طلحه و
زبیر پس از این که با حضرت علی علیه السلام بیعت کردند به حضور حضرت رسیدند و گفتند: ما با تو بیعت کردیم که در رهبری با تو شریک باشیم.
اما حضرت شرط آنان را تکذیب کرد و گفت: شما با من بیعت کردید که مرا در وقت ناتوانی کمک کنید؛ زبیر گمان داشت که امام علیه السلام فرمانروایی عراق را به وی واگذاری می کند، همان طور که طلحه می پنداشت که حکومت یمن از آنِ او خواهد بود ولی روش امام علیه السلام در تقسیم بیت المال و اعزام دیگران به اداره امور استان های اسلامی، آنان را از نیل به آرزویشان محروم ساخت، به همین جهت نقشه کشیدند که از مدینه فرار کنند و دست به توطئه برضد امام علیه السلام بزنند آن دو به حضرت گفتند: به ما اجازه بده که مدینه را به قصد
عُمره ترک کنیم.
امام علیه السلام فرمود: در پوشش عمره هدف دیگری دارید، آنان سوگند یاد کردند که غیر عُمره هدف دیگری ندارند.
امام علیه السلام فرمود: شما در صدد خُدعه و شکستن بیعت هستید، آنان سوگند خود را تکرار کردند و بار دیگر با امام علیه السلام بیعت نمودند وقتی آن دو خانه علی علیه السلام را ترک کردند، به حاضران در جلسه فرمود: می بینم که آنان در فتنه ای کشته می شوند. برخی از حضار گفتند: از مسافرت آنان جلوگیری کن.
امام علیه السلام فرمود: باید تقدیر و قضای الهی تحقق پذیرد، از سوی دیگر
معاویه نامه ای به طلحه و زبیر نوشت و از آنان با عنوان« امیرالمؤمنین» یاد کرد و یاد آور شد که از مردم شام برای آن دو بیعت گرفته است و باید هر چه زودتر شهرهای
کوفه و
بصره را اشغال کنند، پیش از آن که فرزند ابوطالب بر آن دو مسلّط شود و شعار آنان در همه جا این باشد که خواهان خون عثمان هستند و مردم را برای گرفتن انتقام خون او دعوت کنند.
منابع:
فروغ ولایت، ص 397 - 395
مراجعه شود به:
جنگ جمل