هنگامی که حضرت علی علیه السلام مشغول غسل بدن مطهر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود، عدهای از انصار در
سقیفه بنی ساعده جمع شدند تا جانشین پیامبر را انتخاب کنند.
وقتی ابوبکر و عمر و ابو عبیده از برپایی چنین جلسهای آگاه شدند، جسد پیامبر را رها کردند و به سقیفه رفتند. پس از مدتی جدال و مشاجره، سرانجام ابوبکر با پنج رای به عنوان خلیفه رسول الله انتخاب شد؛ و این در حالی بود که از مهاجران، جز عمر و ابوعبیده، هیچ کس از انتخاب او آگاه نبود.
در این گیر و دار، ابوسفیان هم به منظور ایجاد اختلاف در میان مسلمانان خبر داد که آماده است با علی علیه السلام بیعت کند.
علی علیه السلام در پاسخش فرمود:« تو در پی کاری هستی که ما اهل آن نیستیم. جز فتنه و آشوب هدف دیگری نداری و مدتها بدخواه اسلام بودهای. مرا به نصیحت و پند و نیروی سواره و پیاده تو احتیاجی نیست.»
بررسی سرگذشت گروهی که در سقیفه بنیساعده گرد آمده بودند، به خوبی نشان میدهد که چگونه تعصبهای قومی و عشیرهای و افکار جاهلی بار دیگر خود را از خلال گفتوگوهای یاران پیامبر نشان داد و روشن کرد که تربیت اسلامی، هنوز در جمعی از آنان نفوذ نکرده و اسلام جز سرپوشی بر چهره جاهلیت ایشان نبوده است.
تنها چیزی که در سقیفه مطرح نبود، اندیشیدن به مصالح اسلام و مسلمین و واگذاری سرپرستی امت اسلام به شایستهترین فرد بود و امام علی علیه السلام تشخیص داد که در موقعیتی قرار گرفته است که اگر بر قبضه کردن حکومت و حفظ مقام خود اصرار کند، زحمات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و خونهای پاکی که در راه هدف مقدس او ریخته شده است، به هدر میرود. به همین دلیل از حق قطعی و الهی خویش چشم پوشید تا آیین اسلام و توحید آسیب نبیند؛ هر چند که جامعه برای مقطعی، شاهد حکومت افراد غیر شایستهای شود که جز دنیا و شهوات نفسانی آرمانی نداشتند.
منابع :
شرح نهج الباغه
ابن ابی الحدید، ج 2
تاریخ طبری، ج 3