- | ابوعبیده می گوید: « روزی با حضرت امام باقر علیه السلام هم کوه شدم، وق سوار ، بار اول من سوار ی شدم، د آ ر قی هم که می نشتی، هر بار حضرت به من سلام می کرد و حوالپرسی می نم مصافحه می کرد، گویی که تازه به هم رسیده ایم هر قت هم می خواسیتم پیاده شیم ول ن ضر پیاده می شد، بعد من و دوباه حضرت سلام می کرد و احوالپرسی می نمود و ((مصافحه دراسلام|مصاف)) ی کرد.»
به رت عرض کردم: « ای فرزند ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|رسول خدا ))! شما کاری نجام می دید که دیگران انجام نمی دند هر بار سلام و احوالپرسی و مصاحفه برای چیست؟»
رت فرمود: « یا نمیدانی در مصافحه چیست و چه ثوابی دارد؟ هر گاه دو مؤمن با یکدیگر ملاقات کنند و مصافحه نمایند، گناهان آنها مانند برگ درختان می ریزد و خداوند هم به آنها ب رحمت می نگرد تا از یکدیگر جدا شوند. » |
+ | ابوعبیده می گوید:« روزی با حضرت امام باقر علیه السلام همف شدم. ر ، چ بار سوار پیاده شدیم. مم ر ر از من داخل کجاوه میش هر بار به من سلام می کرد، و ا من ((مصا دراسلام|مصافحه)) میفرمود(دست میداد)، گویی که تازه به هم رسیده ایم. هگام پیاده شد نی ور ز من پیاده میشد و با به من سلام میکرد و مصافحه میفد. » به مم عرض کردم:« ای فرزند ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|رسول خدا ))! شما کاری ا میکید که دیگران نمیکند. هر بار سلام و احوالپرسی و مصافحه برای چیست؟ » مم فرمود:« مگ نمدانی مصافحه چه ثوابی دارد؟ هر گاه دو مؤمن با یکدیگر مصافحه کنند، گناهان آنها مانند برگ درختان می ریزد و خداوند به آنها با ظر رحمت می نگرد تا زمانی که از یکدیگر جدا شوند.» |
| بحار الانوار، ج 46، ص 302، حدیث 47. | | بحار الانوار، ج 46، ص 302، حدیث 47. |