تاریخچه ی:
زهد فاطمه علیهاسلام
تفاوت با نگارش: 1
- | یکار فاطمه زهرا علیهاسلام می خواست دمت پدر بزرگوارش ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|رسول الله ))برسد چادری مندرس که دوازده جای آن جای پارگی داشت و وصله شده بود بر سر کرد و بیرون آمد ((سلمان فارسی|سلمان ))، نگاهی به آن چادر انداخت و گریه اش گرفت، صدا زد وای چه غم بزرگی است، دختران ((قیصر روم|قیصر)) و کسری لباسهای سندس و حریر می پوشند و این فاطمه است دتر رسول خدا مد لی لله علیه له و سم بای ای نی چادری به سر دات اشد. |
+ | روزی ((ضرت فاطمه زهرا علیهاسلام|فاطمه زهرا علیهاسلام)) می خواست ند پدر بزرگوارش، ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|رسول الله)) برود. چادری مندرس را که دوازده جای آن وصله شده بود، بر سر کرد و بیرون آمد. ((سلمان فارسی)) نگاهی به چادر انداخت و گریه اش گرفت. صدا زد:« وای چه غم بزرگی است! دختران ((قیصر روم|قیصر)) و کسری لباس هایی از سندس و حریر می پوشند و این فاطمه، دختر رسول خداست که باید چنین چدری به سر داشته باشد.» فاطمه علیهاسلام به حضور پدر رسید و عرض کرد:« یا رسول الله، سلمان از چادر من تعجب کرده است. به خدایی ک و را مبعوث کرده، من و ((ضرت امیرالمؤمنین لی علیه السلام|علی)) نج ال است که یک پوست گوسند داریم. شبها روی ن میخوابی. متای ما نیز از وست است ه داخل آ از لیف خرما پر شده.» رسول خدا رو به سلمان کرد و فرمود:« ای لمان، دختر ن فطمه از پیشتازان راه خداست*.» |
- | فاطمه علیهسام به خدمت پدر رسید و رضه داشت یا رسول الله سلمان از لباس من تعجب کرده، به خدائی که تو را مبعوث داشته من و ((حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلم|لی ))نج سال است که یک پوست گوند داریم زها روی آن برای تر علف م ریزیم و شبها خودما روی آن می خوابیم و نیز متکای ما از پوست ست که داخل آن از لیف خرما پر شده رسول خدا رو به سلمان کرده فرمود: ای سلمان دختر من فطمه از پی یرندگان در راه خداست. |
+ | *یی هرا در عوض این سی ا و د در یا، به مامات سیار بلندی ریده است. |
- | * یعنی ای سلمان زهرای من ر عوض این تیها و زهد در یا ب قام سیار لند سیده است. |
+ | !مناع: />*اراا 43، 88. |
- | منابع:
بحار الانوار، ج 43، ص 88.
مراجعه شود به:
((نمونه ای از فضائل فاطمه علیها سلام)) |
+ | !مراجعه شود به: *((نمونه ای از فضائل فاطمه علیها سلام)) |