منو
 کاربر Online
1024 کاربر online
تاریخچه ی: ساسانیان

V{maketoc}
ساسان ، ((موبد))ی از دودمان نجبا بود بر ((آتشکده)) ی آناهیتا در شهر ((استخر)) ریاست داشت . پسرش بابک در شهر خیر در کنار ((دریاجه ی بختگان)) حکومت می کرد . بابک پس از ساسان جانشین پدر شد و خود را شاه خواند (208 م)
در این تاریخ شهر استخر به دست گوچیهر شاه ((بازرنگی)) بود . بازرنگیان در نیسایه که در جهت دیوار های سفیدش در دوره ی اسلامی بیضا نام گرفت ، سلطنت داشتند.
چون گوچیهر پادشاه بازرنگی در آن نواحی امیر بزرگ بود ، بابک برای پسرش اردشیر از وی منصب ارگبدی دارابگرد را بگرفت.
در سال ( 212م) اردشیر بر گوجهیر قیام کرد و شهر نسا ( بیضا ) را به تصرف در آورد و او را کته و به جای وی نشست.
جون بابک درگذشت ((شاهپور)) جانشین او شد . میان دو برادر یعنی شاهپور و اردشیر نزاع درگرفت. اردشیر به برادر مهتر خود حسد می برد، اما شاهپور بر اثر اتفاق بمرد و اردشیر در سال 212 میلادر به آسانی جای او نشست سپس اردشیر بر ((کرمان)) دست یافت و تا سواحل ((خلیج فارس)) پیش رفت. پس از آن شادشاهپور ((اصفهان)) را بکشت و روانه ی ((اهواز)) شد و سرانجام در جنگ سختی که بین او و اردوان پنجم در هرمزگان درگرفت ، اردوان را شکست داد و با مرگ او سلسله ی اشکانی بر افتاد ( 28 آوریل سال 224م)
پس از این نبرد پیروزمندانه به ((تیسفون)) آمد و بر تخت نشست.


! فرهنگ و تمدن ساسانیان:

!! شاه در دورة ساسانی :

در این دوره ایران از صورت ((ملوک الطوایفی)) خارج شد و اردشیر بابکان بنیانگذار این سلسله ، ایران را به یک پادشاهای آورد .
تجمل دربار ساسانی در دنیای قدیم ضرب المثل بود . همینکه شاه بار خاص می داد ، دیدن او ممنوع بود . شاه در پشت پرده ای از حریر می نشست و باریافتگان از پرده دورتر می ایستادند . پرده دار یا حاجب را خرم باش می نامیدند ، چون کسی به پیشگاه شاه بار می یافت ، خرم باش با بانگ بلند می گفت :

« ای زبان سرخویش نگهدار باش که امروز پیش شاه هستی . »

درباریان و بزرگان و شاهزادگان هر یک بنا به مرتبه و مقامی که داشتند در جای خود قرار می گرفتند . شاهنشاه ساسانی در القابی که برای خود ذکر می کرد ، خود را پرستندة ((مزدا)) و خدایگان و شاهنشاه ایران و انیران یعنی شاهنشاه ایران و غیر ایران و مینو چیترا یعنی آسمانی نژاد می خواند ، خود را همپایة ((ماه «قمر زمین»|ماه)) و ((خورشید)) می دانست . محل بارعام تالار(( طاق کسری)) در تیسفون بود . تخت شاهی در آخر تالار روبروی در ورودی نهاده شده بود و پرده ای در جلو آن کشیده بودند و بزرگان و صاحبان مناصب هر کدام به فاصله های مقرر می ایستادند . ناگهان پرده برداشته می شد . شاهنشاه برزر بر تخت خویش بر مسند ((زربفت)) پدیدار می گشت . تاج کیانی که از زر ناب و به یک صد دانة مروارید به درشتی ((بیضة گنجشک)) و به یاقوتهای سرخ درخشان و زمردهای درشت مرصع بود ، به زنجیری که از فرط نازکی از دور دیده نمی شد ، از ((طاق)) آویزان بود .
شاه چنان می نشست که تاج درست بالای سر او قرار گیرد و از دور گمــان می رفت که براستی بر سر شاهنشاه قرار دارد . وزن این ((تـاج)) را به 91 کیلو تخمین زده اند .
رسم شرفیابی به حضور شاه این بود که خرم باش کسی را که باز خواسته بود به پیشگاه شاهنشاه می آورد و پرده را برمی داشت . وی دستمال سفید و پاکی پیش دهان می گرفت تا در هنگام صحبت نفس او بارگاه شاه را آلوده نکند . پس از آن به خاک می افتاد و به اذن شاه برمی خواست و نخستین سخنی که آغاز می کرد این بود: ((انوشک بویذ)) ( جاوید باشید ) اوکامک رسی ( به کام رسی ) .
معمولاً شاهنشاه ساسانی را به عنوان شومابغان ( مقام الوهیت شما ) خطاب می کردند .

!! سازمان کشور :

در رأس ادارات ساسانی بزرگفرمذار یا صدر اعظم قرار گرفته بود و عملا زمام قدرت و ادارة کشور در دست او بود . وی قراردادها و پیمانها را امضا می کرد . گاهی در جنگها فرماندهی کل را به عهده می گرفت . همة دیوانها و یا وزارتخانه ها با دبیران آنها تحت نظر وی بودند . شاید کلمة بزرگمهر تصحیف عنوان بزرگفرمذار باشد که مورخان عرب عنوان بزرگفرمذار عهد(( انوشیروان)) را به بزرجمهر تبدیل کرده اند .
انوشیروان کشور ایران را تا زمان وی مرزبانان اداره می کردند به چهار قسمت کرد و هر قسمتی را پاذگس نامید و به آنها نام جهت های چهارگانه :(( اپاختر)) (شمال) ((خراسان)) (مشرق) نیمروز (جنوب) ((خوروران)) (مغرب) داد و برای هر کدام از این پاذگسها فرمانروایی تعیین کرد که او را ''((پاذگسبان))'' می نامیدند . امور لشکری نیز تحت نظر سپهبدان اداره می شد و به تعداد پاذگسبانان چهارگانه ، چهار سپاهبد نیز در ایران وجود داشت . ایالات و پاذگسها را به بخشهای کوچکتری تقسیم کرده و هر قسمت را ایستان می گفتند و حاکم آن را ایستاندار می خواندند و سپس هر ایستان را به چند شهر یا ولایت تقسیم می نمودند و مرکز آن را شهرستان می گفتند . قریه را دیه و رئیس آن را دیهسـالار می خواندند . مزارع تابع دیـه را روستـاک (روستا)می گفتند .
خانواده و طبقات : در دورة ساسانی ترتیب خانوادگی اشکانی عیناً به جای ماند و هفت خانوادة بزرگ که نمایندة نجیب زادگان ایران بودند همچنان حفظ شد. این خانواده ها عبارت بودند از :

کارن پهلو سورن پهلو ، ((اسپهبد پهلو)) ، ((اسپندیاد)) ، ((مهران)) ، ((زیک)) ، ((کاوسکان)) ، کشم .

این خانواده ها هر کدام سرپرست قسمتی از کشور بودند و از ((تیولداران)) بزرگ بشمار می رفتند . در دورة ساسانی اجتماع ایران به مشابه هرمی بود که از بالا به پایین به طبقاتی تقسیم می شد و عبور از طبقه ای به طبقة دیگر امکان نداشت . در رأس این هرم رئیس مملکت و شاهنشاه قرار داشت . در پلة اول شاهزادگان و در پلة پایین تر هفت رئیس خاندانهای بزرگ (ویسپوهران) قرار داشتند . طبقة دیگر اشراف بودند که وزرکان (بزرگان) خوانده می شدند . این دسته را انوشیروان عمداً ایجاد کرده بود تا قدرت هفت خانوادة بزرگ را تضعیف کرده باشد . عموماً همة مردم ایران در زمان ساسانیان به پنج طبقة : ((موبدان)) (روحانیون) ((ارتیشتاران)) (نظامیان) ((دبیران)) (اعضای ادارت) ((واسترپوشان)) (کشاورزان) و ((هوتخشان)) (پیشه وران) تقسیم می شدند .
پیشوای موبدان ، مگوپت مگوپتان یا موبد موبدان نام داشت و ریاست عالیة روحانی کشور از طرف شاهنشاه به او تفویض می شد در دست او بود . موبدان (روحانیون) و هیربدان (حافظان آتشکده ها) همه تحت فرمان او بودند .
در اواخر ساسانی مقام تازه ای در روحانیت زرتشتی پیدا شد که مسمغان یعنی بزرگ مغان نام داشت مقر این شخص در دماوند بود .
فرماندة کل سپاه ایران را ، ایران سپاهبد می گفتند . تا زمان خسرو انوشیروان سپاه ایران در زیر فرماندهی ایران سپاهبد بود ، اما از عهد وی بنا به جهات اربعه تمام ایران چهار سپاهبذ پیدا کرد و مقام ایران سپاهبذی که فرماندة کل قوا باشد از میان رفت .
رئیس ((گارد)) سلطنتی را پشتیکبان سالار می گفتند . پیاده نظام را پایگان و فرمانده آن را پایگانسالار می خواندند . دسته ای از سپاهیان بودند که جان اوسپار (جانسپار) خوانده می شدند . فرماندة سواران را سواران سردار می گفتند .
ایرانیان به واسطة همسایگی با هندوستان برای سپاه خود از آن کشور فیل وارد می کردند ، این حیوان سپاه روم را همواره هراسان می کرد .
رئیس طبقة واستریوشان یا کشاورزان را «واستریوشانسالار» می خواندند که در حقیقت به جای وزیر دارایی و کشاورزی بود و وظیفة جمع آوری مالیات و خراج کشور را داشت . رئیس طبقة پیشه وران(( هوتخشبذ)) خوانده می شد که صنعتگران و صنایع دستی کشور در تحت نظر او بودند .

!!مالیات در دورة ساسانی :

درآمد دولت از دو نوع مالیات ترکیب یافته بود : اول از خراج یا مالیات ارضی ، دوم گزیت یا مالیات سرانه .
زنان و کودکان و پیران از مالیات سرانه معاف بودند . مبنای وصول مالیات ارضی گریب یا جریب بود که تقریباً معادل دو هزار و چهارصد متر می باشد .
مالیات را معمولاً در سه قسط دریافت می داشتند که به اصطلاح آن روز سه مرک می گفتند . علاوه بر مالیات خراج و گزیت ، تقدیم تحفی نیز مرسوم بود که آن را آیین می نامیدند که در موقع شرف یابی به حضور شاهنشاه در عید نوروز و مهرگان تقدیم می کردند . از واردات ، عوارض گمرکی دریافت می داشتند .
دیگر درآمدها اتفاقی بود مانند گنج گاو و گنج بادآورده که به دست خسروپرویز افتاد . ونیز غنایمی که بر اثر فتح شهرهای دشمن بدست می آمد از درآمدهای اتفاقی بشمار می رفت .
مصارف دولت بیشتر عبارت بود از هزینة جنگ و مخارج دربار و حقوق مستخدمان دولت و انجام امور عام المنفعه از قبیل بنای پلها و تعمیر سدها .
در هنگام بر تخت نشستن شاه جدید همة سکه های خزانه را گداخته و باتمثال شاه نو ضرب می کردند .
ارز عمده ای که در هنگام صلح به ایران وارد می شد عبارت از مبلغ هنگفت پول طلایی بود که دولت ایران بابت نگاهداری در بندهای ((قفقاز)) از رومیان می گرفت .
رئیس دیوان محاسبات کشور را ایران آمارکار می خواندند که گاهی مقام وی معاونت بزرگفرمذار بود . عایدات سالیانة دولت در زمان خسروپرویز به 240میلیون ((درهم)) ، تقریباً معادل 294 میلیون مارک طلا بوده است .

!! دادگستــری :

قضاوت یا داذوران از موبـدان بودند و رئیس کل قضاوت را شهردادور می گفتند.هر دهی یک قاضی صلح داشت که غالباً وظیفة او را ((دیهگان)) انجام می داد.
قاضی سپاه را ((سپاهداذور)) یا قاضی عسکر می خواندند . اگر کسی در مراجع دادگستری به حق خود نمی رسید در روزهای نوروز و مهرگان که شاه بار عام می داد می توانست پیش او دادخواهی کند .
در محاکماتی که تقصیر یا بی تقصیری متهم معلوم نمی شد کار را به حکم الهی یا ((وریه)) Varih محول می کردند . متهم برای اثبات بیگناهی خود می بایستی سوگند یعنی آب و گوگرد بخورد و یا از میان خرمنی از آتشی که برای این کار افروخته بودند بگذرد و یا از رودخانة تندی عبور کند . اگر نمی مرد و به وی صدمه ای نمی رسید او را به حق می دانستند .
جنایات را به سه نوع تقسیم کرده بودند : یکی گناه برگشتن از دین . دوم ، خیانت نسبت به شاه و مملکت . سوم ، خیانت و تعدی نسبت به دیگران .
دردو شق اول و دوم ، گناهکار را می کشتند . درشق سوم با او معامله ای به مثل می کردند و وی را مجازات می نمودند . مبانی حقوق ساسانی کتاب اوستا و تفاسیر آن و اجماع نیکان یعنی مجموعة فتاوی علمای روحانی بود در دورة ساسانی کتاب قانونی وجود داشت که آن را ماتیکان هزار داتستان یعنی (هزار حکم قضایی) می خواندند . این کتاب هنوز به زبان پهلوی موجود است .
سکه های ساسانی : سکه های ساسانی از طلا و نقره و مس بود . سکه های نقره را زوزن می گفتند . تاریخ سکه ها مشخص سالهای سلطنت ساسانی است . خط و زبان سکه ها ، پهلوی ساسانی می باشد .

!! دین رسمی ساسانیان :

اردشیر بابکان چون پادشاهی از خاندان موبدان بود پس از نشستن بر تخت سلطنت دین زرتشتی را آیین رسمی ایران قرار داد و اعتقاد به ادیان دیگر را ممنوع داشت . از دانشمندان زرتشتی که به پادشاهان ساسانی در تقویت و گسترش آن دین خدمت کرده اند ، نخست باید تنسر موبد زمان اردشیر بابکان و دیگر آذربد مهراسپندان،موبد زمان شاپور اول و کرتیر موبد زمان(( هرمزد)) و ((بهرام اول)) را نام برد .
در زمان ساسانیان به همت این موبدان بیست ویک نسک ((اوستا))ی قدیم را به زبان پهلوی ترجمه کردند و آن ترجمه را زند نامیدند که به معنی تفسیر است .
چون فهم کتاب زند به سبب وجود لغات آرامی در آن مشکل می نمود سپس شرحی به زبان(( پارسی)) ساده بر زند نوشتند و آن را پازند خواندند .
اساس سیاست داخلی ساسانیان هماهنگی دین و دولت بود . چنانکه فردوسی فرماید :







چنان دین و دولت به یکدیگرند

     

توگویی که از بن ز یک مادرند








چو دین را بود پادشـه پاسبــان

     

تو این هر دو را جز برادر مخوان


!! آتشکده های زرتشتی :

از مظاهر دین(( مزدیسنی)) در ایران آتشکده هایی بود که در هر گوشه ای برپا داشته بودند . ((آتشدان)) در میان آتشکده جای داشت و پیوسته آتش مقدس در آن می سوخت . هر آتشکده هشت درگاه و چند اطاق هشت گوشه داشت . آتشدان در اطاق تاریکی بود که در وسط بنا ساخته بودند ، آتشکده از ((کندر)) و دیگر عطریات آکنده بود . محافظ آتشکده را ((هیربد)) می نامیدند ، در میان آتشکده های ایران سه مادر آتشکده بودند که طبقات مختلف مملکت آتشکده های شهرها و دیه ها و حتی خانه های خود را از آنها فروزان می ساختند و آن سه عبارت از : ((آذرفرنبغ)) و ((آذرگشنسپ)) و(( آذربرزین)) مهر بودند .
آذر فرنبغ : اختصاص به موبدان داشت و محل درکاریان پارس در نیمه راه بین بندرعباس و دارابگرد بود .

آذر گشنسپ : ویژة پادشاهان و آرتشتاران و بزرگان بود و محل آن در شهر شیزیاگنزک در کنار دریاچة رضائیه بود گه خرابه های آن اکنون در ده بهرام ، در نزدیکی تکاپ دیده می شود .

آذربرزین مهر : آتشکدة کشاورزان و پیشه وران بود و در کوههای ریوند در شمال غربی نیشابور قرار داشت . این آتشکده ها و آتشکده های دیگر پس از اسلام بتدریج از میان رفتند .

!! دینهای منشعب از زرتشتی :

اصولاً همه ادیان ایرانی پیش از اسلام مبتی بر دو اصل ((خیر)) و ((شر)) یا ((هرمزد)) و(( اهریمن)) است . منتهی فرقی که با هم دارند در کیفیت و مدت آمیختگی شر با خیر است . در دین زرتشتی سرانجام خیر بر شر و هرمزد بر اهریمن غلبه خواهد کرد ولی در ادیان دوگانه پرستی دیگر چنین نیست .
هر دینی برای رهایی از شر ، فلسفه ای دارد که دربارة آنها باید به کتابهای مفصلتر رجوع کرد . بعضی از متفکران دورة ساسانی که راه آسانتری برای رستگاری بشر می جستند ، چون دین مزدیسنی را جوابگوی پرسشهای خود ندیدند به بدعت در آن دین پرداخته و ادیان نوینی را بنیاد نهادند که مبنای همة آنها بر دوگانه پرستی است ، مهمترین این ادیان عبارتند از : مذهب ((زروانی)) ،(( مانوی)) ، ((مزدکی)) .
((زروانیـان)) : اعتقاد به زمان بیکران داشتند و می گفتند زمان بینهایت است و هم اوست که آفریدگار همة موجودات است . ایشان هرمزد و اهریمن را دو فرزند زروان یا زمان ازلی می دانستند . منتهی هرمزد را پدیدة خیالات خوب و اهریمن را پدیدة خیالات بد او می دانستند . در حقیقت ایشان دهری بودند و می پنداشتند که این جهان یعنی زمان بینهایت است و آن را آغاز و انجامی نیست . تا جهان بوده چنین بوده است .
دین مـانی : ((مانی)) پسر فاتک از نجیب زادگان ایران در همدان بود . پدرش فاتک در بابل اقامت گزید و پسری پیدا کرد که به نیت آنکه بماند و ماندگار شود او را مانی خواند . تحصیلات مانی در جوانی در(( بابل)) بود . این شهر که در کنار فرات در نزدیکی کربلای امروز قرار داشت مرکز علم ومعرفت دنیای قدیم بشمار می رفت . مانی در آن شهر به ادیان مختلف و فلسفه های آنها آشنایی پیدا کرد و سرانجام خود دینی آورد که به نام او مذهب مانوی خوانده می شود . وی در نهم آوریل سال 243 میلادی که روز بر تخت نشستن شاپوراول بود به پیشگاه آن شاهنشاه بار یافت و دین خود را بر وی عرضه کرد و مورد عنایت شاه قرار گرفت .
مانی کتاب دینی خود را که شاپورگان نام دارد به زبان پهلوی به نام شاپوراول ساسانی نوشت . سپس برای تبلیغ به آسیای مرکزی و ((هندوستان)) سفر کرد و سرانجام در آخر سلطنت بهرام اول بر اثر سخن چینی کرتیر که موبد موبدان بود ، مورد غضب پادشاه قرار گرفت و در دوشنبه 26 فوریه سال 277 به فرمان آن پادشاه کشته شد .
دین مانی آمیخته ای از اصطلاحات زرتشی و بودایی و عیسوی است . او خود را جانشین این سه پیامبر بزرگ می دانست . اما در تعلیمات مانی تأثیر مسیحیت و مذهب مغتسله(صّبیهای امروز در خوزستان) بیش از دیگر ادیان است .
مــانی معتقد به دو اصـل خیر و شر بود و این دو اصل را دو بن می خواند و می گفت که در گذشته خیر و شر از هم جــدا بودند . اکنـون خیر و شر با هم آمیخته اند و در آینده باز خیر و شر از هم جدا خواهند شد .
فرقی که مذهب او با دین زرتشتی دارد آن است که مانی عقیده داشت که بدی همیشه بوده و تا ابد خواهد بود . روح و عقل انسانی از جنس خداوند است . راه نجات این است که به وسیلة معرفت از حقیقت وجود خود آگاهی پیدا کنیم و خود را از فراموشی که در نتیجة امتراج با ماده پیدا شده بیرون بیاوریم . بنابراین پس از مرگ به بهشت و نور اعلی داخل خواهیم شد و در آنجا از صلح کل یا «نیروانا» برخوردار خواهیم گشت .
مـزدک : ((مزدک)) پسر بامداد از مردم استخر پارس بود و از مانویان و پیروان زرتشت خورگان بشمار می رفت . استاد او زرتشت خورگان که از اهل شهر فسا بود ، سالها در بیزانس (روم شرقی) بسر می برد و در آنجا با کتب فلسفی یونانی از جمله جمهوریت افلاطون آشنایی پیدا کرد و تحت تأثیر اندیشة مدینة فاضلة افلاطون قرار گرفت .
افکار زرتشت ((خورگان)) که بیشتر جنبة اقصادی و اجتماعی داشت ، توسط شاگردانش مزدک به جامعة ایرانی معرفی شد .
بر اثر خشکسالیهایی که در اواخر(( فیروز)) و اوایل سلطنت ((قباد)) در ایران پیدا شده بود ، مردم قحطی زده توسط مزدک که مردی سخنور بود درخواستهای خود را به عرض شاهنشاه ایران قباد رسانیدند . قباد که طالب اصلاحات در امور اجتماعی ایران بود و از ترس موبـدان و بزرگان جرأت اقدام به ایـن کار را نمی کرد ، وجــود مرد زبان آوری را مانند مزدک که هواخواهان بسیاری از مردم مستمند داشت مغتنم شمرده بر آن شد که به دست وی تعدیلی در ثروت عمومی بعمل آورد و به اصلاحات اجتماعی بپردازد . اما چون این اقدامات برای جامعة آن روز هنوز بسیار زود بود در مقابل نفوذ موبدان و بزرگان نتوانست مقاومت کند ، و چنانکه در پیش گفتیم او را از سلطنت خلع کردند .
قباد بار دیگر که بر تخت نشست از مزدکیان طرفداری نکرد . چون مزدکیان بر اثر اصلاحات ایده آلی خود ، موجب بی نظمی و هرج و مرج بسیاری در اوضاع ایران شده بودند . قباد در اواخر سلطنت خود تصمیم گرفت که به دست پسرش(( خسرو انوشیروان)) آنان را قلع و ((قمع)) کند و مزدک نیز در این میان کشته شد .
مزدک می گفت : که موجب اختلاف بین مردم دو چیز است : یکی مال است و دیگری زن . برای اینکه این اختلاف برخیزد باید از توانگران گرفت و به تهیدستان داد تا بدین وسیله نابرابری از بین برود و مساوات برقرار گردد . اما دربارة زنان ، عقیده داشت که موبدان و بزرگانی که زنهای بسیاری در ((شبستان))های خود احتکار کرده اند بایستی به یک زن قناعت کرده ، دیگر زنان را بین مردان بی زن تقسیم نمایند تا هر مرد ((بالغ))ی بتواند از داشتن یک زن برخوردار شود .
عقیدة مزدک در امور دینی شباهت به مانویان داشت و مانند او به دو اصل نیکی و بدی قائل بود . با این فرق که مزدک اعتقاد داشت که کارهای نور از روی اراده و اعمال تاریکی از روی عدم اراده و اتفاق است . نور دانای حس کننده و ظلمت نادان کور است ، مقصد نهایی تکامل این عالم ، نجات ذرات نور است که در ذرات ظلمت آمیخته است .
مزدک خود مردی زاهد بود و مانند پیشوایان مانوی از خوردن گوشت و گرفتن زن پرهیز داشت .

ادیان دیگر : بجز از دینهای ملی که ذکر آنها در پیش گذشت ، ادیان غیر ملی دیگری نیز مانند دین(( یهود)) و ((مسیحی)) . ((بودایی)) در بعضی از نواحی ایران رواج داشت . دین یهود بیشتر در بابـل و همدان و اصفهان ، دین مسیحی در ارمنستان و خوزستان و ((بین النهرین)) و دین بودایی در ((ماوراءالنهر)) و خراسان و ((بلخ)) رایج بود .

!!زبان و فرهنگ ایران در دورة ساسانی :

زبان ایرانی در دورة ساسانیان زبان ((پارسیک)) یا ((پهلوی)) ((ساسانی)) بود . این زبان لهجه ای از زبان پهلوی اشکانی به شمار می رفت که در جنوب ایران رواج داشت .
خط ایران در این دوره مأخوذ از خط آرامی بود و به دو نوع خط پهلوی ، کتیبه ای یا گشته دبیره و خط پهلوی کتابی یا عام دبیره تقسیم می شد . در این قرن تعدادی زیادی کلمات آرامی که شمار آنها به هزار کلمه می رسید داخل شده بود . برخلاف زبان فارسی که لغات دخیله عربی را به خط عربی نوشته و به همان صورت خودش می خوانند، در زبان پهلوی چنین نبود ، دبیران ساسانی لغات آرامی را که در نوشته های خود به کار می بردند ، به آرامی تلفظ نمی کردند بلکه به تلفظ پهلوی ((قرائت)) می نمودند . مثلاً : ملکا می نوشتند و شاه می خواندند و یا گملا که همان جمل عربی باشد می نوشتند و اشتر می خواندند . یا کدبا می نوشتند و دروج یعنی دروغ می خواندند . این شیوة نگارش را در اصطلاح هزوارش می نامند . خط پهلوی کتابی تا سه قرن پس ار اسلام در ایران ادامه داشت و در آن دوره کتابهایی به زبان پهلوی از طرف موبدان زرتشتی نوشته شده است . از کتابهای پهلوی ساسانی ، کتاب خدای نامه یا ((شاهنامه)) بوده که به دست ما نرسیده است . از کتابهای آن دوره که تا کنون موجود است می توان کارنامة اردشیربابکان و یادگار زریران و شهرستان ایران و ماتیکان هزارداتستان و درخت آسوریک را نام برد .
مهمترین سنگ نبشته های ساسانی ، سنگ نبشته های(( اردشیر اول)) در نقش رستم و ((شاپور اول)) در نقش رجب و شاپور اول در حاجی آباد فارس و سنگ نبشتة پایکولی (در جنوب سلیمانیه در خاک عراق) و سنگ نوشتة ((موبد کرتیر)) در نقش رستم می باشد . گذشته از آثار پهلوی ساسانی ، نوشته هایی در تورفان در مشرق ((ترکمنستان)) شرقی به زبان پهلوی و خط مانوی پیدا شده که از جملة آنها کتاب شاپورگان مانی است .
کتاب مقدس اوستا را موبدان زرتشتی به خط الفبایی و مصوت مخصوصی که دین دبیره نام داشت می نوشتند . این خط از چپ به راست نوشته می شد و الفبای آن به چهل و پنج حرف می رسید . اما خط پهلوی که مأخوذ از خط آرامی است از پیچیده ترین خطوط جهان است و از زاست به چپ نوشته می شود و آن از هفده علامت تشکیل می شود که نمایندة بیست و سه حرف می باشد .
چنـانکه در پیش گفتیم ، برزویة طبیب به فرمان خسرو انوشیروان ، کتاب کلیله و دمنه را که اصل آن به زبان ((سانسکریت)) بود از هندوستان به ایران آورد و به زبـان پهــلوی ترجمه کرد . ترجمة پهلوی این کتـاب اکنون در دست نیست ولی ((کلیله و دمنة)) عربی که به قلم دانشمند معروف ایرانی ابن المقفع در دست است ، ترجمه از روی متن پهلوی می باشد .

!!هنر دورة ساسانی :

از انواع هنر دورة ساسانی بیش از همه به هنر ((مجسمه سازی)) و نقاشی می توان اشاره کرد که همه ساله مقدار زیادی از آنها توسط باستان شناسان کشف می شود . در دورة ساسانی هنر ((معماری)) نسبت به مجسمه سازی و نقاشی در درجة اول قرار داشت . آثار اولیة معماری ساسانی شباهت بسیاری به معماری دورة پارتی دارد . از بناهای ساسانی در قرن سوم میلادی ، کاخ اردشیر در(( فیروزآباد)) است .
یکی از آثار دورة ساسانی طاق کسری است که بقایای دربار معروف خسرو اول و دوم در تیسفون می باشد . این طاق اکنون در کنار((دجله)) در نزدیکی بغداد در جایی به نام سلمان پاک قرار دارد . سقف آن به شکل بیضی زده شده و قسمتی از کاخ سفید است که انوشیروان در 550 میلادی بناکرده بود و قالی ((زربفت)) معروف ((بهارستان))، فرش این تالار بوده است . دهنة طاق به بیست و پنج و شش متر ارتفاع آن به بیست و نه متر می رسد . این اثر شگرف را بعضی منسوب به زمان شاپور اول نیز دانسته اند .
در فاصلة یکصد کیلومتری تیسفون قصر دستگرد قرار داشته خسرو دوم پرویز بوده است . دیگر کاخ شیرین است که خسرو دوم آن را برای زن محبوب خود شیرین بنا کرده است و هنوز آثار آن در شهری به نام ((قصر شیرین)) باقی است .
یکی از جالبترین آثار تاریخی ، ((غار))ی است که در صخره ای در طاق بستان کنده اند و شکارگاه خسرو دوم را نشان می دهد . این آثار در مدخل شهر کرمانشاهان هنوز باقی است . یکی از آنها شاپور اول را نشان می دهد که والرین در جلوی او به زانو درآمده و ((سیریادیس)) امپراتور جدید ((روم)) در حال احترام به پیش شاپور ایستاده است . در غار شاپور نیز مجسمة بزرگی از شاپور اول پیدا شده که اکنون در آن غار برپا است.
شعر و موسیقی : در ایران پیش از اسلام شعر به معنی امروزی و وزنهای ((عروضی)) عرب وجود نداشته بلکه چامه و چکامه یا اشعار ایرانی ،(( ترانه)) هایی بوده که مانند اشعار اروپایی ((هجایی)) بوده و هجاهای آنها کوتاه و بلند می شده است .
در زمان ساسانیان بویژه در عصر خسرو پرویز ، موسیقی پیشرفت بسیاری کرد و موسیقیدانـان بزرگی مانند : ((باربد)) ،(( نکیسا)) ، ((سرکب)) ، ((بامشاد)) و ((رامتین)) در آن روزگار می زیسته اند.

تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 جمعه 03 شهریور 1385 [18:02 ]   19   آآوا رسا      جاری 
 یکشنبه 22 مرداد 1385 [11:53 ]   18   آآوا رسا      v  c  d  s 
 یکشنبه 22 مرداد 1385 [11:07 ]   17   آآوا رسا      v  c  d  s 
 یکشنبه 22 مرداد 1385 [11:03 ]   16   آآوا رسا      v  c  d  s 
 یکشنبه 22 مرداد 1385 [10:55 ]   15   آآوا رسا      v  c  d  s 
 یکشنبه 22 مرداد 1385 [10:50 ]   14   آآوا رسا      v  c  d  s 
 یکشنبه 22 مرداد 1385 [10:45 ]   13   آآوا رسا      v  c  d  s 
 یکشنبه 22 مرداد 1385 [10:38 ]   12   آآوا رسا      v  c  d  s 
 یکشنبه 22 مرداد 1385 [10:29 ]   11   آآوا رسا      v  c  d  s 
 یکشنبه 22 مرداد 1385 [10:25 ]   10   آآوا رسا      v  c  d  s 
 یکشنبه 22 مرداد 1385 [10:16 ]   9   آآوا رسا      v  c  d  s 
 یکشنبه 22 مرداد 1385 [10:14 ]   8   آآوا رسا      v  c  d  s 
 یکشنبه 22 مرداد 1385 [10:13 ]   7   آآوا رسا      v  c  d  s 
 یکشنبه 22 مرداد 1385 [10:07 ]   6   آآوا رسا      v  c  d  s 
 یکشنبه 22 مرداد 1385 [10:05 ]   5   آآوا رسا      v  c  d  s 
 یکشنبه 22 مرداد 1385 [09:55 ]   4   آآوا رسا      v  c  d  s 
 یکشنبه 22 مرداد 1385 [08:46 ]   3   آآوا رسا      v  c  d  s 
 دوشنبه 19 بهمن 1383 [06:30 ]   2   نفیسه ناجی      v  c  d  s 
 چهارشنبه 11 شهریور 1383 [07:46 ]   1   بابک خسروشاهی      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..