منو
 کاربر Online
916 کاربر online
تاریخچه ی: سعید بن جبیر




«سعید بن جبیر » از شیعیان خالص و با صلابت و اهل یقین نسبت به حضرت سجاد (علیه السلام) بوده است که صلابت او در مسیر صحیح، منجر به شهادت او به دست پلید ((حجاج بن یوسف ثقفی)) گردید.

((ابن شهر آشوب)) رحمه الله علیه می گوید: او از «تابعین »؛ (کسانی که اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را درک کرده اند) می باشد که در مکه سکونت داشته و به نام «جهبه العلماء » (جهبه = تمیز دهنده و دانا) نامیده شده و تمام قرآن را در دو رکعت نماز خود تلاوت می نموده است و چنین گفته شده که در روی زمین هیچکس یافت نمی شد مگر اینکه به علم او نیازمند بود.

جناب «کشی » نیز از قول فضل بن شاذان آورده است که او یکی از پنج نفری است که در ولایت و اعتقاد به حضرت سجاد (علیه السلام) از پیشتازان بوده اند.

از حضرت امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که فرمودند: سعید بن جبیر به امامت علی بن الحسین (علیه اسلام) معتقد بود و آن حضرت از او تعریف و تمجید می فرمودند و چیزی جز اعتقاد صحیح او به ولایت سبب قتل او به دست حجاج نیست و او مستقیم بود و ذکر شده است که چون به حجاج داخل شد به او گفت: تو «شقی بن کسیر » هستی؟ جواب داد: مادرم که مرا «سعید بن جبیر » نامید. به اسم من آشناتر بوده است

حجاج گفت: در مورد ابوبکر و عمر چه می گویی آیا آنها در آتشند یا در بهشت؟ او گفت: اگر وارد بهشت شده و به اهل آن نگریسته بودم حتماً می دانستم چه کسانی آنجا هستند و اگر به آتش دوزخ رفته بودم و اهلش را دیده بودم می دانستم چه افرادی در آن هستند.

حجاج گفت: در مورد خلفا چه دید گاهی داری؟ او گفت: من وکیل آنها نمی باشم.

پرسید؟ کدام یک از آنها نزد تو محبوبتراند.

جواب داد: هر کدام که بیشتر مورد رضایت خالقشان بوده اند گفت: خب کدامشان بیشتر مورد رضایت خالقشان هستند جواب داد: علم به این مطلب نزد کسی است که به سر و نجوای آنان آگاه هست حجاج گفت: از این که من را تصدیق کنی امتناع می ورزی.

سعید بن جبیر فرمود: بلکه دوست ندارم تا تو را تکذیب کنم. مسعودی ادامه این جریان را چنین نقل کرده است.

حجّاج با او گفت: می خواهی تو را چگونه بکشم؟ او گفت: هر طور می خواهی بکش، ولی هر شکلی را انتخاب کنی من به همان نحو از تو در قیامت انتقام خواهم کشید.

بعد حجاج دستور داد او را بیرون ببرند و بکشند. در همین حال سعید خنده ای کرد! وقتی حجّاج از علتش پرسید، گفت: به جواب احمقانه تو و حلم و بردباری خدا می خندم.

جلا دان حجاج او را به رو به زمین افکنده و می خواستند سر از بدنش جدا کنند که او شروع به اقرار به وحدانیت خداوند و نبوت پیامبر و کفر حجاج کرد. و به خدا عرضه داشت خدایا پس از من حجاج را به هیچکس مسلط نکن و به او فرصت نده تا پس از من کسی را بکشد !

دعای این عالم عارف از شیعیان حضرت زین العابدین علیه السلام به سرعت مستجاب شد و حجاج بیش از پانزده روز زنده نماند و به بیماری خوره مبتلا شدو در حالیکه تحت فشار شدید روانی بود و مرتب می گفت: سعید بن جبیر با من چکار دارد؟ !! هر وقت می خواهم بخوابم گلوی مرا فشار می دهد مرد.

منابع :

بحارالانوار ، ج 46 ، ص 136 ، حدیث 23 به نقل از روضه الواعظین


تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 یکشنبه 10 مهر 1384 [10:45 ]   5   شکوفه رنجبری      جاری 
 چهارشنبه 04 خرداد 1384 [06:54 ]   4   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 چهارشنبه 21 بهمن 1383 [10:36 ]   3   امیرمهدی حقیقت      v  c  d  s 
 سه شنبه 01 دی 1383 [08:51 ]   2   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 چهارشنبه 06 خرداد 1383 [08:21 ]   1   آزاده امیری      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..