامزاده سلطان علی" دهستان مشهد اردهال به خاک سپردند.

img/daneshnameh_up/5/5e/sohrab1.jpg


نمونه ای از شعر سهراب سپهری از مجموعه "حجم سبز"

به باغ هم‌سفران

صدا کن مرا
صدای تو خوب است.
صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است
که در انتهای صمیمیت حزن می‌روید.

red:******

کسی نیست،
بیا زندگی را بدزدیم، آن وقت
میان دو دیدار قسمت کنیم.
بیا با هم از حالت سنگ چیزی بفهمیم.
بیا زودتر چیزها را ببینیم.
ببین، عقربک‌های فواره در صفحه ساعت حوض
زمان را به گردی بدل می‌کنند.
بیا آب شو مثل یک واژه در سطر خاموشی‌ام.
بیا ذوب کن در کف دست من جرم نورانی عشق را.

***

مرا گرم کن
(و یک‌بار هم در بیابان کاشان هوا ابر شد
و باران تندی گرفت
و سردم شد، آن وقت در پشت یک سنگ،
اجاق شقایق مرا گرم کرد.)

***

در این کوچه‌هایی که تاریک هستند
من از حاصل ضرب تردید و کبریت می‌ترسم.
من از سطح سیمانی قرن می‌ترسم.
بیا تا نترسم من از شهرهایی که خاک سیاشان چراگاه جرثقیل است.
مرا باز کن مثل یک در به روی هبوط گلابی در این عصر معراج پولاد.
مرا خواب کن زیر یک شاخه دور از شب اصطکاک فلزات.
اگر کاشف معدن صبح آمد، صدا کن مرا.
و من، در طلوع گل یاسی از پشت انگشت‌های تو، بیدار خواهم شد.
و آن وقت
حکایت کن از بمب‌هایی که من خواب بودم، و افتاد.
حکایت کن از گونه‌هایی که من خواب بودم، و تر شد.
بگو چند مرغابی از روی دریا پریدند.
در آن گیروداری که چرخ زره‌پوش از روی رویای کودک گذر داشت
قناری نخ زرد آواز خود را به پای چه احساس آسایشی بست.
بگو در بنادر چه اجناس معصومی از راه وارد شد.
چه علمی به موسیقی مثبت بوی باروت پی برد.
چه ادراکی از طعم مجهول نان در مذاق رسالت تراوید.

***

و آن وقت من، مثل ایمانی از تابش "استوا" گرم،
تو را در سرآغاز یک باغ خواهم نشانید. ~~


فیش ناتمام است


تصویر


سهراب سپهری در 15 مهر ماه 1307 در شهر کاشان به دنیا آمد. پدرش اسدالله سپهری کارمند اداره پست و تلگراف بود و هنگامی که سهراب نوجوان بود پدرش از دو پا فلج شد. با این حال به هنر و ادب علاقه ای وافر داشت. نقاشی می کرد، تار می ساخت، تار هم می زد، خط خوبی هم داشت. تصویری که از او (معلم نقاشی ما) ترسیم می شود اندکی دقیقتر و گویاتر است.

سپهری در سال های نوجوانی پدرش را از دست داد و یکی از شعرهای دوره جوانی از پدرش یاد کرده اسن (خیال پدر) یک یکسال بعد از مرگ او سروده است:

دل عام خیال به چشم آمدم پدر
کز رنج چون کمان قد سروش خمیده بود
دستی کشیده بر سر رویم به لطف و مهر
یک سال می گذشت، پسر را ندیده بود


مادر سپهری ماه جبین (فروغ ایران) سپهری بود. بعد از فوت شوهرش، فرزندش را بزرگ کرد و سپهری او را بسیار دوست می داشت. (مادری دارم بهتر از برگ درخت) فروغ سپهری در هنگام مرگ فرزندش زنده بود و در سنین بالای نود در اویل خرداد ماه 1373 در گذشت. (مادر بزرگ سپهری (حمیده سپهری) نام دارد که شعر می گفت و در کتاب (زنان سخنور ایران) چند شعر از او آمده است. پدر بزرگ مادر سپهری (میرزا محمدتقی لسان الملک) ملک امورخین است که بیشتر به نام (محمد تقی خان سپهر) از او یاد می شود. وی مورخ بود و کتاب (ناسخ التواریخ) را در چند جلد نوشته است.

دوره کودکی شاعر، نقاش در کاشان در گذشت. دوره شش ساله ابتدایی را (دبستان خیام) این شهر گذرانید سپهری دانش آموزی منظم و درس خوان بود و درس ادبیات را دوست داشت.

خط سپهری خوش بود و به خوش نویسی علاقه داشت.سپهری در سال های کودکی شعر هم می گفت که یک روز که به خاطر بیداری در خانه مانده و به مدرسه نرفته بود با ذهن کودکانه اش نوشت:

ز جمعه تا سه شنبه خفته نالان
نکردم هیچ یادی از دبستان
ز درد دل شب و روز گرفتار
مدارد من یک دمی از درد آرام


در مهرماه 1319 سپهری به دوره دبیرستان قدم گذارد. دوره اول، در خرداد ماه 1326 آن را به پایان رساند. سهراب از سال چهارم دبیرستان به دانش سرا رفت. سهراب در تهران در آذر ماه 1325 یعنی اندکی بیش از یک سال بعد از به پایان رساندن دوره دو ساله دانش سرای مقدماتی او به استخدام فرهنگ کاشان (اداره آموزش و پرورش) آمد تا شهریور 1327 در این اداره ماند.

در این هنگام در امتحانات ادبیات شرکت کرد و دیپلم کامل دوره دبیرستانن نیز گرفت از سال 25 تا 27 در کاشان با عباس کی منش آشنایی و دوستی پیدا کرد.

وی در نامه ای که به تاریخ شانزدهم آذر ماه 1326 بعد از صفوی به قمصر کاشان به مشفق تا مدتی می توان به فضای فکری و حال و هوای او در آن سال ها پی برد. سپهری در هنگام نوشتن این نامه نوزده سال داشت. سال بعداو در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران رفت. وقتی که در این دانشکده بود، نخستین دفتر شعرهایش را چاپ کرد و مشفق کاشانی اظهار امیدواری برادری کرد و پیش بینی کرد که در آینده آثار ارزشمند و بسیار بدیعی به ادبیات ایران هدیه خواهد داد.

وی در بیست سالگی اولین کتاب خود را به نام مرگ رنگ در تهران انتشار کرد و در سبک نیما به عنوان پیشرفته ترین زبان و بیان شعری آن زمان چاپ شد.

دومین مجموعه شعر سپهری (زندگی خواب ها) در سال 1322 نوشته شد و در همین سال است که دوره لیسانس نقاشی را در دانشکده هنرهای زیبا با رتبه اول و دریافت نشان اول علمی به پایان رساند.

سهراب در سال 1337 دو کتاب آوار آفتاب و شرق اندوه را آماده چاپ می کند ولی در آن سال چاپ نشد. این دو کتاب به انضمام (زندگی خواب ها) زیر عنوان (آوار کتاب) در 52 نسخه در سال 1340 منتشر شد. در این کتاب به جلوه های زبان خاص سپهری از (صدای پای آب) به بعد منتشر می توان برخورد کرد و همچنین شور شوق یگانگی و آمیختگی با طبیعت را که در شعرهای بعدی کاملً واضح می شود بیشتر می توان دید. همچنین حالات سفر و حرکات ذهن او نیز در این کتاب بیش از کتاب های دیگر به چشم می خورد.

دو شعر بلند (صدای پای آب) ده مسافر در دیوان هشت کتاب به عنوان پنجمین و ششمین کتاب سپهری آمده اند. سپهری در این دو شعر سرانجام به زبان مختص و مشخص خود درست می یابد زبانی ساده و راحت و سرشار از تصوبرهای گوناگون و بیانهای ناهمسطح و اندیشه و دیدی که همه و همه حاکی از آنند که شاعر از هر نظر به جستجوهایش پایان داده و در واقع در پایان دالانهای تو در توی سرگیجه آور مجموعه های پیشین به طبیعت بازوی عریان دلخواه خود راه یافته است.

تصویر


(جحم سبز) هفتمین مجموعه شعری سپهری و کاملترین آنها است. این کتاب و دو کتاب های قبل وی از بهترین منظومه های شعری وی است.

(حجم سبز) پایان آخرین جستجوی های سپهری در شعر (مسافر) اوست. گویی پاسخ همه پرسش ها را یافته و به همه حقایق رسیده است. شاعر دیگر منتظر مژده دهندگان نمی ماند بلکه خود قصد می کند که بیاید و پیام آورد. (روی خواهم آمد و پیامی خواهم آورد ...)

و بالاخره هشتمین و آخرین مجموعه شعری سهراب سپهری (ما هیچ، ما نگاه) است.

در این کتاب بر خلاف مجموعه (حجم سبز) و دو شعر بلند (صدای پای آب) و (مسافر) شاعر روی به یاس دارد. اما یاسی ملون و سپهری که جز از حوزه ذهن رنگین سپهری بیرون نمی تراود. شاید به علت آگاهی شاعر به بیماری و خوف از توقف، توقف در پایان حرکتی که در دیگر مجموعه هایش بود و در این مجموعه به مرز ایستایی می رسد.

سپهری در سال 1355 تمام هشت دفتر و منظومه خود را در هشت کتاب گرد آورد که در سال بعد به وسیله انتشارات طهوری انتشار می یابد.

شاعر این هشت کتاب در سال های 1357 به بعد به سوی مرگ پیش می رود. بیماری سرطان خون او را هر روز نحیف تر و رنجورتر می سازد. او در سال 1358 به بیماری اش پی می برد و برای درمان به انگلستان می رود ولی بیماری بسیار پیشرفته شده است.

سپهری می دانست که دیگر فرصتی برای زنده ماندن ندارد. اما با روحیه ای آرام ولی سرشار از اطمینان یک لحظه در ایمان و امید خویش تزلزل و تردیدی راه نداد. به گونه ای برخورد می گرد و سخن می گفت که سال ها زنده خواهد ماند.

اول اردیبهشت ماه 1359 سپهری به ابدیت می پیوندد. نخست قرار بود که طبق خواست خودش او را در روستای (گلستانه) به خاک بسپارند، اما به پیشنهاد یکی از دوستانش از بیم آنکه طغیان رود، مزارش را از بین ببرد او را در صحن امامزاده سلطان علی دهستان مشهد اردهال به خاک سپردند.

img/daneshnameh_up/5/5e/sohrab1.jpg


نمونه ای از اشعار


شعری از سهراب سپهری از مجموعه زندگی خوابها

سفر

پس از لحظه‌های دراز
بر درخت خاکستری پنجره‌ام برگی رویید
و نسیم سبزی تار و پود خفته مرا لرزاند .
و هنوز من
ریشه‌های تنم را در شن های رؤیاها فرو نبرده بودم
که براه افتادم .
پس از لحظه‌های دراز
سایه دستی روی وجودم افتاد
و لرزش انگشتانش بیدارم کرد .
و هنوز من
پرتو تنهایی خودم را
در ورطه تاریک درونم نیفکنده بودم
که براه افتادم .
پس از لحظه‌های دراز
پرتو گرمی در مرداب یخ زده ساعت افتاد
و لنگری آمد و رفتنش را در روحم ریخت
و هنوز من
در مرداب فراموشی نلغزیده بودم
که براه افتادم
پس از لحظه‌های دراز
یک لحظه گذشت :
برگی از درخت خاکستری پنجره‌ام فرو افتاد ،
دستی سایه‌اش را از روی وجودم برچید
و لنگری در مرداب ساعت یخ بست .
که در خوابی دیگر لغزیدم .


تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 جمعه 13 مرداد 1385 [11:33 ]   11   حمیده کاشیان      جاری 
 جمعه 13 مرداد 1385 [11:20 ]   10   حمیده کاشیان      v  c  d  s 
 جمعه 13 مرداد 1385 [11:17 ]   9   حمیده کاشیان      v  c  d  s 
 جمعه 13 مرداد 1385 [09:03 ]   8   حمیده کاشیان      v  c  d  s 
 جمعه 13 مرداد 1385 [08:49 ]   7   حمیده کاشیان      v  c  d  s 
 جمعه 13 مرداد 1385 [08:36 ]   6   حمیده کاشیان      v  c  d  s 
 شنبه 07 مرداد 1385 [08:45 ]   5   حمیده کاشیان      v  c  d  s 
 شنبه 07 مرداد 1385 [08:41 ]   4   حمیده کاشیان      v  c  d  s 
 شنبه 07 مرداد 1385 [08:38 ]   3   حمیده کاشیان      v  c  d  s 
 شنبه 07 مرداد 1385 [08:28 ]   2   حمیده کاشیان      v  c  d  s 
 یکشنبه 25 تیر 1385 [02:54 ]   1   حمیده کاشیان      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..