| !ارتباط میان ناسازگاری و سازگاری | | !ارتباط میان ناسازگاری و سازگاری |
- | شاید وسوسه شوید که آسیب روانی و سازگاری را دو قطب متضاد در یک پیوستار تصور کنید. در این صورت میتوانید چنین تصور کنید که یک نفر یا میتواند سازگار باشد و یا آنکه ((اختلال روانی)) داشته باشد، اما نمیتوان کسی را یافت که هم ((بیمار)) و هم سازگار باشد. اما این امکان هست که کسی در تعدادی از حوزههای زندگی خود از کار کرد بسیار بالایی برخوردار باشد، و در عین حال ، در سایز زمینهها مبتلا به یک آسیب روانی باشد و یا اینکه هیچ اختلالی نداشته و با وجود این فاقد ((الگوهای رفتاری|الگوهای رفتاری مطلوب)) بشمار آید. واتسون و کلارک (1984) دریافتند که عواطف مثبت مثل ((شادی)) و واکنشهای منفی چون ((اضطراب)) و ((افسردگی)) تحت تاثیر عوامل متفاوتی قرار دارند
>. این امکان وجود دارد که کسی اضطراب یا افسردگی اندکی داشته باشد و با وجود این، خوشحال نیز نباشد. این احتمال وجود دارد که آسیب روانی و سازگاری به رغم اینکه در یک پیوستار قرار ندارند، و در عین حال مانعی برای جمع آنها وجود ندارد، بر یکدیگر تاثیر بگذارند. مثلا ممکن است آسیب روانی مانع رشد الگوهای مطلوب رفتاری شود و یا اینکه برخورداری از الگوهای مطلوب رفتاری باعث شود تا آسیب پذیری در برابر اختلالهای روانی کاهش یابد. اشخاص برخوردار از ((عزت نفس)) بالا و باورهای نیرومند در خصوص توانایی اداره زندگی خود ، کمتر احتمال دارد به سوع مصرف دارو بپردازند و کسانی که روابط بین فردی موفقیت آمیزی دارند کمتر احتمال دارد که به مشکلات روانی دچار شوند. |
+ | شاید وسوسه شوید که آسیب روانی و سازگاری را دو قطب متضاد در یک پیوستار تصور کنید. در این صورت میتوانید چنین تصور کنید که یک نفر یا میتواند سازگار باشد و یا آنکه ((اختلال روانی)) داشته باشد، اما نمیتوان کسی را یافت که هم ((بیمار)) و هم سازگار باشد. اما این امکان هست که کسی در تعدادی از حوزههای زندگی خود از کار کرد بسیار بالایی برخوردار باشد، و در عین حال ، در سایز زمینهها مبتلا به یک آسیب روانی باشد و یا اینکه هیچ اختلالی نداشته و با وجود این فاقد ((الگوهای رفتاری|الگوهای رفتاری مطلوب)) بشمار آید. واتسون و کلارک (1984) دریافتند که عواطف مثبت مثل ((شادی)) و واکنشهای منفی چون ((اضطراب)) و ((افسردگی)) تحت تاثیر عوامل متفاوتی قرار دارند. /> />این امکان وجود دارد که کسی اضطراب یا افسردگی اندکی داشته باشد و با وجود این، خوشحال نیز نباشد. این احتمال وجود دارد که آسیب روانی و سازگاری به رغم اینکه در یک پیوستار قرار ندارند، و در عین حال مانعی برای جمع آنها وجود ندارد، بر یکدیگر تاثیر بگذارند. مثلا ممکن است آسیب روانی مانع رشد الگوهای مطلوب رفتاری شود و یا اینکه برخورداری از الگوهای مطلوب رفتاری باعث شود تا آسیب پذیری در برابر اختلالهای روانی کاهش یابد. اشخاص برخوردار از ((عزت نفس)) بالا و باورهای نیرومند در خصوص توانایی اداره زندگی خود ، کمتر احتمال دارد به سوع مصرف دارو بپردازند و کسانی که روابط بین فردی موفقیت آمیزی دارند کمتر احتمال دارد که به مشکلات روانی دچار شوند. |
| !شکلهای اختصاصی آسیب روانی به مشابه راهبردهای سازگاری | | !شکلهای اختصاصی آسیب روانی به مشابه راهبردهای سازگاری |
- | اگر همانگونه که __مازلو__ میگوید، استفاده از تمامی تواناییها را نشانه سازگاری بدانیم پس انواع مختلف آسیب روانی را میتوان به منزله راهبردهایی دانست که به قصد به حداکثر رساندن سازگاری اتخاذ شدهاند. مثلا ((اسکیزوفرنی|اسکیزوفرنیای پارانویایی)) را در نظر بگیرید. در نگاه اول ، ((هذیان)) ، گزند و آسیب پدیدهای کاملا ناسازگار به نظر میآید، اما امکان دارد این نظام هذیانی به شخص کمک کند تا گم گشتگیهای اسکیزوفرنیای خود را سامان بخشد. هراس ، با معطوف ساختن ((ترس)) به سوی یک شی اختصاصی میتواند احساسهای فراگیر اضطراب را کاهش دهد.
> کسی که به ((وسواس|وسواس فکری- عملی)) مبتلاست، دائما کار میکند و لذا در نظر دیگران ناسازگار مینماید. اما چنین کاری او را از خانه و مادر سلطه گرفتن که مورد نفرت اوست دور میسازد. لذا ممکن است این اختلال مانع ((خشونت)) او نسبت به مادرش شود. معدودی از ((متخصص بالینی|متخصصان بالینی)) این سخن را پیش کشیدهاند که انواع مختلف آسیب روانی در حکم بهترین راه مقابله با مشکلات هستند. اما به هر حال ، چنین چیزی معرف شیوههای خلاق سر کردن با موقعیتهای دشوار زندگی بشمار نمیآید. |
+ | اگر همانگونه که __مازلو__ میگوید، استفاده از تمامی تواناییها را نشانه سازگاری بدانیم پس انواع مختلف آسیب روانی را میتوان به منزله راهبردهایی دانست که به قصد به حداکثر رساندن سازگاری اتخاذ شدهاند. مثلا ((اسکیزوفرنی|اسکیزوفرنیای پارانویایی)) را در نظر بگیرید. در نگاه اول ، ((هذیان)) ، گزند و آسیب پدیدهای کاملا ناسازگار به نظر میآید، اما امکان دارد این نظام هذیانی به شخص کمک کند تا گم گشتگیهای اسکیزوفرنیای خود را سامان بخشد. هراس ، با معطوف ساختن ((ترس)) به سوی یک شی اختصاصی میتواند احساسهای فراگیر اضطراب را کاهش دهد. /> />کسی که به ((وسواس|وسواس فکری- عملی)) مبتلاست، دائما کار میکند و لذا در نظر دیگران ناسازگار مینماید. اما چنین کاری او را از خانه و مادر سلطه گرفتن که مورد نفرت اوست دور میسازد. لذا ممکن است این اختلال مانع ((خشونت)) او نسبت به مادرش شود. معدودی از متخصصان بالینی این سخن را پیش کشیدهاند که انواع مختلف آسیب روانی در حکم بهترین راه مقابله با مشکلات هستند. اما به هر حال ، چنین چیزی معرف شیوههای خلاق سر کردن با موقعیتهای دشوار زندگی بشمار نمیآید. |