منو
 صفحه های تصادفی
شیلهه
ژنهای شوک حرارتی و فاکتور سیگمای مخصوص
عوامل رشد نهضت پیامبر
رشته مهندسی مراقبت پرواز
چنگالها و منقارها
زینوالدیت
فرهنگ استان کرمان
علم فیزیک
heart block
کاردان ارتباطات هواپیمایی
 کاربر Online
897 کاربر online
تاریخچه ی: سنایی

~~red:::فیش ناتمام است.::~~

V{maketoc}

::{img src=http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/show_image.php?id=19963}::

سنایی با نام کامل "حکیم ابوالمجدود بن آدم سنایی" در قرن پنجم در شهر غزنین به دنیا آمد. سنایی پس از آن که با ادب و هنر پارسی آشنا شد و فنون سخن و شعر را آموخته مانند بسیاری از هم عصران خود به دربار غزنویان رفت.
غزنویان پاداش های زیادی که به اهل علم و ادب می دادند توانسته بودند تعداد زیادی از دانشمندان و شاعران و ... را در دربار خود به خدمت بگیرند.

روزگار سنایی در دربار غزنویان به خوشگرانی می گذشت ولی یک تحول روحی باعث شد تا مسیر زندگی سنایی تغییر کند.

در مورد این انقلاب درونی در کتاب "نفحات الانس" جامی داستانی آمده است:

«سلطان محمود سبکتگین در فصل زمستان به عزیمت گرفتن بعضی از دیار کفار از غزنین بیرون آمده بود و سنایی در مدح وی قصیده ای گفته بود. می رفت تا به عرض رساند.

به در گلخن رسید که یکی از مجذوبان که از حد تکلیف بیرون رفته و مشهور بود به «لای خوار»؛ زیرا که پیوسته لای شراب خوردی، در آن جا بود.

آوازی شنید که با ساقی خود می گفت که: «پر کن قدحی به کوری محمودک سبکتگین تا بخورم!»

ساقی گفت: «محمود مرد غازی است و پادشاه اسلام!»

گفت: «بس مردکی ناخشنود است. آنچه در تحت حکم وی درآمده است در حیز ضبط، نه درآورده می رود تا مملکت دیگر بگیرد.»

یک قدح گرفت و بخورد. باز گفت: «پر کن قدحی دیگر به کوری سنائیک شاعر!»

ساقی گفت: «سنایی مردی فاضل و لطیف طبع است.»

گفت: «اگر وی لطیف طبع بودی به کاری مشغول بودی که وی را به کارآمدی. گزافی چند در کاغذی نوشته که به هیچ کار وی نمی آید و نمی داند که وی را برای چه کار آفریده اند.»


حکیم ابوالمجدود مجدودبن آدم سنایی، شاعر بزرگ و عارف عاشق در اواسط یا اوایل نیمه دوم قرن پنجم هجری قمری در غزنین چشم به جهان گشود. پس از آگاهی از فنون زبان و سخنوری، به عادت شاعران زمان به دربار روآورد و در دستگاه غزنویان به جرگه شاعران مداح درآمد.

!زندگی نامه

زندگی سنایی در آغاز آمیخته به آلودگیهای اهل دربار بود؛ تا این که جان و دلش گردید. سودای عشق، انگیزه پشت کردن و بریدن او از امور و اوهام دنیوی بود.

درباره تحول درونی و رویکرد او به عالم عرفان، اهل خانقاه به افسانه ای معتقد بودند که جامی در نفحات الانس آن را چنین روایت می کند:

«سلطان محمود سبکتگین در فصل زمستان به عزیمت گرفتن بعضی از دیار کفار از غزنین بیرون آمده بود و سنایی در مدح وی قصیده ای گفته بود. می رفت تا به عرض رساند.

به در گلخن رسید که یکی از مجذوبان که از حد تکلیف بیرون رفته و مشهور بود به «لای خوار»؛ زیرا که پیوسته لای شراب خوردی، در آن جا بود. آوازی شنید که با ساقی خود می گفت که: «پر کن قدحی به کوی محمودک سبکتگین تا بخورم!»
ساقی گفت: «محمود مرد غازی است و پادشاه اسلام!»

گفت: «بس مردکی ناخشنود است. آنچه در تحت حکم وی درآمده است در حیز ضبط، نه درآورده می رود تا مملکت دیگر بگیرد.»

یک قدح گرفت و بخورد. باز گفت: «پر کن قدحی دیگر به کوری سنائیک شاعر!»

ساقی گفت: «سنایی مردی فاضل و لطیف طبع است.»

گفت: «اگر وی لطیف طبع بودی به کاری مشغول بودی که وی را به کارآمدی. گزافی چند در کاغذی نوشته که به هیچ کار وی نمی آید و نمی داند که وی را برای چه کار آفریده اند.»

سنایی چون آن بشنید، حال بر وی متغیر گشت و به تنبیه آن لای خوار از مستی غفلت هشیار شد و پای در راه نهاد و به سلوک مشغول شد.»

تغییر رویه شاعر چه به صورت ناگهانی و آنی باشد و چه از روی علم و آگاهی و معرفت و شناخت، عملاً زندگی و اندیشه او را متحول و دچار دگرگونی کرد. سالهایی از دوره نوجوانی وی در شهرهای بلخ، سرخس، هرات و نیشابور سپری شد و احتمالاً در همان ایام راه کعبه در پیش گرفت و به زیارت حج مشرف شد.

در همین سفر معنوی بود که بسیاری از شیفتگان حقیقت و عرفان را شناخت و مقدمات انقلاب درونی در وی پدید آمد. به هر تقدیر، شاعر شوریده بقیه عمر را در کنج خلوت و انزوای صوفیانه گذراند و به تدوین و تنظیم اشعارش پرداخت و از جمله، مثنوی مشهورش به نام حدیقه الحقیقه و شریعه الطریقه را به اتمام رساند.

سنایی در سال 535 ه.ق درگذشت و اکنون مقبره اش در غزنین، زیارتگاه خاص و عام است. آثار او غیر از دیوان غزلیات و قصاید، عبارتند از:

! آثار سنایی

~~green:1- حدیقه الحقیقه و شریعه الطریقه:~~ این مثنوی را الهی نامه نیز می نامند، دارای ده هزار بیت در ده باب است. سنایی سرایش آن را در سال 524 ه.ق شروع کرد و در سال 525 ه.ق به اتمام رساند. موضوعات این کتاب، علاوه بر نعت (ستایش) خدا و رسول و آل و اصحاب او، درباره عقل و علم و حکمت و عشق است.

حدیقه الحقیقه از منظومه هایی است که بر بسیاری از شاعران تأثیر گذارده است. سنایی با سرودن این منظومه، باب تازه ای را در سرایش منظومه های عرفانی در تاریخ ادب و عرفان گشود.

شاعران بزرگی همچون خاقانی و نظامی به ترتیب تحفه العراقین و مخزن الاسرار را تحت تأثیر مستقیم این منظومه سرودند و سالها بعد، عطار و مولانا سرایش مثنویهای عرفانی را به اوج تکامل رساندند.

~~green:2- سیر العباد الی المعاد: ~~سیرالعباد، مثنویی با بیش از هفتصد بیت است که شاعر در آن به شیوه تمثیلی از خلقت آدمی و اقسام نفوس و عقل و مسائل اخلاقی سخن می گوید.

~~green:3- طریق التحقیق؛ 4- کارنامه بلخ؛ 5- عشقنامه؛ 6- عقلنامه؛ 7- تجربه العلم ~~

شعر سنایی، شعری توفنده و پرخاشگر است. مضامین اغلب قصاید او در نکوهش دنیا داری و دنیاداران است. او با زاهدان ریایی و حکام ستمگر که هر کدام توجیه گر کار دیگری هستند، بی پروا می ستیزد و از بیان حقیقت عریان که تلخ و گزنده نیز می باشد، ابایی ندارد.

سنایی با نقد اوضاع اجتماعی روزگارش، علاوه بر بیان دردها و معضلاتی که دامنگیر زمانه شده است، نشان می دهد که شاعری اهل درد و دین است؛ آن هم در زمانه ای که سروران راستین شریعت در آن جایی ندارند و اهل فسق و تظاهر بر سریر قدرت تکیه زده اند ؛ پادشاهان زورمدار به داد خواهان ضعیف نمی رسند و بلکه به بیداد می کوشند.

تفکر شبه یونانی بر تفکر شرعی و وحیانی غلبه کرده است؛ در صوفیان، صفایی نیست؛ مجالس ذکر، مجالس برنج و شیر و شکر شده است و از زهد و عرفان و اسمای الهی در آنها خبری نیست؛ حرام خواری رایج و خالصان خوب کردار منزوی شده اند؛ نشانی از سلامت دین و درستی وجدان در ابنای زمانه دیده نمی شود و ....

بخش عمده ای از مضمون و اندیشه در قصاید سنایی بر مدار انتقادات اجتماعی است. لبه تیز تیغ زبان او در اغلب موارد متوجه زراند وزان و حکام ظالم است. سنایی بارها با تصویر زندگی زاهدانه پیامبر و معصومین و صحابه و تأکید بر آن در قصایدش، سعی دارد جامعه آرمانی خود- که عرصه ظهور در واقعیت پیدا کرده است- را نشان دهد.

اندیشه زهد و عرفان نیز از مهمترین محورهای موضوعی در قصاید سنایی است. نکوهش دنیا، تفکر درباره مرگ، توصیه به گسستن از آرزوهای طولانی و بی حد و حصر، تذکر به خویشتن حقیقی آدمی، از مضامین رایج قصاید اوست:

~~green:ای مسلمان خلایق حال دیگر کرده اند
از سر بی حرمتی معروف منکر کرده اند
شرع را یکسو نهادستند اندر خیر وشر
قول بطلمیوس و جالینوس باور کرده اند
عالمان بی عمل از غایت حرص و امل
خویشتن را سخره اصحاب لشکر کرده اند
خون چشم بیوگان است آن که در وقت صبوح
مهتران دولت اندر جام و ساغر کرده اند....
تا کی از دار الغروری ساختن دار السرور؟
تا کی از دارالفراری ساختن دارالقرار؟
بر در ماتم سرای دین و چندین ناز و نوش؟
در ره رعنا سرای دیو و چندان کار و بار..... ~~

اگر ((فردوسی ))و ((ناصر خسرو)) را استثنا کنیم، سنایی از اولین شاعران تفکر مدار تاریخ شعر فارسی است که با تزریق اندیشه عرفانی به کالبد شعرش، زمینه تحولی وسیع را در نگرش و شیوه فکر شاعران پس از خود به وجود می آورد و سایه سنگینش بر شعر فارسی تا چند قرن پس از او گسترده می شود.

راهی که سنایی در پیش می گیرد، فقط منحصر به یک قالب نمی ماند؛ بلکه قدرت شاعر در به کارگیری الفاظ و تسلط او بر زبان شعر، همراه با اندیشه های بدیعی که دارد، به او این امکان را می دهد تا هم در غزل و هم در مثنوی و قصیده طرحی نو درافکند در صورتی که تا پیش از او، موضوع قصیده محدود به مدح پادشاهان و وابستگان درباری و احیاناً توصیفات طبیعی همچون بهاریه ها و خزانیه ها و ..... بود و نمایندگان مشخص این نوع قصاید، شاعرانی همچون عنصری، فرخی و منوچهری بودند.

((غزل ))نیز در حوزه عشق مجاز و هوا و هوسهای زمینی محدود مانده بود و شاعران، وابستگان خاک بودند تا طایران افلاک. مثنوی حماسی با کار عظیم حکیم فردوسی تثبیت شده بود و جز چند قصه منظوم عاشقانه، اثر سترگ دیگری در این قالب مجال ظهور نیافته و ظرفیت حقیقی آن هنوز ناشناخته بود.

شورش سنایی بر خویش، عین شورش او بر وضع موجود زمانه بود و تبعات این تحول و دگرگونی بی هیچ تصنع و تکلفی در آثار و اشعار او نمایان شد؛ وی از اولین شاعرانی بود که طرح مسائل اجتماعی و عرفانی و زهد و حکمت معنوی را در قصیده رایج کرد و در این کار، صاحب مقامی شامخ شد؛ طوری که هنوز بسیاری از قصاید او نمونه برتر قصاید اجتماعی، عارفانه و زاهدانه اند.

در حوزه غزل نیز سنایی پنجره اشراق و جذبه های معنوی را به روی آن گشود و غزل را از زبان عشق و شور عارفانه کرد. سنایی در قالب مثنوی به بیان حکمت معنوی و نعت پیامبر (ص) با نوعی بیان تمثیلی پرداخت که الهام بخش بسیاری از شاعران پس از خود، همچون خاقانی و نظامی و عطار و مولوی در سرودن مثنویهای حکمی و عرفانی شد. بیهوده نیست که خاقانی برای اثبات ارج و عظمت شعرش، خود را با سنایی مقایسه می کند و مدعی است که خلف شایسته سنایی است:

~~green:چو زمان عهد سنایی در نوشت
آسمان چون من سخن گسترد بزاد
چون به غزنین ساحری شد زیر خاک
خاک شروان ساحری نوتر بزاد ~~

و نظامی، مخزن الاسرارش را با حدیقه الحقیقه سنایی برابر می نهد:

~~green:نامه دو آمد ز دو ناموسگاه
هر دو مسجل به دو بهرام شاه
آن زری از کان کهن ریخته
وین دری از بحر نو انگیخته
آن به در آورده ز غزنی علم
وین زده بر سکه رو می رقم ~~

و مولانان می سراید:

~~green:عطار روح بود و سنایی دو چشم او
ما از پی سنایی و عطار آمدیم ~~

زبان شعر سنایی در قصاید و مثنویهایش زبانی صلب و سخت است؛ چه هنگامی که لب به سخن حکیمانه باز می کند و چه زمانی که بر ریزه خواران خوان تملق بر می شورد. قصاید او چنان قلعه های باشکوهی هستند که تسخیر آنها از عهده هر پهلوانی بر نمی آید و هم از این روی است که از انبوه شاعران عارف و غیر عارف تاریخ ادب فارسی فقط بعضی توانایی آن را داشته اند که رخنه ای در قلعه های او به وجود آورند و غنیمتی فراچنگ آرند.

زبان قصاید او در عین استواری و استحکام، زیبایی و ویژگیهای زیبایی شناختی خاص خود را دارد. زبان حکمت، انتقاد و عشق است؛ و گاه در حکم تیغ برنده ای است که حتی خود شاعر نیز از گزند آن مصون نمی ماند و هنگامی که جنون شاعرانه او گل می کند، دیگر هیچ زنجیری را تاب آن نیست که او را مقید اوامر ملوکانه و اخلاق رایج آدمهای کمتر از متوسط نگهدارد.

غزلیات سنایی به حکم مضمون عاشقانه ای که دارند، لطیفتر و قلندرانه ترند؛ البته هنگام داوری درباره شعر سنایی همواره باید دو دوره فکری او را در نظر داشته باشیم؛ زیرا شعر او پیش از تحول و انقلاب درونی اش بیشتر با وضوح موجود زمانه هماهنگ بود و او شاعری مداح و مقلد محسوب می شد؛ اما پس از تحول درونی، شعر او نیز متحول، و تفکر و حکمت معنوی وجه ممیز و غالب شعر او شد.

! نمونه ای از اشعار سنایی

~~green:جانا به جز از عشق تو دیگر هوسم نیست
سوگند خورم من که به جای تو کسم نیست
امروز منم عاشق بی مونس و بی یار
فریاد همی خواهم و فریاد رسم نیست
در عشق نمی دانم درمان دل خویش
خواهم که کنم صبر ولی دست رسم نیست
خواهم که به شادی نفسی با تو برآرم
از تنگ دلی جانا، جای نفسم نیست
هر شب به سر کوی تو آیم متواری
با بدرقه عشق تو بیم عسسم نیست
گویی که طلبکار دگر یاری ، رو رو
آری صنما محنت عشق تو بسم نیست~~

تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 یکشنبه 05 شهریور 1385 [05:40 ]   8   حمیده کاشیان      جاری 
 یکشنبه 05 شهریور 1385 [05:38 ]   7   حمیده کاشیان      v  c  d  s 
 شنبه 04 شهریور 1385 [12:16 ]   6   حمیده کاشیان      v  c  d  s 
 جمعه 03 شهریور 1385 [10:59 ]   5   حمیده کاشیان      v  c  d  s 
 جمعه 03 شهریور 1385 [07:44 ]   4   حمیده کاشیان      v  c  d  s 
 جمعه 03 شهریور 1385 [07:22 ]   3   حمیده کاشیان      v  c  d  s 
 جمعه 03 شهریور 1385 [06:54 ]   2   حمیده کاشیان      v  c  d  s 
 پنج شنبه 26 مرداد 1385 [05:25 ]   1   حمیده کاشیان      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..